هافلکلاو
آريانا دامبلدور_ اورلا کويرييک در تشکيل گروه، در کار، در سفر و در هر موضوعى که به صورت جمعى باشد، يک مسئله است به اسم روابط اجتماعى. معمولا مى گويند که جنس هاى مخالف زودتر با هم جور مى شوند...
معمولا!خانواده ى دامبلدورها جزء معمولى ها محسوب نمى شوند. البته نه اينکه خيلى خارق العاده باشند... نه! اين خانواده از لحاظ عجيب و غريبى، کج و کوله بودن و اشکالات ناياب جهان، معمولى نيستند. يکى از اين ويژگى هاى عجيبشان اين است که، خب... راستش... با جنس مخالف زياد جور نيستند. جور نيستند ديگر.
نيستند!
علاقه اى بهشان نشان نمى دهند!
از اين نظر، بحث انتخاب همگروهى که شد، نگاه آريانا دامبلدور فقط به دنبال دخترها بود. با نگرانى اطراف را نگاه مى کرد که لينى وارنر را ديد. آريانا دوان دوان به سمت لينى رفت. لينى و سوزان تازه همگروه شده، شانه به شانه هم ايستاده بودند.
آريانا سرش را از وسط سر آن ها رد کرد.
حالت آن سه فرد:
سوزان سعى کرد از گوشه ى چشم آريانا را ببيند.
- آريانا؟ چيزى شده؟
- منظره ى خوبيه نه؟
سوزان رو به رويش را نگاه کرد که فقط ديوار بلند سالن بود.
- آريانا!
- ببين سوزان چطوره تو برى با يکى ديگه همگروه شى.
- چرا اونوقت؟ من هم گروهيم رو پيدا کردم.
آريانا سرش را بيرون آورد و ليني را به سمت خود کشيد.
- من فکر مى کنم من و لينى زوج خوبى هستيم.
ليني:
- ليني با جثه ي ريزش مي تونه كمك خوبي باشه و من هم با اکسپليارموسام.
لينى: گفتى اکسپليارموس؟
آريانا من همين الان يادم اومد كه به سوزان قبلا قول دادم كه همگروهى باشيم و يه ريونى هيچ وقت زير قولش نمى زنه... باى!
"باي" را وقتي گفت که دست در دست سوزان از آريانا دور شدند.
آريانا خودش را آماده کرد تا گريه کند که ناگهان صداى فريادهاى حماسى اى را شنيد.
- چطور جرئت کردند اين کار رو بکنن؟!
تتتتق[ لگد به ديوار]
- حسابشون رو مى رسم! چنگال هامو تو چشمشون فرو مى کنم.
تتتتتتق[ لگد به ديوار]
- نشان گروه ما رو مى دزدن؟ داغونشون مى کنم...
درحالي كه دخترك آبي پوش خودش را به ديوار مى کوبيد، آريانا لبخندى زد و به سمت اورلا رفت. همگروهى اش را پيدا کرده بود.