همه تو ستاد ايگور مشغول خوردن و نوشيدن بعد افطار بودند...که ناگهان در با صداي بوق از جا کنده شده....
دودي فضا را تيره کرد...صدايي خشن:جاسم...جاسم...نورممد...خشخشششش...ما تو محليم نور ممد نخود ها رو بپاش....
جمعيت همه به ديوار چسبيدن...
ايگور:اين درست نيست من مصونيت سياسي دارم....
صداي گيج ممد:گيج ممد... گيج ممد... جاسم...محل کجاست قزوينه...ضمنا ما که شام نخود نداريم لوبيا داريم...
صدا خشنه:جاسم جاسم...گيج ممد....گوشي رو بده نور ممد...
ايگور: من نماينده مردمم اعتراض دارم اين عمل شما تروريستيه
صداي نورممد: نورممد نورممد جاسم...نخود نداريم حاج کالين داره مياد اونجا ...کور ممد رفته نخود بخره ...تمام
دود از بين رفت و جمعيت چسبيده به ديوار از اينکه جاسم هاي موجود کاري به کارشون ندارن نفس راحتي کشيدند...
کالين به داخل ستاد پا گذاشت
ايگور:من اعتراض دارم....
کالين:همانا ما نمي خواستيم به اينجا حمله کنيم....ولي شنيديم الياس اينطرف ها مي باشد آمديم نجاتتان دهيم تا نگوييد کالين وزير مردمي به فکر بقيه کانديدا ها نيست
ايگور:الياس....اينجا؟؟؟....صبر کن ببينم تو که وزير نيستي...!!!من وزيرم...
کالين: مي بينيم برادر به تو توصيه مي کنم گر ميخواهي پستي دردوران وزارت من داشته باشي في الحال استعفا بدهي و از نامزد بودن دست بکشي....
ايگور:هرگز خواهيم ديد...
کالين:خوب اين بحث بمونه واسه روز انتصابات...نه چيزه انتخابات...خوب اما موضوع الياس...بيانيه شما را در ستادم خواندم و اما جوابيه:
همانا اي ايگور من از همين تريبون به تو مي گويم که در آسلام بدعت نگذار...سوسک در همان اوان آسلام شاگرد خودم بود و همانا هيچ کس جز ما وي را تاييد شناسه ننمود و به وي ردا نداد...هر چند سوسکي که امروز مي بينيم بيماري دومبوليسم گرفته و آسلام را آصلام مي نويسد و اصلا صلاحيت ندارد و الياس در جلد وي نفوذ کرده و خود تبديل به الياس شده بود...اي گمراه شده توسط الياس به راه راست تا کمي مستقيم بيا...همانا همه مي دانند که من مرد آسلامم و آنکه گول الياس را خورده و وعده هايش را باور کرده ايد شماييد....من در ستاد شما به شما حمله خواهم نمود و بيانيه خواهم داد که اين خوب بود
بعد کالين همي يک نگاه به جمعيت مي ندازه ميگه چون مدير مردمي هستم اين دفعه بلاکيوستون نمي کنم...ولي اگه دفعه بعد چون سوسک به آُسلام حمله کنيد و در آن مقدسات آسلام رو زير پا بگذاريد چنان که ناظر ما که مردي از مردان خدا ولي کمي دست کج بود(ماندي) ناراضي گردد مسبب را بلاکيوس خواهم نمود...اين است آستکبار آسلام....کاري نکنيد که رگ آستکباري کالين بالا بزندي...