ترنسیلوانیا Vs فانوس
پست دوم
کورممد بعد از حذف خبرنگار مذکور به صحنه برمیگرده و در جایگاه ویژه(!) خودش می ایسته و منتظر اشاره ی بعدی گودریک میمونه.
الان تنها چیزی که برای جمع کردن این کنفرانس مطبوعاتی میشه گفت، اینه که صدای چیلیک چیلیک انواع و اقسام دوربینای مدرن و درپیت و فسیل و نسل جدید گوشی های هوشمند با دوربینای خفن تر از دوربین به گوش میرسه و فضا مدام با نور فلشا خاموش و روشن میشه. مثل رعد و برق!
در ادامه یه سری سوال و جواب و کتک کاریه(به کمک کورممد) که صورت میگیره و تمام این خزعولات فقط واسه این بود که به صورت کاملا خزی پست ما کش داده بشه.
فلش بک - بزن بریم داوشی!
گودریک که از طرز صحبت کردنش عجله داشتن و هیجانش کاملا واضح بود اینو رو به سالازار میگه و با اشتیاق منتظر جواب سالازار میمونه. سالازار بدون هیچ جوابی فقط با تعجب نگاهی به گودریک میندازه.
- یه جای خوب!
گودریک اینو میگه و قبل از اینکه منتتظر عکس العملی از جانب سالازار بمونه، دستشو میگیره و هردو با صدای پاقی ناپدید میشن ...
سالازار چشاشو وا میکنه و با یه ساختمان بزرگ که انتهاش مثلثی شکل و به رنگ طلایی بود مواجه میشه. ساختمونی که بر اثر نور شدید خورشید، براق تر و زیباتر از همیشه به نظر میومد. سایر قسمتای ساختمون نقره ای رنگ و درخشان بود و دوباره رنگ طلایی بود که نام ساختمون رو به صورت برجسته روی سر در ساختمون حک کرده بود... "فدراسیون کوییدیچ جادوگران (QFJ)"
سالازار با دستش اشاره ای به ساختمون میکنه و به سمت گودریک برمیگرده.
- اینجا چی کار میکنیم؟
گودریک که از فرط هیجان حوصله ی جواب دادن نداره سریع میگه: دلت نمیخواد این تورو ببینی؟
سالازارم که دیگه نمیتونه ذوقشو از اینکه به محل کار خودش اومده رو پنهان کنه، میگه: رفتن به محل کارم با دوست قدیمیم؟ اوه رفیق تو محشری!
و هردو لبخندزنان و دست در دست هم به ساختمون نزدیک میشن و با پا درو نشونه میرن.
- به یاد قدیما!
- به یاد قدیما!
و لگدی نثار در میکنن و اونو به سمتی پرتاب میکنن و آماده ی قدم گذاشتن به درون فدراسیون محبوب ترین ورزش دنیای جادوگری و ساحرگی، یعنی کوییدیچ، میشن. اما هنوز از آستانه ی در رد نشدن که سالازار می ایسته.
- اصن چرا اومدیم اینجا؟
گودریک که داره با خودش فکر میکنه که این مغزشو از کی به ارث برده، چشماشو میچرخونه.
- اومدیم بستنی بخوریم.
سالازار با لبخندی کودکانه که نشون میداد کاملا از این وضع راضیه، همراه گودریک از در رد میشه. با نمایان شدن اونا، نگهبانا به محض دیدن این دو نفر تا کمر و یا حتی فراتر از اون دولا میشن.
- وااااای ما چقد خفنیم داوشم!
سالازار گوشزد میکنه: واقعا فک کردی اینا به خاطر توئه؟
- نه دیگه واسه پوله!
سالازار متوجه منظور گودریک نمیشه اما بازم چیزی نمیگه و فقط با سرعت توسط گودریک تو راهروها کشیده میشه.
پایان فلش بک_______________
- زودباشین تن ِ لشا، این چه وضعشه آخه؟! پویول اون شکم گندتو مگه نگفتم آب کن؟ حالا چجوری میخوای رو جارو بشینی؟ به دو دیقه نرسیده جارو میاد پایین به خاطر وزن سنگینت!
پویول شرمنده سعی میکنه شلوارشو بالاتر بکشه تا گردی شکمش کمتر به چشم بخوره.
اونور چارلی داره سعی میکنه کوافل رو که لای موهای آنجلینا گیر کرده دربیاره. آنجلینا هم با صدای جیغ مانند داره اعتراض میکنه: من همیشه موهامو با شامپوی جانسون میشورم و حالا این کوافلی که به همه جا خورده، داره موهای منو خراب میکنه!
گودریک با خشم میخواد جوابی رو تحویل آنجلینا بده که با گیلدروی مواجه میشه. گیلدروی دستاشو رو شونه های گودریک میذاره و میگه:
- سخت نگیر! فشار زده بالا، همه دیوونه شدن. ما بیشتر از اونچه که فکرشو کنی تمرین کردیم و کاملا آماده ی مسابقه هستیم، شب و روز نداشتیم اصن ...
گیلدروی مکثی میکنه و با تردید اضافه میکنه: یکم استراحت بده خب.
گیلدروی با چشم غره ی گودریک دستشو از رو شونه ی اون برمیداره و راشو کج میکنه و همراه جاروش به اوج آسمونا برمیگرده. صدای داد و فریاد مینروا از سمت دیگه ای به گوش میرسه:
- هوی بوقی! اسم این بازی کوییدیچه نه گل کوچیکا! اینقد پاس نده لعنتی، بزن تو گل اون کوافلو!
فردوسی پور، به طور کاملا ناگهانی ای تو جایگاه تماشاچیا وارد میشه و با شور و حرارت خاصی
بازیو تمرینو گزارش میکنه: اوه اوه، نگا کنین چی شد. مینروا داره فریاد میزنه! الانه که اون وسط دعوا شه ... ولی نه! مثل همیشه بازیکن خوش اخلاق و حرفه ای ما، بحثو جمع میکنه. (اشاره ی غیر مستقیم به مسی کرد!
)
مسی با غرور کوافلو که از چنگ موهای آنجلینا خلاص شده رو میگیره و میگه: کوییدیچ حرفه ای ندیدی که اینو میگی! داشته باش!
و با فرزی تمام جلو پیش میره و با توجه به جثه کوچیک و سرعت زیادش (و نه مهارت فوق العاده ای که داره!!!) ملت مدافع و حتی بلاجر میترسن و از سر راش کنار میرن و همه فک میکنن که به به، چه خوب چندتا بازیکنو رد کرد و همونجا چهارتا توپ طلای پلاستیکی، تقدیم مسی میشه!
گویند که رونالدو به دلیل همین ناعدالتی ای که پیش بینی میکرده، حاضر نشده دعوت گودریک برای حضور تو تمرین تیم فانوس رو بپذیره و ... اممم حالا برمیگردیم به مسی.
الیور با دیدن نزدیک شدن مسی، گارد میگیره تا مثلا کوافی که قراره اون پرتاب کنه رو بگیره، اما مسی تو چند قدمی دروازه کوافلو پاس میده به آنجلینا، آنجلینا میاد گل بزنه که مسی میپره وسط کوافلو تو راه میقاپه و پاس میده مینروا! مینروا هم میاد بشوته که باز
خرمگس معرکه چیز ... یعنی مسی، کوافلو میگیره و این وضع همینطور ادامه پیدا میکنه تا اینکه در طی یک حرکت گولاخانه که الیور به دلیل سرگیجه کلا از صحنه ی روزگار محو شده بود، گلی به ثمر میرسه و طرفداران مسی که رو هوا سیر میکردن، رو سر و کولش میپرن و به دلیلی سنگینی زیاد ایلی به سمت زمین کوییدیچ سرازیر میشن و ...
دوووشووومب! زمین آسفالتشون میکنه!
اونور زمین کوییدیچ، چارلی ـه پکر به سختی دنبال اسنیچ میره، اما هرچی بیشتر تلاش میکنه، بیشتر از اسنیچ فاصله میگیره ... نه نه اشتباه نکنین! این اتفاقات تمامش مال سه روز پیشه! با تمرینات سختی که شکیرا (که همراه پیکه برای تمرین دادن به تیم دعوت شده بود) با چارلی کرده بود، اون کاملا قوی شده بود و هرچی بیشتر تلاش میکنه، بیشتر به اسنیچ نزدیک میشه و ... تمام! اگه مسابقه واقعی بود، الان اونا برنده شده بودن. حیف شد واقعا!
گودریک کف زنان گوشه ای ظاهر میشه و میگه: مطمئنم با این شیوه ای که بازیکنای بزرگ دعوت شده ی بین المللی، طی این تمرینات سخت بهتون آموزش دادن، کاملا آماده ی مسابقه شدین. ای نوادگانم! به پیش بتازید که بی شک برد از آن ماست!
فریاد احسنت و باریک و مرحبا و از ده آفرین بگیر تا هزارآفرین ملت بلند میشه و همچون وقتی که فرماندهی با سخنرانیش، لشگریو پر انرژی میکنه، بازیکنان تیم فانوس، تبدیل به بمب روحیه میشن.
گودریک محکم دستاشو به هم میزنه و از مسی و چندی دیگر از بازیکنان بزرگ میخواد که کار تمرین کردنشون با بازیکنای اصلی تیم رو به پایان برسونن و بعنوان تماشاچی، شاهد آخرین تمرین تیم باشن.
بعد از مشاهده ی تمرین، فقط یه چیزه که ذهن همه رو به خودش مشغول میکنه...
اونا کاملا آماده ن!_______________
آغاز فلش بکی دیگرسالازار و گودریک جلوی میز اطلاعات وایسادن و گودریک کیسه های سنگینه پر از گالیونی که از فدراسیون کش رفته شده رو زیر بغل میزنه و رو به سالازار، تند تند یه سری توضیحات میده و این وسط سالازار فک میکنه کلاه گنده ای سرش رفته.
- ببین سالازار، اینا همه ش به خاطر خودته، اینکه تو فدراسیونی که رئیسش تو هستی بخواد این همه بازیکن خفن و مشهور و برنده بیان و بهترین کمپانیا باش قرارداد ببندن افتخار بزرگیه که نصیب هر فدراسیونی نمیشه. تمام این اتفاقا تو لیگ تو افتاده! باید به خودت افتخار کنی بابا.
سالازار که با حرف های وسوسه کننده ی گودریک قدرت تفکرش رو از دست داده، همچنان توی چهره ش نیمی موافقت و نیمی مخالفت موج میزنه.
گودریک که میبینه سالازار داره راضی میشه اضافه میکنه: مطمئن باش تمامش به نفع توئه! تازه ما با هم رفیقیم، دوستا که به هم کلک نمیزنن، اونم چه دوستایی.سالازار خفن و گودریک کبیــــــــــــــر!
سالازار که معلومه کاملا راضی شده تصحیح میکنه: سالازار خفــــــــــــــــــــــــن!
بعدش با حالت جوگیرانه ای دستشو پشت گردن گودریک میندازه و هردو در حالیکه به هم قفل شدن، تلوتلو خوران به حرکت در میان.
پایان فلش بک مذکور