هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#20

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین
فصل 4 ---> آلبوس دامبلدور ---> ادب و نزاکت این طور ایجاب می کنه که به همنوعان جادوگرمون این فرصت رو بدیم که ما رو به داخل خونشون راه بدن.
فصل 4 ---> آلبوس دامبلدور ---> روفس مرد عمله و چون بیشتر دوران کاریشو صرف مبارزه با جادوگران تبهکار کرده، لرد ولدرمورت رو دست کم نمی گیره.
فصل 4 ---> هوریس اسلاگهورن ---> از این حقیقت نمیشه گذشت که من یه پیرمردم، آلبوس.یه پیرمرد خسته که سزاوار داشتن یه زندگی آروم و وسایل رفاه و آسایشه.
فصل 4 ---> آلبوس دامبلدور ---> به نظرم تو (اسلاگهورن) عاقل تر از اون (دلورس آمبریج) باشی که صاف صاف بری تو جنگل ممنوع و به یه گله سانتور عصبانی بگی ((دورگه های کثیف)).
فصل 4 ---> هوریس اسلاگهورن ---> هر جادوگر عاقلی توی این اوضاع و احوال، سرش به کار خودشه.
فصل 4 ---> هوریس اسلاگهورن ---> الان استخدام شدن توی هاگوارتز مثل اینه که من جلوی همه مردم وفاداریمو به محفل ققنوس اعلام کرده باشم!
فصل 4 ---> هری پاتر ---> تا وقتی که دامبلدور مدیر هاگوارتزه،معلم های اون جا نسبت به اکثر مردم امنیت بیشتری دارند.
فصل 4 ---> هوریس اسلاگهورن ---> اونی که نباید اسمشو برد هیچ وقت دنبال مبارزه با دامبلدور نبوده.
فصل 4 ---> آلبوس دامبلدور ---> هر وقت در مواجهه با یک عمل محکوم به شکست قرار بگیرم خوب میتونم اونو تشخیص بدم.
فصل 4 ---> آلبوس دامبلدور ---> تو در میون بقیه براش( اسلاگهورن) حکم یه جواهرو داری:پسری که زنده موند...
فصل 4 ---> هری پاتر ---> خیلی سخته که آدم بدونه اون(سیریوس) دیگه براش نامه نمی نویسه.
فصل 4 ---> آلبوس دامبلدور ---> واقعا که فرزند خلف پدر و مادرت و پسرخونده ی حقیقی سیریوسی.به احترام تو، کلاهمو از سرم بر می دارم.
فصل 4 ---> آلبوس دامبلدور ---> در سرتاسر این دنیا، فقط دو نفر هستند که پیش گویی مربوط به تو و ولدمورت رو تمام و کمال می دونن.

فصل 5 ---> جینی ویزلی ---> من بیشتر ترجیح می دم تانکس وارد خانواده مون بشه.دست کم، خوراک خنده س.
فصل 5 ---> هرمیون گرنجر ---> دامبلدور میگه بخشیدن کسانی که اشتباه کرده آسون تر از بخشیدن کسانیه که درست می گفتن.
فصل 5 ---> هری پاتر ---> همین واقعیت که آن ها (رون و هرمیون) در دو طرفش ایستاده بودند و با حرف های آرامش بخش،روحیه او را تقویت میکردند، برایش یک دنیا ارزش داشت.

فصل 6 ---> نارسیسا بلک ---> هری پاتر، دامبلدور همیشه نیست که موظبت باشه.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۳۰ ۱۶:۴۹:۵۴
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۳۰ ۱۶:۵۳:۲۲




فصل های 10-11-12
پیام زده شده در: ۱۷:۱۳ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#19

ماروولو گانتold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۳ شنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۸۵
از تالار اسلایترین میرم بیرون !!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 168
آفلاین
از حالا به بعد اساس مستحکم واقعیت رو پشت سرمی گذاریم و با هم سفرمونو از میان باتلاق های تیره ی خاطرات شروع می کنیم و وارد گستره ی بیکران حدس و گمان میشیم.
دامبلدور - شاهزاده ی دورگه - فصل 10

============================
البته من چون خیلی باهوش تر از بقیه ی مردم هستم ... اشتباهام هم به همون نسبت عظیم تره
دامبلدور - شاهزاده ی دورگه - فصل 10

============================
این بار با من وارد قدح اندیشه می شی ... از اون غیر عادی تر ، اینه که این دفعه با اجازه این کار رو می کنی
دامبلدور - شاهزاده ی دورگه - فصل 10

============================
اما من فکر می کنم که مروپ با تمام وجود عاشق همسرش بود نتونست اون وضعو تحمل کنه و به اسارت تام با استفاده از ابزار جادویی ادامه بده
دامبلدور - فصل 10

============================
تمام خانواده ی من خائن به اصل و نسبشونند ! این از نظر مرگ خوارا به همون بدی مشنگزاده هاست .
رون ویزلی- فصل 12

============================
بلافاصله کتی به هوا رفت ولی نه مثل رون که به طور مسخره ای از مچ پا آویزان بود بلکه به صورت زیبا و با وقاری با دست های کشیده از دو طرف ، چنان که گویی می خواست پرواز کند .
فصل 12

============================
هری پرسید : حالا از کی تا حالا مالفوی یکی از متفکرین بزرگ دنیا شده ؟
هری پاتر - فصل 12

============================
در کمال تعجب و با وجود نفرت فزاینده ی هرمیون ، به طور ناگهانی معجون سازی ، درس محبوب و دلخواه هری شده بود ، البته به لطف شاهزاده ی دورگه
فصل 11

============================
هاگرید هاج و واج ماند و گفت : از کی تا حالا من رو قربان صدا می کنی ؟
هری : از کی تا حالا تو منو پاتر صدا می کنی ؟

فصل 11


آن چه ثابت و برجاست ، ثابت و برجا نیست . دنیا این چنین که هست نمی ماند .
برتول برشت




Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ پنجشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۵
#18

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
هوم مهلت ویرایش من تموم شده بود متوجه شدم جمله

هرمیون گرنجر-ش.د8==> مالفوی همیشه خودش رو بالاتر از چیزی که هست نشون میده...

مال فصل 9 هست نه 8....

فصل 9:::


هرمیون گرنجر-ش.د9==> مالفوی همیشه خودش رو بالاتر از چیزی که هست نشون میده...

سوروس اسنیپ-ش.د9==> جادوهای سیاه بسیارند، متنوعند، همیشه در حال تغییرند،جاودانه اند، مبارزه با اونا مثل مبارزه با هیولایی با چندین سر است که هربار گردنی قطع میشه، سر دیگه ای حتی باهوشتر و درنده تر از قبلی جوونه میزنه. شما با چیزی مبارزه می کنید که ثابت نیست، جهش پیدا می کنه، ویران نشدنیه.

مینروا مک گونگال-ش.د9 ==> هوم، لانگ باتم، دیگه وقتشه که مادربزرگت یاد بگیره به جای نوه ای که فکر می کنه باید داشته باشه به نوه ای که داره افتخار کنه...

سوروس اسنیپ-ش.د9 ==> دفاع شما، باید به همون اندازه جادویی که میخواید بی اثر کنید انعطاف پذیر باشه...

هرمیون گرنجر-ش.د9==> هری، وقتی داشتی بهمون میگفتی روبرو شدن با ولدمورت چه جوریه...گفتی فقط حفظ کردن یه سری طلسم نیست..گفتی فقط شمایید و مغزتون و دل جرئتتون...

هوراس اسلاگهورن-ش.د9==>وقتی به اندازه من زندگی رو دیدید، قدرت مشغول کردن عشق را دست کم نخواهید گرفت!

ش.د. متنها

احترام به جادوی سیاه به عنوان دشمنی خطرناک یک چیز بود و صحبت کردن از جادوی سیاه، چنان که اسنیپ صحبت میکرد با عشق دلنوازی در صدایش، یک چیز دیگر!

(پشت کتاب) نوشته شده بود:"این کتاب، متعلق است به پرنس نیمه اصیل...."


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#17

روبیوس هاگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۴ جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
از دروازه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
می تونید جواب من رو بدید می خوام شروع کنم .

فصل های 18 - 19 20 از کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه برای شما قرار گرفت.ممنون . موفقق باشی


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۸ ۱۷:۱۳:۱۹
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۳۰ ۱۶:۴۹:۴۴


Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۱:۰۶ چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۵
#16

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
کلمات داخل() اضافه شده توسط خودم هستن

آرتور ویزلی-ش.د-7==> خواهش می کنم، هری. تو داری با مردی حرف میزنی که فرد و جرجو بزرگ کرده

آرتور ویزلی-ش.د7==>خوب، پس بگذار بدترینش را بشنویم

هری پاتر-ش.د7==> کسی می دونه "اونی که میدونی" واقعا چیکار میکنه یا نمیکنه؟!

لونا لاوگود-ش.د7==> من هم از جلسات(الف دال) لذت بردم...مثل داشتن دوست بود.

هری پاتر-ش.د7==>اون(مالفوی) قصد انجام کاری رو داره و من فکر میکنم باید جدی بگیریمش.

هوراس اسلاگهورن-ش.د7==> آدم نمیدونه چی رو باور کنه...دیلی پرافت به چاپ اشتباهات معروفه..اشتباه میکنه..

پنسی پارکینسون-ش.د7==> بلیز حتی تو هم فکر میکنی(جینی ویزلی) دختر خوشگلیه و هممون میدونیم راضی کردن تو ساده نیست!

دراکو مالفوی-ش.د7==> وقتی لرد سیاه برنده بشه، اهمیت میده کسی چندتا OWL یا NEWT داره؟ اهمیت...همش در مورد نوع خدماتی خواهد بود که شخص انجام بده...سطح وفاداری که هرکس نشون بده...

ش.د7 -متنها:
کرب و گویل زل زده به مالفوی نگاه میکردند، گویی هیچ تصوری از رفتن بسوی چیزهای بهتر و بزرگتر نداشتند.

لونا دوباره مهارت خود را در بیان حقیقت ناراحت کننده نشان داد:"مردم ازت انتظار دارن دوستای باحالتری نسبت به ما داشته باشی"

اگر ولدمورت نویل را انتخاب کرده بود، نویل با اثر زخم آذرخش وار مقابل هری نشسته بود و سنگینی پیشگویی را تحمل میکرد...یا نمی کرد؟آیا مادر نویل برای نجات او میمرد،همانطور که لیلی برای هری مرد؟قدر مسلم این کار را میکرد...اما آیا می توانست بین ولدمورت و پسر خودش بایستد؟آیا هیچ "فرد منتخب"ی در کار می بود؟ یک صندلی خالی و یک هری بی زخم که بجای مادر رون، برای خداحافظی مادر خودش را می بوسید؟

----------------------------------------------------------

نیک سر بریده-ش.د8==> حاضرم بمیرم ولی به اعتماد او(هری) خیانت نکنم

نیک سربریده-ش.د8==> یک بار دیگر، تو(رون) تمام احساسات یک تبر زنگ زده را به نمایش گذاشتی.

سوروس اسنیپ-ش.د8 ==>نیازی نیمفادورا، پاتر در دستان من...آه..کاملا در امانه..

هری پاتر-ش.د8==>این شغل(دفاع در برابر جادوی سیاه) نفرین شدست...هیچ کس بیشتر از یکسال طاقت نمیاره...

هرمیون گرنجر-ش.د8==> مالفوی همیشه خودش رو بالاتر از چیزی که هست نشون میده...

ش.د8-متنها

هری سردش بود، گرسنه بود، و بسیار مشتاق برای ترک این تانکس جدید غصه دار.

هری حس میکرد بدنش چنان امواج قدرتمندی از نفرت ایجاد میکند که به نظر شگفت می آمد اسنیپ حس نکند امواج او را می سوزانند.

هری از اولین برخورد از اسنیپ متنفر شده بود اما اسنیپ با رفتارش با سیریوس خود را تا ابد فرای امکان بخشش هری قرا داد.

هری به این نتیجه رسیده بود که احتمالا اظهار نظرهای نیش دار اسنیپ به سیریوس در مورد ماندن در پنهانی ودر امنیت کامل زمانی که بقیه اعضای محفل ققنوس مشغول مبارزه با ولدمورت بوده اند، عامل قدرتمندی در شتاب سیریوس برای آمدن به وزارتخانه در شبی که مرد بوده است. هری به فرضیه اش چسبید چون او را قادر میساخت اسنیپ را ملاممت کند، که با عث رضایتش میشد، و نیز چون میدانست که اگر یک نفر به خاطر مرگ سیریوس متاسف نباشد، مردی است که اکنون در تاریکی کنارش شلنگ می اندازد.

هری به رون(داستان کوبیده شدن دماغش را) گفت. به نشانه نیروی دوستیشان بود که رون نخندید.

(هری) درونش می سوخت...چه ها که میداد تا چهره به چهره با مالفوی مبارزه کند..
----------------------------------------------------------
فعلا فقط فصل 9 مونده که سعی میکنم تا آخر امروز بذارمش...نشد فردا صبح میذارم


ویرایش شده توسط چو چانگ در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۷ ۱۱:۱۰:۰۷

[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۸:۲۲ سه شنبه ۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۵
#15

روبیوس هاگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۴ جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
از دروازه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
با عرض سلام و خسته نباشید ،
خب من کارمو تموم کردم امیدوارم جملات خوب و مورد پسند واقع شده باشند . اگر اجازه می دید من فصل های 18 ، 19 و 20 رو هم بردارم تا اونا هم بنویسم . اگر تایید کنید اونا رو فردا شب می زارم . خیلی متشکرم که گذاشتید من به شما کمک کنم . خب اینم جملات جذاب فصل های 13 ، 16 ، 17 که تا حد توان جملات رو قرار می دهم :

فینیاس نایجلوس - شاهزاده دورگه - فصل 13 ---> صدای ملایمی از یکی از تابلوهای روی دیوار به گوش رسید که گفت : بی تربیت .

هری پاتر - شاهزاده دورگه - فصل 13 ---> هری به این حس قوی اعتنا نکرد که به او می گفت بیش از حد روی شانس خود حساب می کند .

تام ماروولو ریدل - شاهزاده دورگه - فصل 13 ---> ... اگر بخوام می تونم کاری کنم که اونا درد بکشند ...

آلبوس دامبلدور - شاهزاده دورگه - فصل 13 ---> تام ریدل خردسال عاشق جمع کردن عتیقه بود .

آلبوس دامبلدور - شاهزاده دورگه - فصل 13 ---> اون از جادو بر علیه افراد دیگه استفاده کرده بود ، برای ترساندن ، مجازات و سلطه گری .

آلبوس دامبلدور - شاهزاده دورگه - فصل 13 ---> از خیلی از مرگخواران ممکنه بشنوی که اونا مورد اعتمادش هستند و فقط خودشون به اون نزدیکند و حتی فقط خودشون قادر به درکشند . اونا فریب خوردن .

تام ماروولو ریدل - شاهزاده دورگه - فصل 13 ---> رو به دست های لرزان خودش زمزمه کرد : می دونستم با بقیه فرق دارم . می دونستم که استثنایی ام . همیشه می دونستم که یه چیزی هست .

آرتور ویزلی - شاهزاده دورگه - فصل 16 ---> این دیگه بستگی داره که به قضاوت دامبلدور چقدر اعتماد داری . من اعتماد دارم بنابراین به سوروس اعتماد می کنم .

سلستینا - شاهزاده دورگه - فصل 16 ---> ... وحالا که تو اونو تیکه تیکه کردی .... من ازت به خاطر برگردوندن قلبم ممنونم !

هری پاتر - شاهزاده دورگه - فصل 16 ---> من فراموش نمی کنم که تلاش کردم به همه بگم ولدمورت برگشته ، شما از من دفاع نکردید .

آلبوس دامبلدور - شاهزاده دورگه - فصل 17 ---> هری ما باید تلاش کنیم که در هرای هامون گم نشیم و با اونا بجنگیم .



Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۵:۰۳ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#14

پروفسور کويیرل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۲ چهارشنبه ۱۷ فروردین ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۵۷ چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱
از مدرسه جادوگری هاگوارتز
گروه:
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 2956 | خلاصه ها: 1
آفلاین

به هاگرید:

ممنون از لطفت و اینکه میخوای در پیدا کردن جملات جذاب به ما کمک کنی.اسمتون در لیست قرار گرفت.
در مورد ایفای نقش هم بر طبق صحبتی که با مدیران شد ایمیلی مبنی بر نادیده گرفتن قانون فعالیت در ایفای نقش گرفتیم که تا آخر خرداد در صورتیکه اعضای ایفای نقش فعالیتی نداشته باشن شخصیتشون از آنها گرفته نشه.موفق باشی

به چوچانگ:
شما متن رو بفرست ما سعی میکنم تا اونجایی که متن اصلی تغییر نکنه اونو کوتاه کنیم.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۵ ۱۵:۰۵:۴۳
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۵ ۱۵:۰۷:۳۷
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۸ ۱۷:۱۵:۵۸




Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۴:۵۸ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#13

چو چانگ


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۰ دوشنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۲۷ دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۷
از کنار مک!!!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1771
آفلاین
هوم پاراگرافهایی وجود دارن که خیلی قشنگن و نمیشه ازشون گذشت و از طرفی هم واسه گذاشتن تو صفحه اول خیلی درازن! اگرم بخوای فقط یه جمله بنویسی یا باید متن کتابو عوض کنی یا اگه همونحوری بنویسی زیاد معنی نمیده! اینجور چیزا رو چکار کنیم؟؟؟


[b][font=Arial]«I am not worriedHarry,» 
said Dumbledore
his voice a little stronger despite
the freezing water
«I am with you.»[/font]  [/b]


Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۴:۲۸ دوشنبه ۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
#12

روبیوس هاگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۴۴ جمعه ۱۹ اسفند ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۸:۰۵ سه شنبه ۱۲ دی ۱۳۸۵
از دروازه هاگوارتز
گروه:
کاربران عضو
پیام: 31
آفلاین
با عرض سلام و خسته نباشید ،
آقای کوییرل واقعا خسته نباشید واقعا دارید برای سایت کار می کنید و من به آقای هری پاتر هم تبریک می گم که شما رو مدیر کردند . اگر اجازه می دهید فصل های 13 - 16 -17 رو بردارم که بتونم خدمتی کرده باشم . در مورد ایفای نقش هم لطفا فعلا من رو حذف نکنید تا وقت گیرم بیاد شرکت کنم .
با تشکر



Re: جمله های جذاب
پیام زده شده در: ۱۹:۵۹ جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵
#11

کاترین بلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۱۷ چهارشنبه ۱۶ آذر ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱:۵۲ چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۹۴
از ناکجا آباد
گروه:
کاربران عضو
پیام: 400
آفلاین
منم فصل29 و30 رو می خوام

دو فصل تایید نمیشه دوست عزیز باید سه فصل رو انتخاب کنی.پست شماره یک رو دوباره بخون


ویرایش شده توسط Aripotter در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۲ ۲۰:۰۰:۳۴
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۵/۲/۲۲ ۲۰:۰۹:۴۱

حتی در مرگ،کاش پیروز باشی!
تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.