هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ جمعه ۲۲ دی ۱۳۹۱
#95

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
-خب،این جا سازمان بین المللیه حمایت از ساحره های مظلوم بدبخت فلک زدهست و من خودمو کشتم تا تونستم مجوز اینجا رو از بگمن بگیرم.این جا...

فلور نگاهی به صورت مشتاق پنه لوپه انداخت و گفت:از کجا بدونم تو واقعا پنه لوپه ای تا تمام نقشه هامو برات توضیح بدم؟از کجا بدونم که بهمون خیانت نمیکنی؟از کجا بدونم...
پنه لوپه اخمی کرد و گفت:ببین،خودت منو تایید کردی.
فلور جیغی کشید و گفت:نمیتونی مجبورم کنی.میفهمی؟من بهت اعتماد ندارم.

فلور با دستپاچگی چوبدستی اش را بلند کرد و آن را به طرف پنه لوپه نشانه گرفت و در همین حال فریاد کشید:برو بیرون.
پنه لوپه اخمی کرد و پس از مکثی کوتاه با نگاهی خاموش به ورقه ای که اسم اعضای گروه روی آن نوشته شده بود غیب شد.فلور روی زمین نشست و در فکر فرو رفت.

10 دقیقه بعد:

فلور هنوز از فکر در نیومده بود که کل اعضای سازمان رو در مقابل خودش دید.تری بوت(شکلات در دهان)،هوگو(مو هویجی)،دافنه(آبزیر کاه و زیرک)،ویریدی(مجازی)،لیسا(و ویلنش) و پنه لوپه(عاشق پرسی).
فلور با دیدن همگروهی های قدیمیش لبخندی زد و گفت:شما همه با هم..این اینقدر خوبه که نمیتونه واقعی باشه.
هوگو سرش را خاراند و گفت:راستش این پنی بود که ما رو جمع کرد.

فلور با دیدن پنه لوپه فریاد کشید:ازش دور شین.اون یه شیطانه.



تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ پنجشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۱
#94

پنه لوپه كلير واترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۳۴ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
در فکر بود که این بار چه کسانی می خواهند در سازمان فعالیت کنند، به یاد دوستانش افتاد و خنده ای بر لبش نشست. از جا بلند شد و به اتاقش نگاهی انداخت، خیلی زیباتر از اتاق قبلی اش بود. در فکر بود که صدای تق تق کفشی توجهش را جلب کرد. بدون معطلی لبخند زد و دوباره سر جایش نشست و منتظر ماند تا اولین نفر وارد اتاق شود.

چند ثانیه گذشت و در به صدا درآمد. فلور گلویش را صاف کرد و باصدای ملایمی گفت: بفرمایید.
در باز شد و پنه لوپه وارد اتاق شد. فلور کمی تعجب کرد ولی سریعا به پنه خوش آمد گفت و دعوتش کرد تا بنشیند.

پنه روی صندلی نشست و روبه فلور گفت: فکر نمیکردی من به اینجا بیام؟

- آره راستش خیلی تعجب کردم؛ فکر نمی کردم پرسی...

پنه لوپه حرف فلور را قطع کرد و گفت: پرسی نمیدونه که من میخوام اینجا فعالیت کنم، حتی اگه بفهمه کاری هم از دستش برنمی آد.

فلور دستپاچه گفت: ولی اگه

پنه بار دیگر حرف فلور رو قطع کرد و با لبخندی گفت: نگران نباش و بعد ادامه داد: کیا اینجا عضون؟ چه نقشه ای برای اینجا داری؟

فلور سکوتکرد و بعد از کمی تامل شروع به توضیح داد.


ما تشنگان قدرتیم نه شیفتگان خدمت


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۳:۲۸ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱
#93

پنه لوپه كلير واترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۳ سه شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۳:۳۴ پنجشنبه ۲ آذر ۱۴۰۲
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
نام : پنه لوپه کلیر واتر

نظر شما راجع به گشت های آرشاد: بسی ضدحال زننده ولی ما حال میکنیم باهاشون.

به نظر شما وظیفه ی اصلی این سازمان چیست؟ دفاع از حقوق مادی و معنوی ساحرگان.

تایید شد!

چرا تایید نشه؟ همین الآن می تونین اولین رولتونو بزنین.


ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۱/۱۰/۲۰ ۱۵:۵۹:۳۴

ما تشنگان قدرتیم نه شیفتگان خدمت


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۱
#92

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
نیو سوژه

فلور دلاکور با چمدانی سنگین مقابل ساختمانی زیبا ایستاد، نگاهی به پلاک کرد و وارد شد ساختمان جدید سازمان حمایت از ساحره ها بسیار زیباتر و آشکار تر از ساختمان قبلی بود.
فلور خندید همان ساختمانی که به دست لیسا پودر شد.

درون ساختمان دست کمی از جلوه ی بیرونی اش نداشت با وسایل عجیب غریبش جلوه ای اسرار آمیز و در عین حال راحت به ساختمان می دادند. فلور پس از گشت کوتاهی در ساختمان، با شور و شوق وارد دفتری شد که نامش بر آن حک شده بود و روی صندلی نشست.

کمی با خودش فکر کرد، این ساختمان مشکلی داشت پس از چند ثانیه به نتیجه رسید؛ساختمان بیسار سوت و کور بود.

فلور دلش برای تری و شکلات هایش،دافنه و موذی بازیهایش،لیسا و دست و پاچلفتگی هایش،هوگوی آبدارچی و تمام اعضای انجمن تنگ شده بود.

فلور برای اعضای سازمان ماموریتی جالب داشت البته اگر کسی بر می گشت. پس منتظر شد تا اولین نفر وارد سازمان شود.

_____

سازمان دوباره فعاله البته اگه شما هم بیاین.

عضو هم می پذیریم،اینم فرم عضویت:

نقل قول:

نام :
نظر شما راجع به گشت های آرشاد:
به نظر شما وظیفه ی اصلی این سازمان چیست؟


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۲۲:۴۲ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
#91

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
_ الفیاس از اون جایی که بانو تاییدت می کنه و من عشق بی اندازتو به بانو درک می کنم . با این که توی آنتی ساحریال عضو بودیو خیلی رو اعصابم رژه رفتی ولی تایید می شه .

الفیاس با عشق به بانو نگاه کرد باورش نمی شد این اتفاق افتاد سپس به تلاش مفتضحانه ی آنتیا برای رو به راه کردن سازمان نگاه کرد و به فلور که با عصبانیت به آن طرف می دوید .

فلور فریاد زنان گفت : چی کاز می کنین احمقا ؟! تری بیا خودمون باید درسش کنیم .

تری شکلاتی را در دهانش چپوند و به سمت فلور دوید .

لیسا با چهره ی مضلومی کنار نشسته بود تا خراب کاری نکند . هوگو و ویریدی هم مشغول در اوردن وسایل بانوان از زیر آوار بودن .

دو ساعت بعد

فلور با چهره ای خسته به سمت جمع آمد و گفت : متاسفانه این جا قابل تعمیر نیست . کل ساختمون پودر شده ، باید فعلا دنبال یه مکان موقت برای موندن باشیم ، بعد باید بریم یه جایی برای خودمون بسازیم .

سپس با نگاهی پر التماس به هوگو خیره شد .

هوگو پرسید : چیه ؟!

فلور جواب داد : ما روت حساب می کنیم که قرارگاهمون آبدار خونت باشه .

هوگو جواب داد : حتما پس شما هم بیاین کمکم .

فلو رلبخندی زد و اعلام کرد :

نقل قول:
ملت جادوگر و ساحره

می خوام بریم کمک هوگو تو تاپیک آبدارخانه ی وزارت سحر و جادو زود فوری نمی خوایم هوگوی عاشق ، اون جا تنها بمونه .

* سوژرو عوض نمی کنیم همونو ادامه بدین .


پایان سوژه

* این سوژه آزمایشی بود. فقط برای آشنایی .


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
#90

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
فلور درحالیکه چشماش برق میزد گفت:

- آفرین دافنه! تری به هوش بیارشون!

تری در حالیکه هنوز به شکلات ها فکر میکرد و اشک میریخت، با هق هقی به فلور جواب مثبت داد و سورس و کلنل رو بهوش و آورد و از اونجایی که هم فلور و هم تری مرگخوار بودند، هر دو آنتی ساحریال رو قبل از اینکه به خودشون بیان، تحت طلسم فرمان میگیرن!

- راستی فلور، با این الفیاس چی کار کنیم؟
دافنه این رو میگه و با سرش به الفیاس اشاره میکنه که کنار بانو نشسته و داره باهاش صحبت میکنه!

فلور که برای مدتی الفیاس رو یادش رفته بود، با این حرف دافنه متوجه الفیاس میشه و صداش میکنه:

- الفیاس! به عنوان رئیس این انجمن بهت دستور میدم بیای اینجا!

الفیاس در حالیکه هنوز دستش تو دست بانوئه، همراه با بانو پیش فلور میره:

- بله بانو دلاکور، با من کاری داشتین؟

- پ ن پ! همینطوری صدات کردم یکمی بخندیم! میخوام بدونم کسی که عضو گروه آنتی ساحریال هستش، چرا هنوز اینجا مونده و داره با یکی از اعضای این انجمن صحبت میکنه؟

الفیاس در حالیکه یه تیکه کاغذ پوستی رو به دست فلور میده، بهش میگه:

- اگه اجازه بدی، میخوام برای همیشه اینجا بمونم!

فلور نگاهی به کاغذ میندازه:

نقل قول:

نام : الفیاس دوج
نظر شما راجع به گشت های آرشاد : خیلی گیر میدن! بهتره کلا نباشن!
نظر شما راجع به جادوگر ها : بعضی ها، فقط بعضی هاشون خوبن!
پیشنهادات شما برای حمایت از ساحرگان مظلوم : به قول بانو() هیچ ساحره ای مظلوم نیست!
اینم مدرک استعفای من از آنتی ساحریال!


فلور درحالیکه کاغذ پوستی رو توی دستش نگه داشته و به این فکر میکنه که الفیاس چطوری تونسته توی کاغذ پوستی شکلک بزنه، به الفیاس میگه:

-....


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۳ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
#89

دافنه گرینگراسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۴۱ پنجشنبه ۸ تیر ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۲۲:۵۴ چهارشنبه ۱۱ فروردین ۱۳۹۵
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1174
آفلاین
دستتون درد نکنه.شما چرا منو آزاد نکردین؟حتما باید خودم خودمو آزاد میکردم؟

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

تری و فلور شستشون رو به نشون موفقیت بالا آوردند.بانو لبخندی زد و گفت:کاری نکردیم.

تری به طرف کلنل کتلتی شیرجه رفت تا تستش کنه.اما بدمزه بود.با تمام توانش اوو تف کرد بیرون.تجربه به دست اومده برای تری تجربه خوبی بود.چون بزودی همه جادوگرا کتلت میشدند واون اگه هر دفعه چشماشونو میکند و میخورد، مریض میشد.
بلاخره دست داف به خنجر شماره 49 رسید و با یک حرکت تمام طنابا رو پاره کرد. چوبدستیشو گرفت و وردی رو زمزمه کررد که تمامی جادوگر ها به خواب رفتند.

هوگو و ویریدی که بی توجهی به تنگ اومده بودن داد زدن:
-ما رو نجات بدین دیه.

بغض تری ترکید و به بغل بانو پرید.
-مــــــــامـــــــا ببخشید...ویولت، شکلاتم حتما له شد.چی کار کنم حالا؟
هوگو گفت:
-کجاست،من برات میارمش.
ویریدی بعد از کنار زدن هوگو با تمام قدرت داد زد:
-نه.من میارم.

تری با خوشحالی میخواست محل شکلاتو رد یابی کنه و بگه که فلور گفت:
-شما بجای این کارا اینجا رو ردیف کنین.
دافنه با موذیانه ترین حالت ممکن گفت:
-چرا اونا؟چرا اینا نکنن؟
و با دست به جادوگرای خوابیده اشاره کرد.


تنها گیاهِ سیاهِ فتوسنتز کننده ی بدون ریشه ی گرد، با ترشح مواد گازی سیاه از واکوئلش. چرا ایمان نمی آورید؟


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
#88

بانو.ویولت


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۰۹ جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۱
آخرین ورود:
۱۲:۳۰ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۹۲
از اتاق کالبدشکافی مقتولین سیفید
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 147
آفلاین
فلور به سرعت تری را از بند رهانید و شیرجه ای زد وبا یک حرکت اکشن چوب دستی اسنیپ که داشت در هوا پرواز میکرد را قاپید و به سوی الفیاس وحشت زده یورش برد.

در این عین الفیاس که از ترس ردایش خردلی رنگ شد بود فریاد زد :

- بانـــــــــــــــــــــــــــــــــــو کمــــــــــــــــــــــــــــــــــــک...

با یه پرش جومونگی خودشو به آغوش بانو انداخت.

بانو که تحمل وزن سنگین الفیاس را نداشت تلو تلو خوران به عقب رفت و سپس با آخرین نیرویی که داشت الفیاس را به سمت کلونل که داشت ازپشت به طرف فلور یورش میبرد پرت کرد و کلونل دریک چشم بهم زدن به کتلت تبدیل شد!

الفیاس از جایش بلند شد لبخندی به بانو زد و به طرف بانو رفت...

تری و فلور با نگاه تحسین برانگیزی به بانو نگاه میکردند ....


ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۱۰ ۱۸:۰۶:۰۰
ویرایش شده توسط بانو ویولت در تاریخ ۱۳۹۱/۶/۱۰ ۱۸:۰۷:۳۳


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۷:۳۷ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
#87

فلور دلاکورold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۰۴ چهارشنبه ۸ تیر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۸:۰۹ جمعه ۶ دی ۱۳۹۸
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1024
آفلاین
از اون جایی که ارباب بهم گفته سعی کنم هیچ وقت پست کسیو نادیده نگیرم پس منم پست الفیاسو نادیده نمی گیرم و ادامش می دم .

______________________

الفیاس از اون ور پوزخندی به بانو می زنه و نگاه معنی داری به کلنل می کنه .

کلنل به سمت بانو میاد تا چوبدستیشو بگیره و یکم بخنده که ناگهان فلور فریاد زد : دافنه مگه من نگفتم مراقب باش بهمون حمله نکنن .

دافنه با گیجی به فلور خیره ش و گفت : اما من که همه ی کارارو انجام دادم ...

یپی نگاه معنی دار فلورو دید و فریاد زد : دختره ی احمق خجالت نمی کشی .

سپس لگد محکمی به شکم فلور زد .

فلور به زمین افتاد و لباسش خونی شد .

تتری فریاد زد : نه !

اسنیپ به سرعت نزدیک فلور رفت ، کمی نزدیکتر شد که ناگهان فلور چشم هایش را باز کرد و با زیبایی نفس گیری که داشت در چشمان سوروس خیره شد و گفت : منو باز کن ، سوروس .

اسنیپ که چشم هایش مات شده بود شروع به باز کردن فلور کرد .

_ هوی سوروس داری چی کار می کنی ؟

اسنیپ زمزمه کرد : حالشو خوب می کنم .

فلور که آزاد شده بود دست هایش را روی گونه های اسنیپ گذاشت و یک سیلی بسیار قوی زد .

اسنیپ تلو تلو خورد سپس لگدی که از جانب پاهای فلور در یافت کرد کارش را تمام کرد و بی هوش بر زمین افتاد .

بانو از وقفه ی پیش اومده استفاده کرد و کرنلو با وردی بی هوش کرد .

فلور هم به سوی تری شیرجه رفت تا طناب هایش را باز کند .


بار دیگر سایتی که دوست می داشتم. :)


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ جمعه ۱۰ شهریور ۱۳۹۱
#86

الفیاس.دوج


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ جمعه ۲۵ آذر ۱۳۹۰
آخرین ورود:
۱۷:۱۶:۴۰ پنجشنبه ۹ فروردین ۱۴۰۳
از ته دنیای انتظار
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 1205 | خلاصه ها: 1
آفلاین
الفیاس در حالیکه چوبدستی های ساحره ها و هوگو و پروف رو با یه دستش توی هوا میگرفت،‏ گفت:

-‏ به نام کلنل کبیر و سورس مو قشنگ! زانو بزنید،‏ وگرنه همتون درجا نابود میشید!‏

-‏ کلنل،‏ بلند شو مرد،‏ حالت خوبه؟

-‏ رفقا،‏ از هردوتون ممنونم،‏ میدونستم تنهام نمیذارین!‏

الفیاس و سورس و کلنل در حالیکه چوبدستی هاشونو به سمت گروگان هاشون گرفته بودند،‏ روی صندلی های باقی مانده ی مثلا انجمن،‏ مینشینن!‏

-‏ الفیاس،‏ برو و دستاشونو ببند،‏ ولی بهتره با دستات ببندی که محکمتر و مطمئنتر باشه!‏

-‏ باشه کلنل! هر چی تو بگی! فعلا به عنوان آزاده ای که تازه به آغوش میهن بازگشته،‏ بهت نگاه میکنم! وگرنه آرمان هامون یادم نرفته!‏

-‏ کلنل،‏ الفیاس راست میگه! الفیاس،‏ جادوگرا رو ولش،‏ کاری نمیتونن بکنن! به داد ساحره ها برس!‏

الفیاس در حالیکه باز هم از این و ‏ضعیت ناراضی بود،‏ با چوبدستیش یه تیکه طناب ظاهر میکنه و با تهدید چوبدستی همه ی ساحره ها رو ردیف میکنه و مشغول بستن دست هاشون میشه:

-‏ حالا واسه ما نقشه میکشین؟ نشونتون میدم! تک تک تون رو نابود میکنیم!‏

الفیاس همینطوری داشت دست ساحره ها رو میبست که میرسه به بانو ویولت:

-‏ به به! بانو،‏ حالت چطوره؟

بانو همین که صدای الفیاس رو میشنوه،‏ با صدایی آرام،‏ اسم الفیاس رو میگه:

-الفیاس...‏ ‏.

الفیاس انگار منتظر همین کلمه بود تا تمام خشانت و عصبانیتش رو از دست بده:

- من دارم چی کار میکنم؟ دارم دست ویولتم رو میبندم؟ آه عزیزم،‏ منو ببخش،‏ تو دستات یدونه سورپرایز میذارم!‏

الفیاس کار بستن دست ساحره ها رو تموم میکنه و میره کنار کلنل میشینه!‏

بانو ویولت چشمکی به فلور و تری میزنه و چوبدستیش رو محکم در دستش فشار میده!‏


و ناگهان تغییر!
شناسه ی بعدی:
پروفسور مینروا مک گوناگال

الفیاس دوست داشتنی بود! کمک کننده بود؛ نگذارید یادش فراموش شود.


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.