فیلچ لخ لخ کنان و غر زنان جلو میاد و یقه ی پرسی رو می چسبه و یه تیپا هم به مارکوس می زنه و می کششون دم در ، بعد یه لحظه گیج میشه و برمی گرده :
- پیزل ویزولو گفتید ببرم شکنجه این جیغ جیغو رم بذارم دم در؟یا جفتشون رو ببرم زیر زمین؟
فینیاس در حالی که سرش هنوز تو پرونده هاست : آره جانم ... هر کاری که دوست داری بکن!
فیلچ هم خوشحال از این که " هر کاری دلش بخواد می تونه بکنه " جفتشون رو یکی با تیپا و یکی یقه کشان به زیر زمین راهنمایی می کنه!
پرسی : نـــــــــــــــــه! ریگولوس ... خواهش می کنم ... بذار کنارت بمونم!
و از شدت ناراحتی درو چنگ می زنه تا فیلچ نتونه اونو با خودش ببره!
اما فیلچ توجهی نمی کنه و پس گردن پرسی رو می گیره ...
صدای جیغ اعصاب خورد کن کشیده شدن ناخون روی سطح به گوش می رسه و هر سه از در رد میشن!
جای ده خراش خون آلود روی در می مونه ...
چند دقیقه بعد!
در و دیوار حزب از شدت جیغ هایی که منشاءشون زیر زمینه شروع می کنه به لرزیدن!
چند نفر غیر ارزشی که اومده بودن خودشون رو ارزشی جا بزنند با ترس به هم دیگه نگاهی می ندازند!
فینیاس داره خانوم نوریسو برای بازی کردن با جوهر دعوا می کنه !
لوسیوس داره بیگودی های ریگولوس رو برای زودتر حالت گرفت فوت می کنه!
و ابرکسس داره با دقت پرونده ها رو تو بایگانی مرتب می کنه
اون چند نفر عقب عقب می رند و یهو می خورند به فیلچ که تازه داشته از در میومده تو!
فیلچ دستای خونیشو با یکی از تی شرت های بدون استفاده ی ابرکسس خشک می کنه : جفتشون رو برای استراحت از پا آویزون کردم! نفر بعدی کیه؟
غیر ارزشی ها جیغی می زنند و با سرعت از پایگاه پا به فرار می گذارند!
ریگولوس : راستی فیلچ ... حالا که اومدی بالا بی زحمت جای اون خراش های عشق رو هم از رو در پاک کن ! می بینمشون مور مورم میشه ... خیلی غیر اصیل زاده اییه!