هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۸:۵۱ دوشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۴

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
مازامولا سرشو بالا كرد و چشمش به هرميون افتاد كه خشمگينانه به مازا خيره شده بود

مازامولا آب دهانش را قورت داد و گفت:هرمي!اينجا چه ميكني؟فكر كردم با رون ويزلي رفتي كافه مادام رزمرتا.....

هرميون كه رنگش سياه شده بود خيره كنان به موذمال نگاهي كرد و گفت:راسشو بگو!!..چي تو سر شماست؟

مازامولا:هيچي!!...ميخواهيم يه وبمستر ساحره داشته باشيم!!!...داريم از راه كرام وارد ميشيم!!!

هرميون ابروشو ميندازه بالا
مازامولا ادامه ميده:خب ما فهميديم ويكتور از تو نا اميد شده...گفتيم يكي ديگه رو بندازيم بهش!!از اونجايي كه بابايي هاگريد رفته سفر كسي بهتر از مادام رو پيدا نكرديم!!!

هرميون يهو داد زد:آخه اين دونفر چيشون به هم مياد؟

مازامولا يه نگاهي موذمالانه به هرميون انداخت...هرميون فهميد تند روي كرده
هرميون به ارومي گفت:ببين عزيزم!..من نميفهمم اينا چه تناسبي با هم دارن؟!!

مازامولا خنده اي زيركانه تحويل هرميون داد و گفت:تناسب لازم نيست...فقط كافيه به كرام بقبولونيم كه عاشق مادام شده!!...بقيش حله!!...با جذبه مادام ميتونيم سايتو بگيريم دستمون

هرميون:بد فكري نيست!!...ولي هيچ ميدوني يه عده جادوگر معلوم الحال((البته اگه چو رو فاكتور بگيريم )) ميخوان يه نفر از خودشونو بكنن وب مستر!!!

موذمال با قيافه اي شوكه شده:جدي ميگي؟
هرميون:بايد نشون بديم كه مثلا با اونا هم پيمان ميشيم...يا بهتره اونا هم به آداس بپيوندند!!!!!

موذمال ميره تو فكر كه چيكار كنن


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۳:۲۰ یکشنبه ۱۸ دی ۱۳۸۴

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
من به عنوان یکی از اعضای آداس دارم توی سایت شما میگردم! و نصف شناسه هایی که هست متعلق به جادوگراست! خوب طبیعی که من چش ندارم جادوگرارو ببینم! جالب تر از اون ناظرای سایت و نگاه میکنیم اکثرشون جادوگرن!
و این که اصلا ما چرا وبمستر ساحره نداریم؟ اصلا چرا اسم سایت و نمیکنین ساحره ها!؟اینا همه
دلیل موجه ای برای اینه که نسل جادوگرا به جز یکی باید منقرض شه!
___________________________

مادام ماکسیم:ویکتور بیا عشقولانه باشیم

این بار رئیس آداس نقشه ای رو طرح کرده بود و اونم روابط عشقولانه ای مادام و کرام بود! منتها یه کم آدمش و خوب انتخاب نکرده بودن! البته در دلبری مادام هیچ شکی نیست!
من هنوز مطمئن نیستم که این روابط عشقولانه ای واقعا نقشس یا نه! ! دلم برای بابایی میسوزه!

البته من هر از گاهی هنوز بابایی رو با او ن خانوم مو بلونده میبینم ولی خوب!!!!
مادام جلوی آینه وایساده بود و با دقت شاخه مویی که روی پیشونیش بود و ژل میزد
مادربزرگ ونوس دستشو زیر چونش گذاشته بود و مادام و نگاه میکرد: میخوای چی کار کنی؟
مادام در حالی که با دستاش لباسشو صاف میکرد گفت:ببین این تنها راهی که ما میتونیم ببینیم این جادوگرا دارن چی کار مکنن!
مادام لبخند ملیحی زد و گفت::کرام نمیتونه به من نه بگه!
میلی سنت در حالیکه آدامسشو که باد میکرد نگاه عاقل اندر سفیهی به مادام انداخت!
البته منم مطمئن بودم که به مادام نه نمیگه ولی ترسم از این بود که مادام و با بمب اتمی نترکونه!
........................

کافه مادام رزمارتا مثل همیشه شلوغ بود مازامولا از دریچه ی کف شیروانی داشت پایین و نگاه میکرد
دقیقا زیر دریچه کرام با پاپیون خاخالی نشسته بو د و مرتبا سر جاش جا به جا میشد مازا با خودش فکرد کرد حتما بعد از رفتن کرام بره صندلی رو ببینه که میخ داره یا نه!
روبه روش خانومی نشسته بو که موهای ارغوانی کوتاهی داشت که همشو زده بود بالای سرش فقط یه شاخشو داده بود روی پیشونیش! از بالا مژه مصنوعی هاشو میشد دید که هر یه ثانیه یه بار بازو بسته میشدن ! تو لرستان به اصطلاح میگن عشوه شتری!
مادام ماکسیم دامن جین پلیسه ای تنش کرده بود و انگشتاشو در هم گره کرده بود و با لبخند ملیحی ویکتور کرام و نگاه میکرد!
کرام با حالت معذبی این ور اون ور و نگاه میکرد
کرام سکوت کرده بود و این مادام بود که فقط حرف میزد منتها با هر یک کلمه ای که از دهاتش خارج میشد کرام صورتی مایل به بنفش میشد و و لیوان نوشیدنی کرهای که توی دستش بود رو بیشتر فشار میداد
مازامولا حاضر بود شرط ببنده که تا یه ساعت دیگه کرام با یه آدامس بادکنکی صورتی هیچ فرقی نداره!
مازامولا روی زمین دراز کشیده بود و هر از چند گاهی با لبخونی حرفای مادام لبخند موذمالانه ای میزد و همچنان محو پایین بود
-اهم!
مازا:ساکت باش
مازا کفش سیاهی رو دید که دریچه رو بست مازامولا به خودش اومد و بالا رو نگاه کرد...


آداس این جا وطن من است!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۱:۱۱ یکشنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
يك ماه از كشته شدن جيمز توسط ويروس وباي موزمالي مي گذشت و تب اين بيماري سهمگين خوابيده بود.مازامولا در دفتر آداس نشسته بود و حركات عجيبي انجام ميداد.
ريتا:موزمال جون چي شده عزيزم؟!
مازامولا در حاليكه چشماش در حال تركيدن بود:جادوگر....جادوگر..ميخام خفه كنم...... نسل جادوگرا بايد از زمين كنده بشه...فقط ساحره!!
ميلي سنت:عزيزم خونسرد باش و به سختي يه معجون قهوه اي رنگ رو چپوند تو دهن مازامولا!
"دكتر گفته بايد روزي سه بار اين معجونو بهش بدي اگه ندي ميره تو خيابون جادوگرا رو ميكشه"
ريتا:خودت كجا ميري ميلي سنت.
ميلي سنت:ميرم پيش دراكو جونم!!!!

ساعتي بعد ايوانا و زاخي در حاليكه دستشون تو دست هم بود تو هاگزميد قدم مي زدند.
ريتا:مازا...موذمال.كجايي عزيزم..

پايين پله هاي آداس
مازامولا:خانم.خانم....يه لحظه مياين اينجا!!شما برو گمشو!!!
زاخي حس كرد كه بهش توهين شده.
زاخي:ايوانا بيا بريم....خانم شما تربيت نداريد....
مازامولا:شات آپ جادوگريوس...اگه بيشتر حرف بزني مي كشمت!!
ايوانا با تعجب به زاخي نگاه مي كرد كه نمي تونست حرف بزنه و در حال خفه شدن بود.
مازامولا:چيزي نيست عزيزم خودم اختراعش كردم........جادوگر خفه كنه..
ريتا نفس نفس زنون از پله هاي آداس اومد پايين:موذمال تو اينجايي برگرد بالا !!
ايوانا:موزمال(با تاكيد روي حرف "ز")


يه ساعت بعد
ايوانا:دوباره مي سازمت آداس

هنگامي كه ايوانا اين جمله رو گفت زاخي در حال شستن ظرفهاي غذاي ديشب بود...



=======
ميدونم زياد جالب نيست ولي براي شروع دوباره آداس لازم بود.بابا آداس حيفه همينجوري ولش نكنين!!!همه با هم پيش به سوي احياي آداس!!!!


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۰:۱۸ پنجشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۴

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
نقل قول:

به گزارش ريتا اسكيتر خبرنگار ويژه ي پيام امروز جامعه ي جادويي براي هزارمين بار دچاره يك معضل اساسي شده است ...
اين روزها اتفاقي كه بر سر زبان ها افتاده است ايجاد بيماري مرگ آور وبا در جادوگران و پخش آن در ميان تمامي افراد جادوگر است . جالب ابن هست كه ساحره ها از اين خطر مصون مانده اند و هيچ علامت و نشانه اي از وبا در ساحره هاي عزيز ديده نشده است .
بنابر گزارش دوشيزه مازامولا خبرنگار افتخاريه پيام امروز تا كنون بيش از 20 نفر از افراد جامعه ي جادوگري دچار اين بيماري شده اند كه از ميان آنها مي توان به هري پاتر پسري كه زنده ماند ( پسر برگزيده ) اشاره كرد


مازامولا ميلي سنت و ريتا و مادربزرگ ونوس در آزمايشگاه آداس هستند!
ميز بزرگي وسط آزماشگاه هست و روش پاتيل کج و کوله اي به چش ميخوره که روش حک شده :زينجر 2005!

ميلي سنت با يک دست در حال هم زدن معجون سبز رنگ پاتيل بود و با دست ديگش مارمولکي رو نگه داشت بود و
اصلا توجه نداشت که مارمولک بدبخت جه قد جزبلا ميزنه!
ميلي سنت نگاه محبت آميزي به مارمولک ميندازه و در حالي که مارمولک وول ميخورد يه ذره از مايع سبز رو ريخت توي دهنش!!
ريتا عينکش رو بالاي سرش زده بود! و تندتندن داشت روي کاغذ فرمول مينوشت...عييکش رو روي چشماش گذاش نگاهي به کاغذ انداخت کاغذ رو مچاله کرد... دوباره شروع کرد به نوشتن!


مارمولک از رنگ قهوه اي به سبز طالبي واري در اومده بود و جوري که انگار با گوشت کوب زده باشن توي مخچش راه ميرفت.....
و به طرف دري ميرفت که بالاش نوشته شده بودWC

اعلاميه:زينجز 2005
مخلوطي از نوشيدني کره ا ي با باکتري کشت داده شده و دوست داشتني وبا! و ويروس آبله ي خروسان!
هشداربه همه ی جادوگران:به آداس بپيوندين! اين بار سايت جادوگران نام ساحرگان! را به دوش خواهد کشيد و به نفع همگان است که نام zzرا به دنبال خود داشته باشند!
!

.......................
مکان:مجمع تشکیل آداس
مادام ماکسيم لباس قرمزي رو پوشيده و با ناخناش روي ميز ارگ ميزنه!
من براي بابايي دعا ميکنم که اين مهر و عطوفت مادام تموم شه!چون من مطمئنم بابايي هم خشانت مادام و به دستشويي خونشون ترجيح ميده!
میلی سنت در حالي که چشاش يه ذره از حد عادي بيشتر بيرون زده توي ليوان نوشيدني کره اي رو نگاه ميکنه!
ريتا قلم پر سبزش رو توي موهاش فرو کرده و با لطافت جذابيت واري! به جيمز پاتر خیره شده و هر چند وقت يک بار لبخند لطيفي ميزنه!
مادام ماکسيم نگاهي به جيمز ميکنه که موهاي سيخ سیخیش مثل برنج وا رفته شده..
و يه اشاره به ميلي سنت ميکنه...
هيچ صدايي جز قورت دادن آب دهن جيمي نيست
مادام:خوب..


ویرایش شده توسط mazamo0ola در تاریخ ۱۳۸۴/۶/۱۷ ۱:۲۵:۰۰

آداس این جا وطن من است!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۰:۵۳ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴

لی جردن


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۴۹ پنجشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۵۱ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
از اون طرف شب!!!!!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 501
آفلاین
کرام جان با این پستت خیلی حال کردم..به افتخار جادوگر ماه و به افتخار باز شدن دوباره آداس


یک دلار و هشتاد و هفت سنت
این تمام پولیه که زاخاریاس داره........
زاخاریاس ساعتهاست که در کوچه دیاگون در حال گشتنه تا بتونه یک هدیه آبرو مند برای کتی بخره....

چند ساعت بعد
مردی در گوشه ای از خیابان دیاگون نشسته و گریه می کنه.
لی با خودش:برم ببینم کیه.................. زاخی توئی چرا گریه میکنی....بلند شو مرد تو باید قوی باشی
با این جمله زاخی جان تازه ای می گیره و بلند میشه و کل داستانو برای لی تعریف میکنه..
لی:اشکالی نداره عزیزم پولش جور میشه.بیا این گردنبند الماس خوبه
زاخی:معععععععععع از کجا آوردیش
لی:اون خانومه رو میبینی داره میره اونور خیابون از اون کش رفتم
زاخی:ایول...چقدر میشه.
لی:یه دلار و هشتاد سنت
زاخی گردنبند رو میگیره و شاد و خوشحال بسمت خونش حرکت میکنه
============
نکته اخلاقی :نداشت
نکته غیر اخلاقی:زیاد داشت


يكي از راه هاي پيشرفت در رول پلينگ ( ايفاي نقش ) :

ابتدا به لين


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۰:۱۵ چهارشنبه ۵ مرداد ۱۳۸۴

کرام سابق


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۹:۵۳ دوشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۱:۵۰ شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۲
از هاگوارتز..تالار اسلیترین
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 901
آفلاین
يه روز گرم تابستاني .......
كرام داشت رد ميشد ديد صفي بست

كرام:ببخشيد اينجا صف اجناس كالا برگيه؟
يه نفر:ايكيو!!....جادوگرا كالابرگ دارن؟

كرام:ببخشيد يادم نبود..همش تقصير اين هرميونه!!..منو مجبور ميكنه برم تو صف خريد..خب جتما صف گوشته؟!!!

همون بارو:نخيرم!!!اينجا صف خريد نيست!!!

كرام:حدس ميزدم!!..البته يه لحظه فكر كردم صف خريد بليته..اما گفتم هالي ويزارد كه اره خاك ميخوره

يارو:جناب همه ما اومديم كه روز مادرو به اعضاي آداس تنريك بگيم!!!!

كرام:مااااااا.....يادم نبود..الان بدبخت ميشم!!برم يه چيزي براش بگيرم!!!
-------------------
اول صفو در نظر بگيريد
مازامولا:نفر بعدي
هاگريد:عزيزم اين تقديم به تو!!!
مادام ماكسيم:هديت بخوره تو سرت ....ببين مردم براي زناشون چي اوردن..مثلا تو زز يكمي!!!..برگرد يه چيز بهتر بيار وگرنه شب خونه رات نميدم

هاگريد: مگه تو مادر مني؟
ماكسيم:نه..ولي مادر بچمون كه هستم!!!
هاگريد:ميشه بگي كدوم بچه؟
مادام ماكسيم:با من جر وبحث نكن!!!!
هاگريد سري تكون ميده و بناچار ميره
----------------
پينوشت:الان بهترين فرصت براي اينكه اينجا رو دوباره را بندازيم!!


کرام اسبق!

قدرت منتقل شد!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۴:۱۰ جمعه ۱۰ تیر ۱۳۸۴

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
در آداس همیشه به روی همه بازه!
خوش اومدی!
منتها الان اکثر اعضای اینجا تو ستاد ونوس مشغول پخش کردن لباس و غذا بین افراد بی خانمان هستند!
هر وقت انتخابات تموم شد دوباره اینجا شلوغ میشه!




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۳:۱۴ جمعه ۱۰ تیر ۱۳۸۴

پادما پتیلold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۲۶ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۵:۳۶ دوشنبه ۱۷ بهمن ۱۳۸۴
از لندن(india town)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 67
آفلاین
منم می خوام عضو شم البته ش.هر نرارم ولی برای هر اقدامی علیه این جادوگران الام امادگی می کنم


Just green day


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۹:۳۱ شنبه ۴ تیر ۱۳۸۴

مازامولا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۰:۴۱ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۳:۰۲ جمعه ۱ آبان ۱۳۸۸
از موزمالستان
گروه:
کاربران عضو
پیام: 120
آفلاین
جلسه ي محرمانه ي آداسي ها هم زمان با وزارت کينگزلي
ساحره ها همگي دور ميزي نشستن و با حرکتي هماهنگ نوشيندي هاي کره ايشونو هم ميزنند
مادام ماکسيم ساحره ي عظما روي مبل چرمي سياهي نشسته و موهاشو بالاي سرش جمع کرده ...لباس قرمزي پوشيده و با ناخون هاي لاک زدش گربه ي پشمالوشو ناز که چه عرض کنم خفه ميکرد
اون روز نميد جاسوس افتخاري آداس خبر هايي از وضع سياسيه مملکت اورده بود که شايد نقش حياتي براي آداس داشت
مادام :چي شده نيمد؟
نميد در حالي که دستاشو به هم ميزد و لبخند مليحي بر لب داشت:ديروز هري با جادوگرا جلسه گذاشته بود
مادام:خوب؟
نميد:قراره وزيرو عوض کنن
نميد با خوشحالي آب دهنشو قورت ميده: قراره کودتاي خاموش کنن کينگزلي الان ساحله عاجه
مادام نگاهي به نميد ميندازه
نميد: الان يه ماهه دارن برنامه ريزي ميکنن براي ستاد انتخاباتشون
ميلي سنت:دير بجنبيم رد صلاحيتمون ميکنن
خوب اين یه فرصت استثنايي بود براي آداس! اگر آداس وزارتو به دست ميوورد ديگه هيچ xyديده نميشد
همه zzميشدن
و اين يعني قدرت مطلق!
ريتا در حالي که عينک مشکيش و که روي نوک دماغش بود به بالا سر ميداد: به نظر من بايد کسی و به عنوان يک کانديد
معرفي کنيم که زياد آستکبا ر هم باش بد نباشن
چون ممکنه برامون درد سر درست کنن
نفر اول:ميليسنت<<<تروريست حرفه اي
نفر دوم: ريتا اسکيتر>>>خبرنگار جاسوس
نفر سوم:مادام ماکسيم>>>رئيس آداس
نفر چهارم: مازامولا>>>محرک آداس
چشمان ساحره ها با حرکتي هماهنگ روي ونوس ثابت ميمونه.....
ريتا در حالي که لبخند مليحي به لب داره به مازا نگاه مينکه: به نظر من بد نيست در اثر يه حادثه 72 تن جادوگر کشته شن
مازامولا لبخند مليح ديگری به مادام ميزنه: مادام اگه يه نيتروگيريسيرين بهم بدي بت قول ميدم ونوس وزير شه

________________________

جلسه ي محرمانهي دوم
در حالي که ساحره ها به طور هماهنگي لبخند مليح ميزنن به روزنامه ي پيام امروز نگاه ميکنن!!

منافقين بيجامه پارتي که در ستاد انتخباتي امپراطور برگزار شده بود را به هوا فرستادند!هنوز عوامل اين کار کشخص نيست


آداس این جا وطن من است!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۵۷ جمعه ۲۷ خرداد ۱۳۸۴

ميلي سنت بالسترود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۴ چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴
از ازروت(سرزمین خاکستری)
گروه:
کاربران عضو
پیام: 73
آفلاین
دوستان از کجا برایتان بگویم .
از کسی که همیشه حضور داشت ولی پنهان بود.
کسی که آداس رو پایه گذاری کرد و ساحره هایی پرورش داد که بعد ار مدت ها حق خود را گرفتند .
شخصی که با همه ی جذابیتی که داشت کاری کرد که همه از جادوگر گرفته تا ساحره او را بزرگ خود بنامند .
حالا همه با هم بگویید
انتخاب ما چیست؟
چگون می توان چشمها را مقابل این حقایق بست؟
و ای جادوگر هایی که تا حالا به این ضعیفی بازی کرده اید . چگونه نقش یک نابینا را به این خوبی بازی می کنید؟


THe return of ADAS







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.