هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۵:۲۰ جمعه ۲۷ خرداد ۱۳۸۴

مالی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۲ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
از به خودم مربوطه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
ممنونم که من رو تو جمعتون راه دادین از این به بعد میتونین حسابی رو من حساب کنین
رای ما ساحره ها فقط ونوس
رای ما ساحره هافقط ونوس
رای ما ساحره هافقط ونوس


به وبلاگه من سر بزنین اینجا


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۰:۴۷ جمعه ۲۷ خرداد ۱۳۸۴

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
سلام!
فعالیت های من!:
همین دفتر که جزو اولین کارهام بود
باشگاه ترک اعتیاد سه دسته پارو
استدیو ضبط آهنگ خواهران عجیب
موسسه ی کاریابی
و ...
یه مدت هم تو جادوگر تی وی گوینده بودم و در حال حاضر سر شفادهنده ی سنت مانگو هستم!
امیدوارم کامل بوده باشه!




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱:۵۹ جمعه ۲۷ خرداد ۱۳۸۴

مگورين


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۱ چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۴
از جنگل ممنوعه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 44
آفلاین
سلام ونوس
من ميخواستم شما رو بيشتر بشناسم
براي انتخابات ميگم نه شخصي
ممنون ميشم يه كم از فعليت هات بگي



Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۲۱:۳۱ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
مالی جان این جا به همه ی ساحره ها تعلق داره...راحت باش!
در ضمن آرتور مگه زز نبود؟




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴

مالی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۲ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
از به خودم مربوطه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
ببخشید ولی من هم از دست آرتور خسته شدم میشه به جمع شما بپیوندم؟


به وبلاگه من سر بزنین اینجا


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۴

مالی ویزلی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۴ سه شنبه ۳ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۶:۳۲ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
از به خودم مربوطه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 22
آفلاین
مادام:چیزی گفتی هرمیون؟
هرمیون : بله نیروی کمکی اومده!!!!!
مادام که حالا کتار هرمیون واستاده:اوه نیرویکمکی چه جالب ولی ما ساحره ها به نیروی کمکی احتیاجی نداریممگه نه مالی؟
مالی : بله به نظرم باید با این نیروی کمکی یه گفتمانی بکنیم.......
مادام:بله یه گفتمان حسابی به همراه افراد انجمن
-----------------------------------------------
گیلدی و کرام که دیگه نزدیکه سکته کنن سریع به هم نگاه میکنن و فرار رو به قرار ترجیح میدن ......
هرمیون و مادام و مالی دیگه نمیتونن جلوی خودشونو بگیرن و مینن زیر خنده


به وبلاگه من سر بزنین اینجا


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۹:۴۸ پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۴

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
مانیا داره بادکنک ها و کاغذ رنگی هارو با افسون "سریش د وال" خودش به دیوار می چسبونه!
مانیا:بچه ها بادکنک ها تموم شد!یه سری دیگه بدید!
چو:نمیشه...گراوپی دیگه حاضر نیست بادکنک باد کنه!
نمید:ا چرا؟ گراوپی جان بقیه بادکنک هارو هم بادکن دیگه!آفرین بچه ی خوب!ببین ما همه ی کارامون مونده
گراوپی: :no:
ونوس:وایسید من امتحان کنم!
گراوپی:
همه:
گراوپی با آخرین سرعت شروع به بادکردن بادکنک ها می کنه!

بیرون _پشت پنجره!

گیلدی: کرام یه خورده بیا بالاتر... من هنوز نمی تونم هیچی رو ببینم!
کرام: به من چه! جاسم به آبر بگو یه خورده بیاد بالاتر!
آبر رو شونه های هاگرید جابه جا میشه و میره رو سرش!
هاگرید:اوووووووووخ!گیلدی چیزی دیدی؟
گیلدی:نچ!یه خورده دیگه بیاین بالاتر!
در همین لحظه هرمیون درو باز می کنه!
کرام هول میشه پاهای گیلدی رو ول می کنه...هردو باهم پرت میشن و بقیه رو هم با خودشون می کشند پایین!
هرمیون: مادام میشه یه لحظه بیاین...مثل این که برامون نیروی کمکی رسیده!




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۸۴

ونوس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۱۴ دوشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۳:۳۱ شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۹
از کاخ المپ
گروه:
کاربران عضو
پیام: 385
آفلاین
داخلی روز _دفتر انجمن
نمید با ناراحتی خودشو کنار دیوار جمع کرده.
هرمیون از اتاق میاد بیرون:نمید...نمید کجایی؟جلسه داره شروع میشه ها!
نمید:
چو از توی اتاق:هرمیون اومدی؟
هرمیون:نه بابا نمید مثل این که حالش خوب نیست!
در همین موقع ونوس که بسی خوشحاله وارد دفتر میشه!
ونوس:ا بچه ها چرا اینجا وایسادید؟مگه جلسه شروع نشده؟
نمید:
ونوس:ای بابا نمید ناراحت نباش تا چشم به هم بزنی برمیگرده!
هرمیون:ا تو می دونی نمید چشه؟
ونوس:ای وای مگه نشنیدید؟پاتر جان داره میره سربازی!
همه:
مانیا:برای همین خوشحالی؟
مازامولا:آره دیگه...هرچی زز کم تر بهتر!
ونوس: فقط به خاطر این که خوشحال نیستم
نمید:
پرمیس:دلت میاد؟
ونوس: اه باشه بابا خوشحال نیستم!حالا نمیدو چی کار کنیم؟پاتر تا وقتی که نیستش سپردتش به ما!
نمید:
ونوس:خب... نظرتون چیه که برای پاتر یه گودبای پارتی بگیریم؟روزای آخر نمید بیشتر می بینتش کمتر دلش تنگ میشه!
مازامولا: اینجا؟تو دفتر آداس برای یه زز گودبای پارتی بگیریم؟
همه: :no:
ونوس:هووووووووم... پس پول برق و آب و تلفن و گاز و مخارج دفتر و اینا ...
مازامولا: :-D از کی شروع کنیم؟
ونوس:حالا درست شد...بیاین بریم تو اتاق تا لیست کارا رو بینتون پخش کنم!




Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ چهارشنبه ۴ خرداد ۱۳۸۴

سوسك بي همتا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۵۳ چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۳۱ سه شنبه ۳۱ تیر ۱۳۹۳
از چاه فاضلاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 715
آفلاین
تيتر اول ماه نامه ي «خبرنامه ي سوسك»
سوسك از ساحره ها دفاع مي كند!
هنوز نيم ساعت از زمان چاپ نگذشته كه همه ي ماه نامه ها فروخته ميشه!

سوسك با خودش: حالا من يك چيزي گفتم! اين ها رو ببين باور كردن!

-0-0-0-0-
متن خبر:
حاج اقا شيخ سوسك العظما روحاني اول تمام شهرهاي سوسك نشين و حاكم تمام فاضلاب هاي جهان فردي كه در فاضلاب هاي سن پترزبورگ آموزش فقه ميدهد اعلام كرد: بدانيد و اگاه باشيد! بدانيد و آگاه باشيد كه من زين پس (مخفف از اين پس) به حمايت تمام ساحره ها بر خواهم خواست! بله! من به حمايت تمام ساحره ها بر خواهم خواست در برابر تمام ساحر ها! (به اينجاش كه رسيدين با صداي بلند و گوش خراش توي دل خودتون صلوات بفرستين!) و به عنوان...! و به عنوان اول قدم در اين راه به زودي (تاريخ هنوز معلم نشده است) براي ساحره ها در دفتر ونوس محل استقرار آن ها سخنراني خواهم نمود!

سوسك با خودش: زمان هيچ وقت اعلام نخواهد شد! فقط همين كه روزنامه ها جمع شد برام بسه!

-0-0-0-0-
هرميون: بچه ها! موقعيت از اين بهتر؟ سوسك! همون سوسك محبوب و پرطرفدار! همون اسطوره ي مشهور و معروف! همون سوسك! همون سوسك مي خواد از ما حمايت كنه! ما بايد بهش خبر بديم تا هر چه زودتر بياد و سخنراني خودش رو بكنه!
ساحره ها: ×بعد از صلوات× درسته!
هرميون: نشنيدم! دوباره بگين!
ساحره ها: ×بلندتر از قبل× درسته!
هرميون: پس من ميرم يك نامه براي سوسك بفرستم!

-0-0-0-0-
متن نامه:
جناب سوسك محترم!
ما اصلا به همكاري شما نيازي نداريم! اينجا همه از شما بدشون مياد! اسم شما كه مياد همه بهشون حالت تهوع دست ميده! ولي براي اين كه روي شما رو زمين نزنيم و شما رو جلوي در و همسايه ضايع نكنيم دعوت همكاري شما رو ميپذيريم! ساعت سخنراني 8 صبح روز جمعه! دفتر ونوس!
امضا: تمام ساحره ها!

سوسك: نه...! چي؟ مثل اينكه جدي گرفتن! معلومه كه نميرم! يعني اگه منو بكشن هم نميرم اونجا براي چهار تا جوجه ساحره ها سخنراني كنم!

-0-0-0-0-
جمعه. 8 صبح. دفتر ونوس.
سوسك: بسم الله الرحمن الرحيم. دوستان گرامي! لطفا صلوات!
ساحره ها صلوات مي فرستن.
سوسك: بله! ساحره هاي گرامي و دوستان عزيز! لطفا صلوات!
ساحره ها صلوات مي فرستن.
سوسك: من! يعني حاج آقا شيخ سوسك العظما... بر جمال محمد (ص) صلوات!
ساحره ها صلوات مي فرستن.
سوسك: من يعني حاج آقا شيخ سوسك العظما قصد دارم شما ساحره هاي گرامي رو حمايت كنم! زيرا... يك صلوات ختم به خير بفرمايين!
ساحره ها صلوات مي فرستن.
سوسك: زيرا بر اين اعتقاد هستم كه در اين (اينجاش كه ميرسه سوسك شديدا جوگيزر ميشه و قات ميزنه... با صداي بلند و محكم و قاطع!) در اين دنياي خون خوار! در حق ساحره ها ظلم شده! (volume صداي سوسك ميره بالاتر!) ما بايد حق ساحره ها رو از جادوگران بگيريم! زيرا اين جادوگران خون خوار و طمع كار و ×سانسور× زيادي پر رو شدن! (volume صداي سوسك باز هم ميره بالاتر!) من ديگه نميتونم بر اين حق كشي صبر كنم! اصلا آقا !!!!!! من حكم جهاد ميدم بر ضد جادوگرها!
ساحره ها صلوات مي فرستن!
سوسك ×كه كمي آروم شده!× : بله! البته اين جهادي كه دادم تاريخ انقضاش تموم شده! فعلا شما جهاد نكنين! من بعدا دوباره دستور جهاد ميدم... بله! (صداي سوسك بسيار نازك و مهربان ميشه!) ساحره هاي گرامي...! اول يك صلوات!
ساحره ها صلوات مي فرستن.
سوسك: ساحره هاي گرامي! من ديگر بايد مرخص بشم از حضور شما! شايد بعدا يك سخنراني دوباره داشته باشم. فعلا... يك صلوات بفرستين!
ساحره ها صلوات مي فرستن.
سوسك: پس اگر سوالي ندارين...! بنده برم تا به جلسه ي حمايت از جادوگرها برسم!
(چون اين قسمت آخر خيلي صداي سوسك نرم و ملايم و نازك و... شده بود ساحره ها نفهميدن سوسك چي گفت!)
ساحره ها صلوات مي فرستن.
ساحره ها باز هم صلوات مي فرستن.
ساحره ها يك بار ديگه هم صلوات مي فرستن.

سوسك در دل خودش: يك كم شلوغش كردم اين ها هم باورشون شد! من عجب مغز متفكري هستم! برم روي يك ترفند جديد كار كنم تا ماه نامه ي بعديم هم فروش بره!


ویرایش شده توسط ويكتور كرام در تاریخ ۱۳۸۴/۳/۴ ۱۶:۳۶:۲۹

سلطان سوسك بي همتا!


Re: انجمن دفاع از حقوق ساحره ها_دفتر ونوس
پیام زده شده در: ۷:۳۰ دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۸۴

هرمون گرنجر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۰۸ دوشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۹:۴۳ شنبه ۱۵ دی ۱۳۸۶
گروه:
کاربران عضو
پیام: 259
آفلاین
در آزمایشگاه:
پاتر به یک صندلی بسته شده هرمیون داره یک معجون درست میکنه
هری شکه به نظر میاد: ولی.. مانیا گفت که قصد تو فقط فروش روبو جادوهات بوده !
هرمیون: هری .. هری.. مجبور بودم یک جوری دست به سرش کنم داشت مانع انجام کارم میشد.
هری: به هر حال نمیتونی به هدفت برسی نصف جادوگرا از مرز خارج شدند
هرمیون: همه ی اون گونی ها به معجون اعصاب آلوه بودند. کسی با اونا در تماس باشه بیش تر از دو روز دوام نمیاره.
هری: :-O ولی.. چرا این کارو میکنی؟
هرمیون کارشو ول میکنه خم میشه تو چشای هری نگاه میکنه: شما قرن ها ما را استثمار کردید . از ما به عنوان یک وسیله استفاده کردید . که ما خاکیم و شما دانه؟ که شما گوهر وجودید و ما ظرفش ؟ که شما انسانید و ما حیوان؟که ما هستیم تا شما را ارضا کنیم؟ حق فعالیت را از ما گرفتید .. ما مثل شما آدم بودیم ! و حالا ... بگو چرا نباید انتقام بگیرم؟ قدرتشو دارم نه؟ حالا کی قوی تره؟ کی گوهره؟ ما یا شما ؟ قدرت چیز جالبیه... تا دستته باید ازش استفاده کنی ..حالا نوبت ماست !
هری: ولی .. اون مال گذشته است ما این کارو با شما نکردیم .به خاطر اشتباهات نیاکان ما ما را مجازات نکن!اون فقط یک اشتباه بوده ..
هرمیون: مجسم کن یک دزد به یک خونه دستبرد بزنه .. و این کارو از روی نیاز یا وسوسه انجام بده –اینم یک اشتباهه نه؟- فکر کن :اون دزد بعدا" از کارش پشیمون میشه ،آدم جدیدی میشه و سعی میکنه کارشو جبران کنه .. ولی باز هم مجرم محسوب میشه و باید مجازات بشه .
هری: ما آدم های دیگه ایی هستیم هرمیون!با افکار جدید ما اونطور فکر نمیکنیم
هرمیون: اون دزد هم افکار جدیدی داره دیگه اون آدم قبل نیست طبق گفته ی تو حق نداریم مجازاتش کنیم !
هری: ولی اون آدم به کل صدمه میزنه. با کاری که اون کرده هر کسی هوس می کند تا دزدی کنه . اگه مجازات نشه جامعه به هم میریزه. اون خاطره ی دزدیشو با خودش داره!پس تغییر نکرده
هرمیون: کاری که کرده فراموش شده ! کمتر کسی خاطره ای از کار اون داره که بخواهد برای جامعه خطرناک باشه . دیگه مجازاتش به جامعه و بهتر شدنش کمکی نمیکنه . ..
خاطره ی اون در مقابل تاریخ ما ،ما تاریخ را داریم که به مراتب بد تره اگر اون فقط برای خوش این خاطره را داره تاریخ مکتوبه و در اختیار همه ! اگه یک بار دیگه هوس کردید کارتون را انجام بدید چی؟هنوز هستند کسانی که فکر میکنند ساحره پایین تر از جادوگره . پس هنوز اون فکر قدیمی وجود داره .شما از ما سو استفاده کردید شما بدتر از اون دزدید
هری: ولی ما نتیجشو دیدیم .. میدونیم کارمون غیر اخلاقی بوده اشتباهات نیاکانمون را تکرار نمیکنیم. با اون اقلیتی که گفتی میشه حرف زد و متقاعدشون کرد !
هرمیون: چه تضمینی براش هست؟ تازه دزده هم اخلاقیات را فهمیده و به اون پایبند شده . حاضر نیست اشتباهات قلیشو تکرار کنه... ولی قانون باز هم مجازاتش میکنه!
جامعه ی ساحره ها مدیون من خواهد بود . من نمیگذارم افکار امثال شما دوباره شکل بگیره.. من شما را نابود میکنم!!
هری: تو داری این کارو برای خودت میکنی نه بای ساحره ها . اونا با جادوگرا مشکی ندارن !
هرمیون: نه اونا الان نمیفهمن. برای من مهم نیست که چه بلایی سر جادوگرا میاد برای من فقط این مهمه که به ساحره ها آسیبی نرسه!
هری: ولی میرسه ! ساحره ها باید کسی را داشته باشند تا بهش عشق بورزند !
هرمیون بلند میخنده: اشکال شما جادوگرا اینه که با علم مشنگا میونه ی خوبی ندارین ! دلیلش چند تا هورمونه که با جادو میشه نابودش کرد ! دیگه این نیاز در اون ها وجود نخواهد داشت !علم و جادو ترکیب خوبی میسازند نه؟
هری: تو دنیای زشتی میسازی !
هرمیون: این طور فکر میکنی؟ این فقط یک عرفه .. وقتی عرف عوض بشه دیگه زشت به نظر نمیاد
هری داد میزنه:مانیا چطور ؟ اون این وضع را تحمل نمیکنه تو حاظری مانیا را فدا کنی؟
هرمیون:چرا نه؟ برای کل باید جز را فدا کرد! مانیا فدا میشه در عوض بقیه خوب خواهند زیست .
هری: تو داری همه را فدای اهداف خودت میکنی!
هرمیون: هر چقدر سعی کنی من کار خودمو انجام میدهم نمیتونی جلوی منو بگیری!
بعد چوبشو بر میداره به طرف هری میگیره:
آماده باش .. تو افتخار داری اولین کسی باشی که تو این راه کشته میشی!
هری:ولی .. من دوست توام!
هرمیون: دوست؟ تو برای پاس کردن درسات از من استفاده کردی !حق نداری از کلمه ی دوست استفاده کنی !
هری: تو قدرتشو نداری ! اون طلسم مال جادوگرهای ...
هرمیون: که نمیتونم؟ فکر میکنی تمام اون مدت تو اون کتاب خونه چی کار میکردم؟ تحقیق های بینز را مینوشتم؟
نه هری چیزهای زیادی باید یاد میگرفتم ..هر وقت میخواستم امضای اساتید را داشتم !
فکر میکنی برای چی امضای لاکهارت را نگه داشتم؟ تمام سال دوم ازش استفاده کردم!
هری: هرمیون تو این قدر بیرحم نبودی! تو کسی بودی که ت.ه.و.ع را راه انداخت تو از جن ها حمایت کردی!
هرمیون: جن ها . نیروهایی بودند که شناخته نشده مونده بودند .. الان من قدرت اونا را دارم !یادته تمام مدت میگفتی جن ذلیلم؟متاسفانه تو نیستی که نتیجه ی زحماتی را که برای تهوع کشیدم ببینی . مطمئن باش هری ! این کار را هم برای بشریت میکنم ..
هری: مسخرست فکر میکنی بعد از ما کسی به ساحره ها ظلم نمیکنه؟
هرمیون: کسی ظلم نمیکنه چون جرئتش را نخواهد داشت !
هری: کسی که بخواهد میتونه این کار را بکنه و این کارو طوری میکنه که ردی ازش به جا نمونه ! مبارزه با اون به مراتب سخت تر خواهد بود...
هرمیون: هری .. زمان داره از دست میره هر لحظه ممکنه کسی به جای تو اولین قربانی ماجرا بشه ..تو که نمیخواهی این شانس را از دست بدهی؟تقصیر خودت بود برای سنت زیادی فوضولی !نباید تو کارای من دخالت میکردی...


ویرایش شده توسط هرمیون گرنجر در تاریخ ۱۳۸۴/۳/۲ ۱۰:۲۸:۳۷

world has changed...I feel it in the water...I feel it in the earth...I smell it in the air... much that once was is lost... for none now live to remember it







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.