(مودی یهو از خواب میپره)
مودی: اااا تموم شد؟!ببخشید من وسطش خوابم برد!آخه دیشب داشتم یه کاری برای محفل انجام میدادم!
خون آشام: مودی اصلا ذوق نداری!خیلی هم بدی!
مودی: من رسما معذرت میخام،منو ببخش!منو ببخش!همش تقصیر من بوده!(سدریک یهو میاد وسط شروع میکنه دست زدن و انجام حرکات موزون!)
مودی:به به همه دست!
آقای صاحاب:(من همیشه با صاحاب ها مشکل دارم!)
یعنی چی آقا جان،شئونات جادوگری رو رعایت کنید!
مودی: بابا بزار همه شادی کنن!
بعد با اون صداش که خیلی هم کلفته!!)
مودی: مگه میشه یه پرنده،بمونه بی آب و دونه!؟؟مگه میشه یه قناری تو بغض آواز بخونه .......
(خودشم میره جلو دست صاحاب رو میگیره شروع میکنه به قر دادن!و انجام حرکات موزون!)