هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ سه شنبه ۲ آبان ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
ولدی : اینجا که خالیه؟
جاگسن : یعنی اینجا به غیر از اون صندوق و ترشیها چیزی نداشت.
در همین لحظه جاگسن بر میگرده و به پشت سرش نگاه می کنه.
رودولف داشت شیشه هفتم ترشی رو تموم می کرد.
جاگسن:
ولدی :
ملت :
رودولف :
ملت :
رودولف :
ولدی : دوباره دادگاه رو تشکیل بدین این رودولف باید شکنجه شه.
ولدی : دادگاه رسمی است.
رودولف : به جان مانتی من بی گناهم. به جان گل گوشتخوار و نون من بی گناهم...
ولدی : یا اعتراف می کنی و یا...
جاگسن : یا تحویلت میدیم به گریفیها.
ولدی : گل گفتی جاگسن.
رودولف :
رودولف : باشه اعتراف می کنم.
ملت راه می افتن به سمت تالار گریف .
دم در تالار
ولدی در می زنه.
ولدی : کسی خونه نیست؟
مینروا : آلبوس برو ببین کیه.
آلبوس : من دستشوئیم.
مینروا : پس تو برو استر .
استر : منم دستشوئیم.
مینروا : تو برو هدویگ : منم همونجام.
مینروا : مگه اینجا چند تا دستشوئی داره.
هدویگ : 40 تا.
مینروا :
مینروا : کی این همه دستشوئی اینجا اهداس کرده؟
هدویگ : پروفسور دامبلدور.
مینروا : خودم می کشمت آلبوس.
هدویگ : وااااااااااااااای.
مینروا : چی شد؟
هدویگ : هیچی چکشم افتاد تو چاه فاضلاب.
مینروا : پس این چیه تکون میدی؟
هدویگ : از استر قرض گرفتم.
مینروا : خدایا من رو از دست اینها نجات بده.
مینروا میره که در رو باز کنه.
مینروا : کیه؟
ولدی : منم منم مادرتون...


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵

آناکین مونتاگ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۲ شنبه ۷ شهریور ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۵۸ یکشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۰
از 127.0.0.1
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1391
آفلاین
ملت ارشی و ورزشی طی یک عملیات انتهاری پشت سر لرد حرکت میکنن که برن گنج پیدا کنن

بلیز: ارباب کجا داریم میریم؟

لرد: دنبال گنج

بلا: گنج کجاست؟

لرد: توی زیر زمین تالار

ملت پشت سر لرد به سمت زیر زمین حرکت میکنن. اولین نفری که به فرمان لرد وارد زیر زمین میشه انی مونیه

ملت و لرد دم در زیر زمین واسادن تا انی مونی موقعیت رو شناسایی کنه

لرد : چی میبینی ؟ آنی: هیچی لرد : چرا؟ آنی: همه جا تاریکه
لرد: خوب چوبدستیت رو روشن کن آنی: چشم

نور مثلا خیره کننده ای از توی زیر زمین میزنه بیرون . افراد مشتاقن که آنی مونی از تو زیر زمین گزارش بده

لرد: هـــــــــــوم چی میبینی؟ آنی: خیلی چیز ها لرد: مثلا ؟
آنی: ترشی کلم اون هم 10 تا شیشه لرد: ترشی ها دست به دست بده بیاد بالا

بعد از اینکه بلیز میره پایین و به کمک آنی ترشی ها رو میفرستن بالا لرد از آنی مونی و بلیز میپرسه دیگه چی میبینن ( لازم به ذکره رودلف در حال ناخونک زدن به ترشی هاست

آنی: ارباب یه صندوق میبینم که خیلی گندست

ملت دم در زیر زمین: حتمنا گنجه حتما گنجه

لرد به بلیز و آنی: برین ببینی چیه

دقایقی بعد: هیچ چیز درست و حسابیی توش نیست. مومیایی چند تا از گیریفی هاست

لرد: ای خاک تو سرت کنن . من ترو فرستادم بری پایین گنج پیدا کنی تو داری باستان شناسی میکنی؟

آنی و بلیز:

لرد رو به جمعیت: همه با هم میریم پایین و بدون گنج هم بر نمیگردیم بالا

ملت: درسته درسته

و همه با هم میرن تو زیر زمین دنبال گنج


ویرایش شده توسط آناکین مونتاگ در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱ ۲۰:۲۱:۰۱


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵

آرامينتا  ملي فلوا


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۳۶ شنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۱۶ دوشنبه ۲۴ دی ۱۳۸۶
از اولين پله!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 173
آفلاین
- خب چيو بايد مي فهميديم؟!
- مگه نگفتم پست هاي اوليه رو بخونيد!!
- آخه خيلي اوليه و طولانين!!
بعد از بلند شدن اندكي گرد و غبار و دود و شنيده شدن صداي فشفشه و غيره!!
لرد: خب فهميدي؟
- آره!
بارتي كه تا اون موقع در سكوتي ياس آور!! فرو رفته بود: اصلا اين كيه؟
- من؟
بليز: اهم..اهم...
بارتي: آهان پس بايد دنبال گنج بگرديم!؟
لرد: فكر مي كنم...ولي بايد اول چندتا مجوز و نامه بگيريم...طوري كه محاسبه كردم حدودا 1 سال و بيست و شش روز طول مي كشه تا همه ي مجوز هاش صادر بشند!!
يك شخص معلوم الحال!: مگه تو لرد نيستي؟
كور ممد: خب ولي قانون قانونه!!
آني: آواداكداورا!!
- ايش! هر قدر هم مي زني بازم تو هر پست اينا ظاهر ميشن!!
لرد: خب...حالا كه اون چيزهايي رو كه بايد مي فهميديم فهميديم پس بريم!
ملت اسلي!!: كجا؟
لرد: دنباله نقشه!!



-----------------------
پست بس ارزشي اي شد...ولي بعد اين همه مدت طول ميكشه راه بيفتم!
بليز پاكش كني من مي دونم با تو!!



Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۶:۲۳ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
تق تق تق !!!
- کیه داره در میزنه ؟

چند لحظه بعد

ارباب : رودولف کی بود دمه در؟
رودولف : هیچی مثل اینکه دو نفر با نام های کورممد و گیج ممد گم شده بودند اومده بودند دونبالشون! دیدم اشتباهی اومدن کشتمشون.
ارباب : خوبه حالا بریم سر وقت این دو تا !
ارباب ولدی به آنی مونی اشاره میکنه. بلافاصله آنی مونی از جاش بلند میشه و میره سمت دو مظنون و سه چهار تا میخوابونه زیر گوش هاشون.
آنی مونی : یا اعتراف کنید تا بکشیمتون، یا اعتراف نکنید و ما باز هم بکشیمتون انتخاب با خودتونه
کورممد : من زیر بار این ذلت نمیرم ، هرگز !
ناگهان صحنه اسلوموشن میشه. کورممد از سر جاش بلند میشه و به قصد خود کشی به سمت پنجره میدوه !
ملت اعم از قاضی و هیئت منصفه و ....:
-نهههههههههههه !
کورممد شیرجه ای دیدنی رو به سمت پنجره میره اما متاسفانه به خاطر همون قضیه قدیمی نبود دید کافی به دیوار بغلی برخورد کرده و وسط تالار ولو میشه.
گیج ممد
کورممد : اه محاسباتم اشتباه از اب درومد.
در همون لحظه یک لحظه خون به مغز ولدی نمیرسه به همین دلیل ولدی به سمت کورممد رفته و اونو به ارزوش یعنی خود کشی از بالای برج میرسونه !
ملت : مااااااهاااااا !
کارگردان : کات کات کات چه وضعشه چرا شخصیت اصلی داستان رو کشتید؟ الان وقتش نیست.
ولدی

=====تکرار این سکانس======

ولدی با خشم میره جلو و به شدت شروع به کتک زدن کورممد میکنه. بلافاصله ملت غیور اسلی میان کورممد رو از زیر دست و پای ولدی بیرون میکشن.
ولدی : ولم کنید برم بزنمش ! یعنی چی ماموریتشو لو نمیده کروشیو کروشیو!
بلا : ارباب به اعصابتون مسلط باشید این کارا جلوی بچم ( مانتی ) خوبیت نداره بد آموزی داره !
در همون لحظه دوربین روی مانتی زوم میکنه که داره کارهای ولدی رو بر روی بلیز انجام میده!
بلیز : کمک ... کمک ... کمک.... !
بارتی : ارباب بسپرید به من ، الان خودم ماجرا رو روشن میکنم.
بارتی میره و یه چیزی در گوش کورممد میگه بلافاصله چشمهای کورممد گرد شده و با ترس و لرز به بارتی نگاه میکنه.
بارتی
کورممد : باید با شریکم مشورت کنم !
بارتی : منتظرم !
ملت

چند لحظه بعد

ملت اسلی
کورممد و گیج ممد
گیج ممد : خوب راستش ....
ولدی : کروشیو !
گیج ممد : خوب دارم میگم دیگه چرا هولم میکنی؟ ..... هیچی ما از توی نقشه فهمیدیم که اینجا یه گنج مربوط به سالازار کبیر مخفی شده اومده بودیم پیداش کنیم همین!
بلافاصله تالار در سکوتی وهم انگیز فرو میره هیچ صدایی از کسی در نمیامد. همه به طرز مخوفی سرگرم حذف این جملات بودند ناگهان چند نور سبز در تالار پدیدار میشه و کورممد و گیج ممد بی حرکت بر روی زمین می افتند.
آنی : گفتم در هر حال میکشیمتون.
ولدی : اون چیزی رو که باید میفهمیدیم فهمیدیم !
------
( برای متوجه شدن داستان به پستهای اولیه توجه کنید )


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱ ۱۶:۴۵:۴۸
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۸/۱ ۱۶:۵۳:۵۸



Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۴:۳۵ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
ولدمورت: خوب، اولین مجرم مالدبر!
مالدبر: چی؟ به من بدبخت تازه وارد چیکار دارین؟ کور ممد و گیج ممد مجرمن!
ولدمورت: تو اون گنجینه رو برای اختراع مادولین میخواستی! تو رییس اون دوتایی!
آنی مونی: اعتراض دارم آقای قاضی!
ولدمورت: اعتراضتان وارد نیست!
انی مونی: قاضی ارزشی!
ولدی: چی؟ داداش؟ جی؟ عضلاتو حال کن!
آنی مونی: بیشین جوجه!
دعوا......
ولدی: خوب، میریم سر وقت مجرما... مالدبر.
مالدبر به سمت ولدمورت میرود و در گوشی میگوید:
مالدبر: حالا شما یه کاریش بکن. حقت محفوظه!
ولدی: خیله خوب! بشین! مالدبر بیگناهه! کور ممد...
کور ممد: جان مادرم بیگناهم! بیگناهم! من یه عقده ایه یتیمم! بچه که بودم ماردم رفت زیر ماشین له شد! پدرم رفت معتاد شد س.م.ب.م گرفتش انداخت حبس تو آکابان مرد...
ملت:
ولدی: اووهووو! تو بخشیده شدی! خرممد... ببخشید گیج ممد...
گیج ممد: منم داداش کور ممدم!
ولدمورت: دروغگو! اونکه گفت داداش نداره!
گیج ممد: یعنی چی آقا؟ من امکان دزدی ندارم! من یه آدم متشخص هستم که پدرم...
ملت:
ولدی: نخیر! مجازات اعدام!!!!!!!!!!!!
ملت: چی؟
ولدی: همینکه گفتم... مگه اینکه....


I Was Runinig lose


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۵

بارتیموس کراوچ old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۳ جمعه ۹ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۴:۱۷ دوشنبه ۱۹ آذر ۱۳۸۶
از تالار اسلیترین
گروه:
کاربران عضو
پیام: 165
آفلاین
لسترنج این اخرش رو انحرافی رفتی ها.
------------------------------------------------------------------------
در دادگاه با لگد باز میشه مردی از شدت عصبانیست بیشتر شبیه یه گوله آتیشه وارد دادگاه میشه ک
- با ناموسه من چیکار دارید ؟ مادراتون رو به عضاتون می شونم!
لرد :
-هوی بز ساکت. در محفل ما و زیاده خواهی
انی :
-این کیه اومده شاخ بازی در میاره؟
بارتی:
-اییی منم بارتی کراوچ کبیر بی ناموسا با خواهر نانتیه من چیکار دارید؟
رودولف:
-چرا داغ میکنی برای قضاوت اومده.
بلا:
-رودولف تو چرا ازش طرفداری می کنی؟
بارتی:
-قضاوت چیه ؟ بی ناموسیه ؟ ها بی ناموسیه همتون رو می کشم.

قوطی مادولین:
- قضاوت چیزی است درونی که از بیرون به دو قسمت مواضی تقسیم میشود (ارزشی بازیه وسط پست)

لونا از روی صندلی بلند میشه و به طرفه برادرش میره:
-نه عزیز بیناموسی نیست یه چیزی تو مایه های قوطی مادولینه
کور ممد : مارو آزاد کنید بریم دیگه
بعد از چند دقیقه در دادگاه سکوت حکم فرما میشه.
انی داد می زنه:
-دادگاه رسمیست.
ناگهان پس گردنیی روانه ی گردنه انی میشه.
لرد:
اینو باید اون بگه و اینو باید تو بخوری نه اینو اون بخوره اونو تو بگی
لونا:
-حالا میرسیم به مجرمین.

------------------------------------------------------------------------
بارتیموس تنهای ارزشی که نوار صفر درجه را به 5/1 تبدیل کرد


[مواظب افکارت باش که تبدیل به گفتار می شود.
مواظب گفتارت باش که تبدیل به رفتارت می شود.
مواظب رفتارت


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۴:۰۶ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۵

رابستن لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۲ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
از آمپول می ترسم !!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 646
آفلاین
گيج ممد : من !
لرد : خب بوگو
گيج ممد : شما عدالت ندارين ، قاضي بايد يكي ديگه خارج از اسلي باشه .
ملت حاضر به صورت بينابين :
لرد هم چون عادت نداشت كسي بهش بپرونه به اين شكل در اومده بود :
كور ممد سعي داشت گيج ممدو بشونه روي صندليش ولي گيج ممد بلند شد .
لرد خودشو براي آواداكداوارا آماده كرده كه آني موني : ارباب خوب نيست با اين ارزشيا در بيفتين ، يكي از خارج اسلي بيارين تا بهونه نداشته باشن .
لرد چوبشو برگردوند و خواست آني مونيو جر بده كه فهميد زياد هم حرفش بد نيست .
لرد : هيات منصفه .
رودولف و بلا از جا پريدند ، رودولف به سمت لرد حركت كرد كه يقه اش از پشت كشيده شد ، رودولف در يك حركت انتحاري در پي دفاع از خودش برآمد كه ناگهان متوجه حضور بلاتريكس در پشت سرش شد . رودولف ايستاد تا بلا جلوتر از او پيش لرد برود .
لرد ورودولف و بلاتريكس با مشاورت آني موني مشفول مشورت باري انتخاب قاضي شدند .
روي صندلي متهمين گيج ممد و كور ممد هنوز باور نكرده بودند كه با نظر لردو عوض كرده باشن .
پس از 5 دقيقه آني موني رو به حضار كرد : خب ما فكر كرديم وتصميم گرفتيم كه قاضي بعدي ....
لرد محكم مي زنه پس كله ي آني ، لرد : مگه خودم زبون ندارم .
آني موني :
لرد : قاضي بعدي بعد از رفتن من رودولف به بيرون تالار معلوم مي شه .
رودولف از تالار مي ره بيرون و چند لحظه بعد به همراه لونا لاوگود به تالار برگشت .
بلا :
رودولف :
لرد : لونا لاوگود ، قاضي بعدي دادگاه .
لونا لاوگود به سمت صندلي قاضي مي ره كه در اون لحظه لرد روش نشسته بود ، فكر مي كرد لرد پا مي شه وجاشو به لونا مي ده ولي با نگاه هاي لرد تصميمش عوض شد .
در همين لحظه صداي فريادي از بيرون تالار شنيده شد :
با ناموس من چي كاردارين ؟




Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱:۳۱ یکشنبه ۳۰ مهر ۱۳۸۵

رودولف لسترنجس


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱:۲۴ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۳:۴۰ یکشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۷
از یک مکان مخوف
گروه:
کاربران عضو
پیام: 349
آفلاین
اين ارزشي بازيها چيه درآوردين؟
-------------------------------------------------------------------------
ناگهان ضربه محكمي به مخ آني موني واردميشود-خداوند آني موني رابراي ما نگهدارد هروقت كم مياوريم يك بلايي سرش مياوريم وخدايي طنز مساله ميرود بالا -
واني موني روي زمين عين فرش پهن ميشود:
-كي بود؟
-آني موني بود!!!
-آخه بوق من خودم آني مونيم!!!
-نه تو بدنت گرمه نوفهمي من ديدم آني موني بود!!!
-آواداكداورا
ملت خشانت پرور اسلايترين گيج ممد و كور ممد را ميبرند درون تالار كه ازآنها بازجويي بكنند...درابتدا مانتي وگل گوشتخوار از تالار بيرون ميشوند چون انها هردو مجرم را زنده ميخواهند ولي بعدازاينكه لرد چپ چپ به ملت اسلي نگاه كرد مانتي وگل گوشتخوار دوباره به تالار برميگردند!!!
گيج ممد وكور ممد وسط تالار روي صندلي نشسته اند ومردم دارند به رابستن چپ چپ نگاه ميكنند چون بجاي طناب زندانيان رابا چسب قطره اي به صندلي چسبانده!!!
-دادگاه رسمي است...
-چي چي رسميه هنوز قاضي نداريم؟
-
-خوب از اول بگيد لرد قاضيه...
لرد روي صندلي جلوس ميكند بعد دنبال رودولف ميكند:
-مرض داري پونز ميذاري روي صندلي من؟
-فكركردم جاي آني مونيه!!!
بالاخره آرامش در فضا حكم فرماميشود ولرد شروع ميكند:
-دادگاه رسمي است،من قاضي هستم اني موني مشاورم ورودولف وبلاتريكس اعضاي هيات منصفه...حالا هركي جرات داره از متهمين دفاع كنه!!!
متهمين:
ملت حاضر در صحنه:
اعضاي هيات منصفه:
-پيرامون حمله مسلحانه عده اي قاتل وتروريست بين المللي به تالار اسلايترين وحمله اين بيناموسان به كودكان اين مرز وبوم وترساندن آنها...
درهمين لحظه لردبه مانتي اشاره ميكند وهمه دلشان غنج ميرود براي مانتي كه دارد يكي از گريفيندوري هارا هضم ميكند:
-...ما اينجا جمع شده ايم كه براي اين دوتا بوق اشدمجازات ميخواهم!!!
دراين لحظه لرد توسط آني موني توجيه ميشود كه قاضي است وبايد عادل باشد!!!
-خوب من گويا يك لحظه جوگيرشدم...شاهداول!!!
بليز از وسط جمعيت ميايد درجايگاه شهود قرار ميگيرد ورودولف ميرود بازجويي:
-اعتراف كن
- تومگه هيات منصفه نبودي؟
-بودجه نداريم من دوشغله شدم
-آها..خوب راستش من وگل گوشتخوار داشتيم بازي ميكرديم يكهوو صداي فريادي شنيديم بعدش رفتيم ديديم اين گيج ممد با بيل زده توسر مانتي!!!
ملت اسلي: چه بي رحم
رودولف وبلاتريكس:
متهمين: عجب توهمي!!!
-بعدش گل گوشتخواربمن گفت بروم مانتي را نجات بدهم...
ماموران دادگاه به گل گوشتخوار كه با بوق بليزرا تشويق ميكرده هشدار ميدهند كه ساكت باشد ولي ماموران به سرنوشت چيزي دچارميشوند!!!
-...بعدش من رفتم كمك بياورم وآوردم!!!
-ميتواني بروي بنشيني شاهد بعدي...خودش مياد لازم نيست يقه شو بگيري رودولف!!!
رابستن درجايگاه شهود قرار ميگيرد وبعد بلاتريكس ميايد:
-
-مامان
-اعتراف كن تا نزدمت!!!
-اينا كشتنش!!!
- كيو كشتن؟
-مانتيو
- كروشيو!!!!
ماموران امدادگر رابستن رابيرون ميبرند...همه باخشانت به متهمين نگاه ميكنند ولرد شروع ميكند به خواندن حكم:
-اعدام...
-اعتراض دارم!!!



كي اعتراض داره؟


بزودی در این مکان یک امضایی بگذاریم که ملت کف کنند!!!


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲۱:۰۶ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵

مالدبر old


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۰۶ سه شنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۳:۱۴ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۵
از همونجا که بقیه میایُن
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 319
آفلاین
گیج ممد: ای بابا! بازم خمار شدم.
کور ممد: داداش بیخی! بیا درریم.
گیج ممد: نه! واستا مادولین بکشم!
قوطی مادولین: قیژژژژژژژژژژژژژ
گیج ممد: اوووف... پووووفففففف
کور ممد: بدو رسیدن!
گیج ممد: بیا تویم بزن که اینجا بدجور استیل صفایه!
کور ممد: نه!
کورممد: ای باباا نزن دیگه پاشو بریم.
گیج ممد: نه! نمیام حال میکنم... جووووووننننننن
ناگهان بچه ها به آنجا میرسند.
دراکو: ای خاک بر سر معتادان روزگار
کور ممد:
رابستن: پاشین بریم! مگه نمیدونی که اون طرفا همه بچه مثبتن تحویلتون میدن ناظرای وزارت؟
گیج ممد: نه! من نمیام! باید مادولین بزنم!پوووووفففف
بلا: ای بابا! چیکارش کنیم؟
دراکو: بکشیمش دزد معتاد گیجو
کور ممد: نه! خواهش مکینم! نکشینش!
دراکو: آوادا...
رابستن: حالا جو نگیرت بیخی. ببریمش بدیم این شاگرد جدیده فکری به حالش کنه!
دراکو: اون مالدبر که ازین گیج تره
رابستن: نه تو بیا برو...
ادامه دارد...


I Was Runinig lose


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۸:۱۱ چهارشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۵

رابستن لسترنجold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۳:۳۶ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۵۲ یکشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۶
از آمپول می ترسم !!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 646
آفلاین
رودولف : آناكين مگه نمي بيني تو چه وضعيتي هستيم ؟
آناكين با دقت به ملت اسلي نگاه مي كنه و در نهايت مي گه : مگه چي شده ؟
بليز : بي خيال ....كور ممد و گيج ممد اومده بودن دزدي .
آناكين گردنشو كج و راست مي كنه و آخرش در حالي كه متوجه شده در توهم كامل قرار داره بر مي گرده به تخت خوابش .
ملت برمي گردن تا در مورد كور ممد و گيج ممد تصميم گيري كنن كه مي بيينن جا تره و بچه نيست .
بلا به سقف سوراخ شده نگاه مي كنه و در حالي كه چشماشو ريز كرده بود تا آب بارون تو چشمش نره گفت : از اون جا فرار كردن .
گري به سمت وسايل مي ره و با تعجب متوجه مي شه كه بازهم جا تره و بچه نيست .
گري : وسايلمونو هم با خودشون بردن .
جاگسن : اي نامردا !
ايگور : بريم دنبالشون .
بليز در يك حركت انتحاري سعي مي كنه بپره بالا ولي روي رودولف مي افته . رودلف : چي كار مي كني ؟
بليز كه از روي زمين بلند مي شد گفت : اين طوري نمي شه بايد يكي قلاب بگيره ما بريم بالا .
بعد به دراكو نگاه مي كنه و مي گه : قرعه كشي راه بنداز .
دراكو : حالت خوبه ؟ مگه ما جادوگر نيستيم ؟ چرا مشنگ بازيت گل كرده ؟
بليز : تقصير من نيست ، تقصير اين رابستنه كه مي پسته .
دراكو يه نردبون ظاهر مي كنه ، رودولف جان فشاني مي كنه و مي خواد بره بالا كه نردبون از وسط نصف مي شه .
بلا : داركو !
دراكو :
رودولف :
دراكو كه مي ديد اوضاع داره وخيم مي شضه خودش دستاشو آماده مي كنه تا ملت اسلي بتونن برن دنبال كور ممد و گيج ممد .

در پشت بام هاگوارتز .

كور ممد و گيج ممد داشته مي دويدن و كيسه ي اموال ملت اسلي رو با خودشون مي بردن .
كور ممد در حالي كه سعي مي كرد نقشه را نگاه كند پس گردني محكمي به گيج ممد زد و گفت : شوشي ! نقشه رو چپه گرفتي ! گنج سالازار توي تالار هافلپافه .
گيج ممد : خب الآن اين چه ربطي داشت ؟
كور ممد : من چه مي دونم !
گيج ممد : نمي شه ! اگه نگي چرا خودتو از اين بالا مي ندازم پايين .
كور ممد : حتما براي اينه كه رول پيش بره .
گيج ممد : حق با توئه .
سپس با هم به سمت تالار هافلپاف رفتند ، ملت اسلي هم بدون دراكو در پشت بام هاگوارتز با داد و فرياد جلو مي رفتند و به دنبال كورممد و گيج ممد بودن .

ادامه دارد .....









شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.