هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۴:۱۲ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
قلعه مخوف هاگوارتز یکی از قدیمی ترین مکانهای دنیای جادوگری که در آن جادوگران مختلفی از هر سنین سکونت داشته‌اند . در سیاهترین و مخوف ترین قسمت هاگوارتر استاد جوان و تیزفنگی با دستیاران خود که مجموعه‌ای از گیاهان مختلف و ترسناک بودند می‌زیست و اکنون نیز عده‌ای از شاگردان کلاسش را برای رویارویی با مخوفترین موجودات آن محل ترغیب میکرد . ( با تشکر از دست‌اندر کاران تیزر قلعه اردکها )

شاگردان به همراه خود آسپ پشت در تالار سوم ایستاده بودند و آسپ نکاتی را برای آنها یادآوری میکرد ، که ناگهان گابریل دلاکور که در تالار اول خیلی مورد تمجید و تعریف قرار گرفته بود به سرعت به طرف در دوید و می‌خواست با تمام سرعت به داخل برود و پیروزی دیگری را مزه کند که آسپ جلوی او را گرفته ، در را بست و در ادامه صحبتهای گفت :

- هوووووووو هـــــــــــه ! من اجازه دادم کسی بره تو کلاس ؟ … هنوز نکته‌ی اصلی که باید از این گیاه بهتون بگم مونده و آن اینه که هر شخصی که اشعه‌ی بنفش دارک پرسیکا به چشماش بتابه دوستش میمیره ! دیروز تدی 3ساعت می‌خواست این اشعه رو توی چشمش کنه که نتونست ، چون من جادوشون کرده بودم . شما هم باید جادوشون کنید تا نتونن اشعه‌ای رو به طرفتون بفرستن .

گابریل چند قدم عقب رفت ، می‌دانست که اگر اشعه بر چشمان او بتابد گراوپ میمیرد ، بقیه شاگردان نیز با او کمی عقب تر رفتند اما دقیقاً در همین لحظه لیلی پاتر به سرعت جلو آمد و آماده‌ی داخل شدن به کلاس شد ، آسپ که عقب نشینی شاگردانش را مشاهده میکرد به پشت همه‌ی آنها رفتن و با وردی کلیه کلاس را به داخل تالار روانه ساخت و در آخرین لحظات فریاد زد :

- برید بچه‌ها ، منم اومدم … از دوشیزه پاتر یاد بگیرین !

شاگردان یکی پس از دیگری وارد تالار شدند ، دور تا دور تالار را گیاهان سبزی فرا گرفته بود که قسمتی از آنها رو به سیاهی می‌گرایید . دقیقاً در لحظه‌ی ورود آسپ به تالار بود که از نوک سیاه یکی از گیاهان اشعه‌ای به طرف او پرتاب شده ، ولی او با مهارت تمام چوب دستی‌اش را به طرف اشعه گرفت و وردی را بر زبان آورد .

- « سینوسالسدا »

سپس به سرعت به طرف گیاه رفت و ورد دیگری را زمزمه کرد :

- « فرانمیلا »

و بعد رو به شاگردانش کرد و ادامه داد :

- آفرین بچه‌ها .اینطوری باید عمل کنین ...

در همین لحظه اشعه‌ای به طرف لیلی پاتر که در صف اول قرار گرفته بود پرتاب شد ، گابریل زودتر عکس العمل نشان داد و آن را خنثی کرد ، بعد مری که در کنار لیلی قرار گرفته بود با خواندن ورد " فرانمیلا " آن را نابود کرد .

اشعه‌ی دیگری د ر همین لحظه به طرف مرینا بهترین دوست مری پرتاب شد ولی او که تمام هوش و حواسش به دوست خود بود ، آن را ندید و اشعه به صورتش برخورد کرد ، در همان لحظه مری که در گوشه‌ی تالار قرار داشت بر روی زمین افتاد ، گابریل به طرف او دوید و بالای سرش ایستاد اما دیگردیر شده بود . شاگردان کلاس مات و مبهوت مانده بودند و کسی جرات حرکت نداشت که اشعه بعدی به طرف لونا پرتاب شد اما لیلی خود را به سرعت جلوی او انداخت و اشعه به صورت او برخورد کرد .

لو نا نیز نفر بعدی بود که با برخورد اشعه به دوستش از بین میرفت ، لیلی که دیگر خیالش راحت شده بود که تنها دوستش مرده است و فرد دیگری در کلاس نیست که به او صدمه بزند ، با خیال راحت در گوشه ای از تالار به نابود کردن گیاهان پرسیکا می‌پرداخت که ناگهان او نیز بر روی زمین افتاد .

این بار نوبت آن بود که اشعه به صورت دنیس یکی دیگر از شاگردان کلاس برخورد کند ، همه هاج و واج ایستاده بودند ، این نشان می‌داد که دنیس نیز به لیلی علاقه داشته است اما دیگر دیر شده بود . نوبت بعدی نارسیسا مالفوی بود که بر روی زمین افتاد اینبار اشعه بر صورت بلا خورده بود.

اشعه ها از هر سو روانه می‌ شدند و بچه ها که شوکه شده بودند نمی‌توانستند وردهای لازم را به زبان بیاورند. آسپ که اوضاع کلاس را بدین صورت دید به سرعت اشعه دیگری را با زبان آوردن " سینوسالسدا " از بین برد و از کلاس بیرون رفت . در پشت در کلاس منیروا مک گونگال قرار داشت که گویی با شنیدن فریادهای بچه‌ها بدان جا آمده بود تا کلاس را سرکشی کند.

منیروا : ببینم آسپ مشکلی پیش اومده ؟
آسپ : اوه نه عزیزم مشکلی نیست . بچه‌ها دارن درس جان فدایی رو میخونن !
منیروا : ولی اینکه مربوط به درس گیاه شناسی نمیشه ؟
آسپ : خب من فکر کردم باید علاوه بر وزیر مردمی بودن استاد مردمی هم باشم .



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۵۱ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۲۲:۴۰:۴۲ سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
آسپ كه كلاهي دو برابر قد خودش روي سرش بود.يه پرگار ميگيره دستش و به شعاع بيست متر از سوراخ ها فاصله مي گيره تا كاملا سيف و سيكيور(!) باشه..

قبل از اينكه آسپ در مركز دايره قرار بگيره چندين انفجار مهيب رخ مي ده و آسپ با سر مي ره تو يكي از حفره ها!
صداي آسپ با حالت استريو از داخل حفره شنيده ميشه:
- دانش آموزان عزيز از دست اينا كه سالم فرار كرديد ..حالا بپريد توي همين حفره ها تا با سيستوم(!) فوق سريع به تالار C منتقل بشيد... در ضمن ده امتياز هم از ريون كم مي شه تا دل من خنك شه..

اول از همه دنيس با يك جفت پاي ماهرانه شيرجه مي زنه توي حفره . ديگران هم به تقليد از آسپ و دنيس با سر و پا يكي پس از ديگري مي پرن توي سوراخ.

- گراوپ اين تو گير كرد گراپ نتونست بره پايين..باسن گراپ بود گنده.. گراپ نتونست پايين رفت.. هيكل عضلاني گراپ ايجاد مشكل كرد..

چندين ممد با خرج استرس وارد صحنه مي شن و سوراخ رو گشاد مي كنن.(سازمان ارشاد آسلامي و حمايت قزويني) گراپ بعد از گشاد شدن سوراخ با سرعت زياد به راحتي به تالار C منتقل مي شه..
تالارC
آسپ روي يه صندلي نشسته و يك تخته شاسي گرفته دستش. بوي تعفن شديدي از همگان تراوش مي شه و تنها دليلش عبور از مجراي فاضلابه.
آسپ شروع مي كنه به توضيح دادن:
- خب اينجا تالار C هستش
- ببخشيد استاد الان توضيح داديد؟
- همينه كه هست.
گرووومپز هوششت..
گراپ با قسمت تحتاني بدنش تلپي روي آسپ فرو مياد
- گراپ كلاه وزارت رو در معده ش حس مي كنه..

بلافاصله چندين اشعه ي بنفش فضا رو روشن مي كنه . دانش آموزان از ترس روي زمين مي خوابند. پرتو هاي بنفش از بالاي سرشون عبور مي كنه و به در و ديوار برخورد مي كنه. بارتي با چشماني كه برق شرارت در آنها مي درخشه به سمت يكي از گلها حركت مي كنه.

- وايي.. چه قدرتي ..من ديگه نمي خوام مرگخوار باشم من دوست دارم گياهخوار بشم...فكر مي كنيد اينجوري مي تونم ناظر شم؟

پرتوهاي بنفش با حالت خطرناكي از بيخ گوش بارتي رد مي شن و حاصل تلاشهاي سيسي و بابولي براي بازداشتن بارتي چيزي نبود جز شپلخ شدن با پرتوهاي بنفش.

بارتي جلوتر مي ره و يكي از گياها رو از ريشه در مياره و مي چپونه تو دهنش..در اثر دردو عذاب شديد مي فهمه گلي كه خورد گل نبوده بلكه لاندا پرسيكا بوده.( توجه به تدريس استاد و بهره بردن از دانش ايشون )

پرتو بنفش ديگري وارد حلق پرسي ويزلي مي شه و پرسي تلپي ميوفته زمين.
پرتو بنفشي جفت پا مي ره تو شيكم دنيس و اونو از پا درمياره.
زپلشخ..!( صداي از پا دراومدن دنيس)
پرتو بنفشي به سمت آلفرد مياد اما به لطف تمرينات فشرده ي آلفرد و ديگر اعضاي ريوني با فليت ويك ، آلفرد به سرعت واكنش نشون مي ده و عربده مي زنه: "سينوسالسدااا.."
گابر و مري به ضرب فرانميلا دوتا از گياهان وحشي رو از پا درميارن.

- OW...گراپ احساس ناخوشايندي در معده ش داره..
- نهه..گراپ نه..!
- گراپ نتونست تحمل كرد ..

انفجار عظيمي در ابعاد انفجارهاي هسته اي رخ مي ده و تمامي گياهان و پرتوهاي بنفش بدون هيچ ورد سينوسالسدا و فرانميلايي از بين ميرن..

آْل روي تخته شاسيش مي نويسه:" علاوه بر فرانميلا و سينوسالسدا حركات بي شرمانه ي گراپ هم پرسيكاها را نابود مي كند."

با صداي خرررر خررر و عرر عرر شديدي آسپ جان به عزراييل مي سپارد و هيچ امتيازي از هيچ كسي كم نميشه


ویرایش شده توسط لونا لاوگود در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۳ ۱۸:۱۴:۱۰

Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۱۳ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
دانش آموزان بعد از رویارویی با بالتیمور پرسیکا به تالار C میرن و اونجا باید با گیاهان دارک پرسیکا مبارزه کنن. تالار C و نحوه مبارزه را تا پایان اون توصیف کنید. هر بلایی هم خواستید سر دانش آموزان بیارید ولی استاد باید سالم از گلخانه خارج بشه!

دانش آموزان در حالی که در دل به خودشون برای برداشتن این کلاس لعنت می فرستادند، در حالی که بعضی به خاطر رویایی با بالتیمور، یک مقادیری شیرین میزدند، وارد تالار C شدند. جلودار صف بچه های بخت برگشته کسی نبود به جز... آسپ؟ نخیر! او از انتهای صف مشغول نظارت بود؛ بله کسی نبود به جز جیمز سیریوس پاتر که به خاطر نحیف و کوچولو بودن، به زور اونو انداخته بودند جلو!

جیمز در تالار C رو با ترس و لرز باز کرد و در مقابل خودش چیزی ندید به جز تاریکی مطلق!

- من از تاریکی می ترسم!

صدای آسپ از انتهای صف بلند شد که می گفت:

- مرد باش جیمز! کاری کن که همه بهت افتخار کنیم. این همه یادت ندادم که اینجوری مثل بید بلرزی.

جیمز به پشت سرش نگاه کرد تا شاید تدی به کمکش بیاد:

- تدیییییی....
-

جیمز آب دهانش رو قورت داد و وارد تالار شد ولی بقیه هنوز بیرون بودند.

- لوموس!

روشن شدن تالار C همان و آشکار شدن چهره ها ی درنده و گرسنه ی گیاهان دارک پرسیکا همان که به شکل به این آذوقه ی تازه نگاه میکردند.. لحظه ای طول نکشید که برق بنفش رنگی همه جا رو روشن کرد. جیمز جیغ کشید و چشمانش رو بست و در میان جیغ بقیه . بالاتر از همه خودش، صدای ضد طلسم "سینوسالسدا" رو که تدی فریاد زد، نشنید.

- من مردم... بی جیمز شدین... من مردم.. من روحم...

جیمز با تعجب به حبابی که اطرافش بود، نگاه کرد و صورت وحشت زده اش به شکل دو نقطه دی در اومد. بیشتر بچه های کلاس داخل همین حباب ها قرار داشتند.
آسپ که انتظار نداشت با چنین وضعی روبرو بشه و دلش رو صابون زده بود، حداقل دو سه تا خوراکی برای گیاهان آدمخوار عزیزش جور کرده، با عصبانیت به همه ناسزا می گفت!

گفتگوی آسپ با خودش: « ای بوقیا! تقصیر منه بهشون راه دفاع یاد دادن... اینا که عرضه ی دفاع نداشتن! الان باید همه شون نابود شده باشن.. امیدوارم فرانمیلا رو یادشون رفته باشه ...»

- فرانمیلا!

گابریل پیروز مندانه بالای جسد اولین گیاه ایستاد.

- فرانمیلا!

پیتر با خوشحالی به شاخه ی خشکیده ی دومین گیاه نگاه کرد.

آسپ از سر عجز و درماندگی فریاد کشید:

- نه بوقیا.... نه.... من با کلی زحمت این چند تا رو پرورش داده بودم... زحماتم یک عمرم رو بر باد دادید...

و چون طاقت دیدن نابودی و شکست بقیه ی گیاهان نازنینش را نداشت، از تالار C و گلخانه ی شماره ی پنج خارج شد... صحیح و سالم!


تصویر کوچک شده


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۰ دوشنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۷

پیتر پتی گروold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۴۵ پنجشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۱:۵۰ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۸۸
از کابان...مخوف ترین زندان!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 333
آفلاین
-خیلی خوب دانش آموزای گل!تا این جاش جون سالم به در بردین!ولی کاری می کنم تو آخرین تالار شپلخ بشید! بالتیمور پرسیکا در انتظارتونه! بفرمایید داخل!

با تکان کوچک چوبدستی آل، در با صدای غیژی باز شد.بیش از 20 دانش آموز به همراه معلم خود، به داخل تالار رفتند.انوار بنفش رنگ، سراسر سالن را پر کرده بود.سه گیاه غول پیکر دارک پرسیکا، در سه گوشه ی گلخانه، وحشیانه طلسم های مخوفی را پرتاب می کردند. قبل از آن که دانش آموزان بتوانند پشت سر خود را نگاه کنند، آسپ از گلخانه فرار کرد و در را قفل کرد. 20 دانش آموز، تنها و بی دفاع در برابر سه گیاه غول پیکر قرار گرفته بودند!اولین طلسم به سوی دانش آموزان پرتاب شد که سینه خیز به موقع خود،به شیشه پشت سرشان خورد و آن را ریز ریز کرد.

گابریل:

-به سه گروه می شیم!هر گروه می ریم به سمت یکی از گیاه ها!

-20 تقسیم بر سه نمی شه!

-راستم می گیا!

بوووف!بوووف!

دو طلسم بنفش رنگ به دو دانش آموز خورد و قطرات خون بر صورت بقیه پاشیده شد.

-حالا شدیم 18 نفر!تقسیم بر سه می شه 6 ! حمله!

به همان سرعتی که بر روی زمین خود را انداخته بودند بلند شدند و هر دسته 6 نفری به سوی یکی از گیاهان حمله ور شدند.پیتر و 5 نفر دیگر از اعضای خود به راحتی می توانست اجساد 6 نفر از دوستانش را در سمت راست خود ببیند.

-فرانمیلا!

اشعه نارنجی رنگ به سوی گیاه سمت راست آن ها شلیک شد!چند ثانیه بعد به غیر از کمی خاکستر چیزی دیده نمی شد.اکنون دو گیاه دیگر باقی نمانده بود.دو گیاه و دو گروه!صدای فیش بلندی در نزدیکی گوش پیتر شنیده شد.ماتیلدا مرده بود! آینه های درون گلخانه، نور طلسم ها را منعکس می کردند و این تمرکز داشن آموزان را به هم می زد.

ربع ساعت بعد،تنها یک گیاه دیگر باقی مانده بود.به همراه 5 نفر دانش آموز مجروح و زخمی! طلسمی از طرف گیاه، دقیقا به سوی گروه 5 نفری حمله ور شد. اما قبل از آن که آن طلسم بتواند جمع 5 نفری آن ها را نابود کند، تد فریاد زد:

-سینوسالسدا!

حبابی نقره ای رنگ، دور تا دور گروه پنج نفره را فرا گرفت.حس نجات و رهایی در وجود آنان شعله ور شد! صدای نفس های راحتی از دانش آموزان بلند می شد.

-ببینم کیا الان زنده ایم!

و نگاهی به دوستانش کرد.

-تد،جیمز، آلفرد و توحید جان سالم به در برده بودند!

-حالا می گید چیکار کنیم؟

و در همان موقع بار دیگر طلسم خز بنفش رنگ به دیواره حباب خورد و آن را لرزاند.

-فکر کنم من بدونم چیکار کنیم!

نگاه های خسته ی دانش آموزان به سوی توحید برگشت.شاید تنها کسی که هیچ آسیبی ندیده بود،توحید بود!

-یادتونه چقدر مسخرم می کردین وقتی می گفتم شماره هرمیون و هری و استر رو بدین؟ حالا به کارتون خورد! اینقدر تلاش کردم تا شمارشو گیر اوردم! حالا یه زنگ بهش می زنم تا بیاد نجاتمون بده!

و قبل از آن که بتواند نگاه های وحشت زده همراه با حیرت آنان را ببیند، تماس گرفت.

-الو استر جان؟احوالت؟ استر جان ما این جا گیر افتادیم!این استادت در حقمون نامردی کرد!یه لطف کن مارو نجات بده!اگه می شه این آسپ رو هم اخراج کن! یه غذا تو رستوران ساعی دعوت من هستی! قربانت بای!

توحید:


[b]تن�


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۱:۳۳ یکشنبه ۱۰ شهریور ۱۳۸۷

گراوپold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۳ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از لای ریشای هاگرید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 156
آفلاین
تکلیف: دانش آموزان بعد از رویارویی با بالتیمور پرسیکا به تالار C میرن و اونجا باید با گیاهان دارک پرسیکا مبارزه کنن. ( 30 امتیاز )

دانش آموزان ، با حالتی خسته و مفلوک ، ناله کنان به طرف گلخونه C حرکت کردند ...
پیتر : خدا مرگت بده آسپ ! آخه ما چرا هیچ خیری نه تو این وزارتت ، نه توی این تدریست نمی بینیم!

گابریل : ای تف به روت آسپ ( به من چه! جمله مورد علاقشه )

بارتی در گلخونه رو باز میکنه و همگی وارد آخرین ایستگاه شوم میشند.
گلخونه تاریک و نمناک بود... با هوایی دم کرده و چراغی سقفی و خاک گرفته که تنها منبع نور بود.

ناگهان اشعه ای بنفش تاریکی اتاق را روشن کرد و درست به سر بارتی کراوچ برخورد کرد...
چند ثانیه بعد ، جسد بارتی کراوچ بر روی زمین خاک گرفته افتاده بود!

ملت : جیـــــــــــیغ!

لیلی پاتر که سعی میکرد بر اعصابش آروم باشه داد کشید : همگی ساکت باشید! متوجهین؟ الان ممکنه صد ها اشعه بنفش به طرف ما پرتـــــ...

اشعه ای بنفش برای بار دوم هوای تاریک را روشن کرد !
_ سینوسالسدا!
اشعه قرمز رنگ در بین راه با صدای تق آرامی ناپدید شد.
لیلی به منجی اش نگاه کرد و آریانا رو دید که داره لبخند میزنه و لیلی هم لبخند زد! ( لاو ترکوندن و اینا )

دانش آموزان چند قدمی جلو رفتند ولی ناگهان رگبار اشعه های بنفش رنگ ، آنها را وادار به پناه گرفتن و ایجاد طلسم های دفاعی کرد.
دنیس در حالی که سعی می کرد با جفت پا اشعه ها رو دفع کنه(!!) داد زد : باید همگی چوب هامون رو روشن کنیم!
_ لوموس!

جای جای گلخانه شوم ، روشن شد و همگی توانستند منظره واقعی گلخونه رو ببیند.
_

گابر : واو! اینجا که حدوداً صد تا از این گل های کثافته! فرانمیلا!

یک گل دارک پرسیکا که خودش را برای پرتاب اشعه ی مرگ بارش آماده می کرد ، ناگهان سوخت و از بین رفت...

کمی بعد به تقلید از گابر ، تقریباً بیش از نصفی از گل ها نابود شدند ...

تالاپ!
جنازه پیتر پتی گرو هم بر روی زمین افتاد!

گراوپ : چه عجب شد دعای ما تحقق

تولوپ!
جنازه پرسی ویزلی نیز دمر بر روی زمین افتاد!

گراوپ :

تالاپ تولوپ ، تالاپ ، زرت ، ورت ، فرت ...
تمامی این مرگ و میر ها در بیشتر از چند ثانیه به طول نینجامید ! متاسفانه دانش آموزان آنچنان درگیر انجام این طلسمات بودند که متوجه حضور استادشون درست در پشت سرشون نشدند ...! او تمامی دانش آموزانش را به درک واصل کرد و تنها چند جمله را زیر لب برای خودش تکرار میکرد:
_ تف به روی آسپ ها؟ من به درد وزارت نمی خورم؟ آواداکاداورا! فکر کردین من صدای نحستون رو نمی شنوم پشت سرم غیبت میکنین؟ ها؟ آواداکاداورا!

چند دقیقه بعد ، در حالیکه بر لبان وزیر و استاد مردمی ( ) لبخند شومی نشسته بود ، از گلخانه شماره c خارج شد و در را به آرامی پشت سرش بست ولی اینبار دیگر با هیچ دانش آموزی خارج نشد!

پایان!


ویرایش شده توسط گراوپ در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۰ ۱۱:۴۳:۱۰
ویرایش شده توسط گراوپ در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۰ ۱۱:۴۵:۰۶
ویرایش شده توسط گراوپ در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۰ ۱۱:۴۶:۴۳

[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۸:۴۱ یکشنبه ۳ شهریور ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
گلخانه ی شماره ی B !

آسپ وارد گلخانه شد و با لگد در دهان یکی از دانش آموزان کوبید که جلوی صورتش آمده بود تا در گوشش چیزی بگوید!

آسپ: من خیلی خشنم خب؟ بنابراین همه اتون وایمیستید کنار تا من یکی رو از توی لیست انتخاب کنم.

آسپ به گروه دانش آموزان ترسان نگاه کرد. و سپس به گابریل خیره ماند که دستش را تا اینجا در دهانش فرو کرده بود و آرنجش را می جوید. اسپ که می دید گابر بس دیواری است کوتاه او را صدا زد:


- گابریل دلاکور. بیا بوقی، این کار رو باید تو انجام بدی!
- بله؟ کیه؟ پرفسور مثینکه یکی از بچه ها افتاده تو یه گیاه! من برم.. تصویر کوچک شده
- واستا بینم. من رو اسگل میکنی! فکر کردی من کی هستم بوقی؟ ها ها ها؟
-آلبوس سوروس پاتر هستید؟

- نچ!
- آلبوس سوروس پاتر نیستید؟ تصویر کوچک شده
- نچ!
- آلبوس سیوروس پاتر هستید؟
- نچ!
- آلبوس سیوروس پاتر نیستید؟
- نچ!
- حدس بزنم؟ تصویر کوچک شده
- نچ! باو بوقی بیا اینو انجامش بده. وردشم که باید بلد باشی.

آلفرد که میدید دهن آسپ به منظور کم کردن امتیاز از راون داره باز میشه گابر رو با لگدی به سوی گیاه هل داد. گابر از ترسش وردی روی هوا خواند و گیاه از ترسش اب هایی ازش بیرون آمد (!) و به سر وصورت اسپ پاشید.

- چهل امتیاز از ریون کم میکنم چون قرار بود سر استاد بلایی نیاد!
- !

گابریل چوبدستی اش را سپر بلایش کرده بود و با قدم هایی لرزان به دارک پریسکا نزدیک میشد. و به این فکر میکرد که آلبوس چرا، واقعا چرا اینقدر به پریسکا ها علاقه داشت؟
الف) چون خودش روزی پریسکا بوده است.
ب) چون سوژه هایش بود، است، خواهد است(!)!
ج) چون رشوه گرفته است.
د) چون با پریسکا ها کلاس خصوصی داشته است. تصویر کوچک شده

-فران...

سه روز بعد !
-میلا !

آسپ : بوقی باید دنبال هم باشه.. الان ..!
اما با دیدن واکنش گیاه ساکت شد. دارک پریسکا از خاک بیرون می آمد و ریشه هایش بزرگ و غول پیکر میشدند. به نظر میرسید هر یک از ریشه هایش صد تن میباشند. با غم به این گیاه خیره شده بود، که حالا یکی از ریشه هایش را روی آسپ کوبید.

- استاد! یکی بره کمکش کنه!
- من میرم! تصویر کوچک شده

جیمز به کمر خودش انگشت میبنده و میپره زیر قطار ! ( دهقان و پترس و فهمیده قاطی شد! )

چند دقیقه ی بعد

جیمز به آسپ که تبدیل به کاغذ شده بود تنفس مصنوعی میده (!) و آسپ باد میکنه مثله بادکنک! و سپس میگه:

- چهارصد امتیاز دیگه هم از راون کم میکنم به خاطر اینکه قرار بود سر دانش آموزا بلا بیادش ، نه سر استاد تصویر کوچک شده ! پونصد تا هم به هافلپاف اضافه میکنم چون جیمزجونم رو نجات داد.
- استاد، ولی ما توی گروه گریفندور هستیم.
- گریف و هافل نداره! گابریل! تصویر کوچک شده

گابر که در کف پشت موها و حرکات راجر بود که ته کلاس ایستاده بود، به خودش آمد و به سرعت به سوی آسپ پرید و ورد را گفت:
-فرانمیلا!
- بومب!

ورد جلوی صورت آسپ ترکید و آسپ شبیه گل های آفتاب گردون شد. ( تام و جری دیدین که تام میترکه میشه گل آفتابگردون؛ این الان آسپم این ریختی شد! )

- اصلا میدونی چیه، من داشتم به این فکر میکردم که بهتره تو بشینی و یکی دیگه بجات بیاد. تصویر کوچک شده
- نه استاد، تکلیف خودمه خودم هم میخوام انجامش بدم. تصویر کوچک شده
یه پسر از ته کلاس فریاد میزنه:
-گابر من این روحیه ات رو تحسین میکنم! تصویر کوچک شده

ملت : هووووووووق ! تصویر کوچک شده

و گابریل به خاطر شنیدن این حرف تمام قدرتش بهش برمیگرده و متحول میشه و..
-فرانمیلا!

دارک پریسکا برای لحظه ای درخشید و سپس؛ دیگر چیزی جز خاکستر از آن نماند.

آسپ : اووووف! بالاخره تموم شد. تصویر کوچک شده

و خاکستر هایش با باد وارد دهان آسپ شد که به سرفه افتاد.
- اوهو..اوه...چهل امتیاز ... از راون...کم میشه... چون استاد ... صدمه دید...! اوهو!

گابر : تصویر کوچک شده


[b]دیگه ب


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۳:۲۴ شنبه ۲ شهریور ۱۳۸۷

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 392
آفلاین
دانش آموزان بعد از رویارویی با بالتیمور پرسیکا به تالار C میرن و اونجا باید با گیاهان دارک پرسیکا مبارزه کنن. تالار C و نحوه مبارزه را تا پایان اون توصیف کنید. هر بلایی هم خواستید سر دانش آموزان بیارید ولی استاد باید سالم از گلخانه خارج بشه!
برای مقابله با اشعه بنفش رنگ و مرگبار گیاهان دارک پرسیکا از ورد "سینوسالسدا" و برای نابودیش از ورد "فرانمیلا" استفاده کنید. از هردوش در تکلیفتون استفاده بشه! (30 امتیاز)


تالار C

دانش آموزان وارد تالار شدند . که البته نمیشد به آن تالار گفت ! چون قسمتی جنگل مانند بود که چندین درخت گرمسیری در آن کاشته شده بود . هوا دم کرده و گرم بود و سرخسهای جادویی در گوشه و کنار دیده می شدند . استاد به در تکیه داد و جلوتر نرفت . ( در راستای ایمن نگه داشتن استاد ) سایرین با احتیاط و قدم به قدم ، درحالیکه سعی می کردند پشت بوته ها و درخت ها پنهان شوند ، پیشروی کردند .

گابر پشت سر بارتی حرکت می کرد و از شدت استرس ، گاهی بارتی را به جلو هول می داد .

بارتی :
- اهه ... بوقی چرا هولم میدی ؟ نمی گی گیر این بالتیموره میفتم باباییم بی پسر میشه ؟ بعد کی برات گل میاره ؟

گابر :
- تو نباشی آسپ هس ! تو هم با اون گلای بوقی زالزالکی بی ریختت !

رز ویزلی از پست درخت دیگری با خشم گفت :
- هیسسسسس ... چقدر سرو صدا می کنین ! الان می فهمه ما اینجاییم !

پرسی :
- پق ( افکت خنده رذیلانه ! ) ... مگه آدم یا حیوونه که با صدای ما بفهمه ؟

رز ویزلی :
- یعنی نمی دونی عمو جون ؟ گلا هم مث ما احساس دارن ، همه چیو می شنون و می فهمن . اونا ...

و میخواهد سخنرانی علمی ای در وصف روانشناسی گلها بیان کند که پیتر جیغ کشید :
- اوناهاش . اوناهاش خودشه . خود نکبتشه ! می کشمت ...

و فریاد زد :
- فرانمیلا !

ولی پرتوی طلسم به گیاه برخورد نکرد و در عوض اشعه های بنفش رنگ آن به سمت پیتر پرتاب شد . باب آگدن به موقع یقه پیتر را گرفت و به عقب کشید و همزمان بارتی و رز فریاد زدند :
- سینو سالسدا .

در همان زمان که به خاطر از بین رفتن تابش های بنفش ( چه باحال ، منو یاد پرتوی UV میندازه ) وقفه ای در مبارزه گیاه ایجاد شده بود ( گویا گیاه واقعا اتفاقات رخ داده را می دید و می شنید و درک می کرد و شوکه شده بود ! ) گابریل و جیمز سیریوس هر دو با هم به سمت گیاه فریاد زدند :
- فرانمیلا !

و بووووووووووووف ... گیاه منفجر شد و دل و روده اش ( اهم ... اهم ... ببخشید ) تمام ساقه ها و برگهایش به اطراف پاشید و همزمان سیاه و زغال اخته ای شد !

و بدین گونه بود که نیروی اتحاد بر خشن ترین گیاه جادویی ( که تاکنون تدریس شده ! ) غالب آمد و کسی هم آسیبی ندید .

قصه ما به سر رسید ، کلاغه به خونش نرسید ، شایدم رسید ؟ اصلا به من چه !
-----------------
آهان ، یه چیز دیگه ، اسم بچه های کلاس یادم نبود . همینجوری چن نفرو ردیف کردم ! اگه کسی خواست اسمش حذف شه تا قبل از ظهر فردا بهم خبر بده ! :phone: ---> کنایه از پی ام زدن !


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲ ۳:۳۲:۰۹
ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۲ ۳:۵۸:۰۰


Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۱۷:۱۸ پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۷

باب آگدنold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۶:۵۸ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۸:۳۹ جمعه ۱۳ آبان ۱۳۹۰
از گروه همیشه پیروز گریفیندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 527
آفلاین
دانش آموزان بعد از رویارویی با بالتیمور پرسیکا به تالار C میرن و اونجا باید با گیاهان دارک پرسیکا مبارزه کنن. تالار C و نحوه مبارزه را تا پایان اون توصیف کنید. هر بلایی هم خواستید سر دانش آموزان بیارید ولی استاد باید سالم از گلخانه خارج بشه!
برای مقابله با اشعه بنفش رنگ و مرگبار گیاهان دارک پرسیکا از ورد "سینوسالسدا" و برای نابودیش از ورد "فرانمیلا" استفاده کنید. از هردوش در تکلیفتون استفاده بشه!
(30 امتیاز)


خوبه خوبه...میتونستید بهتر انجامش بدید ولی اینم بد نیس.تعجب میکنم این بارتی چطور کشسته شد .حالا مریریم به گلخانه بعدی و فک کنم میدونید با چه گیاهی روبرو میشید

آسپ این را گفت و سپس تکانی به رادیش داد.نگاهی به دانش آموزان،که از ترس چشمانشان از حدقه بیرون زده بود انداخت و سپس به آرامی بسوی گلخانه بعدی براه افتاد.دستگیره در را چرخاند و وارد اتاق شد.گلخانه ای بزرگ همراه با گیاهان زیبایی که در نگاه اول،بسیار بیخطر و زیبا بنظر میرسیدند.دانش آموزان پشت سر استاد، با ترس و وحشت وارد گلخانه شدند.پرفسور نگاه سرورانه ای به دانش آموزان نمود و سپس شروع به صحبت کرد:
خب ژیگول مگولیا...امسال سال بسیار خوبی بود بنظرم.ولی خب.هر سلامی یک پایان هم داره.البته من امیدوارم که بتونیم همدیگه رو بعد از این هم ببینیم. .من فقط میخواستم بهتون بگم که چطوری باید روی پاهای خودتون واسید.فقط هم برای همینه که بهتون میگم بجنگید و بمیرید.


استاد مکث کوتاهی کرد و سپس دوباره ادامه داد:
تا چندلحظه دیگه،این گیاهان بسیار محترم از خواب بیدار میشن و صبحانه میخوان.برای همین خودتونو آماده کنید.امیدوارم پدرمادراتون بیمه کرده باشنتون تا یک پولی چیزی بیگرن اگر خدای نکرده اتفاقی افتاد.حالا میتونید شروع کنید.

آ.س.پ به گوشه ای رفت و سپس روی صندلی که گویا با خزه پر شده نشست.روزنامه پیام امروز را در دست گرفت و شروع به خواندن کرد.درست چند متر آن طرف تر،دانش آموزان بیچاره،برای نجان زندگی خود،در حال فرار از اشعات بنفش رنگی بودند که دیوانهوار به سویشان شلیک میشد.فقط چند دانش آموز که شاید کمی شجاع تر از دیگران بودند،چوب به دست در جلوی گیاهان کلمات نامفهومی را زمزمه میکردند.باب به کنار گلدانی رفت.گویا از هیچ چیز خبری نداشت:
به به...منم تو خونه ریدل یکی این خودتو کاشتم.البته خیلی بزرگ تر از تو شده وا.البته یک چندباری زد مارای لرد رو نفله کرد ولی بازم خوب .....

اشعه بنفش رنگی به باب برخورد کرد و سپس بجای باب،فردی سوخاری شده از آسمان فرود آمد.استاد زیر چشمی نگاهی به دانش آموزان انداخت و سپس مجددا به خواندن ادامه داد:
عجب...من نمیدونستم که دوباره یک جادوگر دیگه رو کشتن...جیمز تو میدونستی؟
اسن را گفت و با نگاهش به دنبال جیمز گشت:
خجالت نمیکشی وقتی استاد چیزی ازت مبپرسه جواب نمیدی؟

جیمز که همچنان در حال جنگیدن و مهار کردن اشعات بود،با صدای بلند جواب داد:
والا من نمیدونستم استاد...سینوسالسدا...فرانمیلا.

هر دو ورد،یکی پس از دیگری به گیاه برخورد کرده و سپس گیاه با صدای خفیفی نابود شد.آسپ نگاهش را از جیمز به روزنامه خود کرد.صدای داد دانش آموزان،فضای گلخانه را پر کرده بود.درجایی نچندان دور تر از استاد،صدای وحشتناکی شنیده شده و سپس فردی محکم به دیوار کوبیده شد.پیتر بزور از روی زمین بلند شد و فریاد کشان گفت:فرانمیلا.


کمی گذشت.البوس از روی صندلی خود بلند شد.روزنامه خود را به گوشه ای نهاد و سپس به دانش آموزانش نگاه کرد.چوبش را بالا برد و وردی را زمزمه کرد:
خب.تا یک مدتی اینا خوابن.البته اگر دوستدارید میتونید بمونید ولی من پیشنهاد میدم که با من بیاین. دوشیزه ونش لطفا جنازه آقای آگدن رو بیارید.گلهای گلخونه شماره 2 باید یک چیزی برای خوردن داشته باشن




Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
جلسه پنجم گیاه شناسی

وردهای آریکتوس، تنها روش مقابله با گیاهان پرسیکا!


توضیح: گلخانه شماره پنج بزرگترین گلخانه هاگوارتز، دارای یک بخش ورودی و تالارهای گلخانه ای کوچکتری است که در هر کدام از آنها گیاهان خاصی نگهداری می شوند.

پرفسور آسپ در گلخانه شماره پنج را باز کرد و با لبخند همیشگی اش وارد گلخانه شد.
-سلام بچه ها ... ... !!!

به نظر می رسید انفجاری در گلخانه رخ داده است. هیجان شدیدی در نزد دانش آموزان دیده می شد و زمزمه های بین آنها نشان می داد که آن روز با بقیه فرق روزها فرق دارد و واقعا فرق داشت!

زره های دفاعی، سپرهای غول پیکر فولادین، دستکش های پوست اژدها، چماق های دو متری، شنل های دفاعی ساخته مغازه ویزلی ها در بین دانش آموزان به چشم می خورد و همه آنها با هیجانی خاص به پرفسور آسپ خیره شده بودند.

آسپ: دارید میرید جنگ؟
آریانا دامبلدور از بین آنها گفت: پرفسور خود شما گفتید از هر نظر آماده باشید ما هم آماده هستیم.

آسپ خنده کوتاهی کرد و رو به دانش آموزان با صدای بلندی گفت: کسانی که وردهای "فرانمیلا" و "سینوسالسدا" رو بلد نیستن از گلخانه برن بیرون و پایان ترم توی گیاه شناسی یک غول غارنشین گولاخ بهشون میدم. بقیه دنبال من به تالار A بیان! زره و سپر و چوب و چماقتون رو هم بزارید زمین و فقط چوبدستیتون رو بیارید!

مکثی کرد و ادامه داد: خودتون هستید و جونتون و چوبدستیتون!

تالار A

دور تا دور تالار را خزهای سبز رنگی پوشانده بود و بوی تعفن به مشام می رسید. در گوشه ای از تالار دسته ای از گیاهان تیره رنگ با ساقه های نازک قرار داشتند که مظلومانه به دانش آموزان می گفتند "بیا منو بخور"

آسپ دستی به پیشانیش کشید و گفت: هوووم! امروز می خوام روش نابودی سه گیاه مخوف خانواده پرسیکا رو بهتون بگم! برای نابودی آنها از سه ورد به صورت تکی یا ترکیی استفاده میشن و بهشون میگن وردهای آریکتوس

عرق سردی بر پیشانی دانش آموزان نشسته بود و با اطمینان میدانستد در تالارهای بعدی چه چیزی انتظار آنها را می کشد. مطمئنا بالتیمور پرسیکا و دارک پرسیکا اینقدر آرام نبودند پس این گیاه...

آسپ با صدای بلندی گفت: لاندا پرسیکا! گیاهانی که با خوردنشون تا سر حد مرگ رنج و عذاب می کشید. این گیاهان حتی با آتش و وردهای دیگه از بین نمیرن! تنها روش نابودی این گیاهان ورد "فرانمیلا" هست! گابریل! برو نابودش کن!

گابر جیغ کوتاهی کشید: من؟!! پرفسور...پرفسور آسپ شما جلسه قبل کلاس طلسمات دیدید که من بلد نبودم اون ورد رو اجرا کنم! لطفا یکی...
آسپ حرفش را قطع کرد و گفت: تو اون ورد رو درست اجرا کردی و اون گیاه نابود شد. همون اتفاقی که باید میفتاد. فقط من یکم سر کارت گذاشتم!
گابر: پس اون امتیازی که از ریون کم کردید؟
-ده امتیاز دیگه هم کم می کنم تا یاد بگیری جلوی استادت این شکلک رو نزنی! حالا برو با ورد "فرانمیلا" اون دسته از گیاهان لاندا پرسیکا رو نابود کن!

گابر به سمت گیاهان لاندا پرسیکا حرکت کرد. چوبدستیش را به سمت آنها گرفت و فریاد زد: فرانمیلا!

در جایی که لحظاتی پیش گیاهان لاندا پرسیکا قرار داشت زمین صاف و پوشیده از خاکستر دیده میشد و اثری از گیاهان لاندا پرسیکا نبود.

آلبوس چشمکی زد و گفت: کوتاه و سریع! فقط شکلشون رو به خاطر بسپارید تا اگر دوباره این گیاهان رو دیدید راحت بشناسیدشون و با ورد "فرانمیلا" نابودشون کنید. ممنون دوشیزه دلاکور! همه به تالار بعد بیاید!

تالار B

دور تا دور تالار حفره های کوچکی دیده میشد که از دور همچون لکه های سیاهی به نظر می رسید. پرفسور آسپ گفت: توی این حفره ها گیاهان بالتیمور پرسیکا هستن که باید اونها رو نابود کنید. صف و اینها لازم نیست. نگران نباشید گیر همتون یکی میاد. گیر بعضی ها هم دو تا میاد. خب برید نابودشون کنید!

رز ویزلی با اضطراب گفت: ببخشید پرفسور! اونوقت چجوری باید نابودشون کنیم؟
آسپ: نگفتم بهتون؟ گفتما! بالتیمور پرسیکا رو نمیشه نابود کرد فقط باید منفجرش کرد. شما به محض دیدن اون گیاه باید روتون رو برگردونید. بیشتر از سه ثانیه بهش نگاه نکنید. مشخصه اصلیشون هم خروج از فاضلاب ها هست. کافیه چوبدستیتون رو به سمتشون بگیرید و بگید "ریداکتو"
«شروع کنید. به حفره ها نزدیک بشید تا بالتیمور پرسیکا اومد بیرون قبل از سه ثانیه منفجرشون کنید. سرعت عملتون باید عالی باشه! با شمارش من شروع کنید...یک! دو! سه!»
دانش آموزان: تصویر کوچک شده

---

تکلیف:

دانش آموزان بعد از رویارویی با بالتیمور پرسیکا به تالار C میرن و اونجا باید با گیاهان دارک پرسیکا مبارزه کنن. تالار C و نحوه مبارزه را تا پایان اون توصیف کنید. هر بلایی هم خواستید سر دانش آموزان بیارید ولی استاد باید سالم از گلخانه خارج بشه!
برای مقابله با اشعه بنفش رنگ و مرگبار گیاهان دارک پرسیکا از ورد "سینوسالسدا" و برای نابودیش از ورد "فرانمیلا" استفاده کنید. از هردوش در تکلیفتون استفاده بشه!
(30 امتیاز)


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۳۰ ۲۳:۲۷:۳۷



Re: كلاس گياهشناسي
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۷

آلبوس سوروس پاترold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۲:۵۸ پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۳:۰۰ دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۳۹۰
از کنار داوش
گروه:
کاربران عضو
پیام: 683
آفلاین
امتیازهای جلسه چهارم گیاه شناسی

آلفرد بلک: پاراگراف اول در جمله بندی هات مشکل داشتی. سوژت هم میتونست جذاب تر باشه ولی نسبتا خوب بود. 27 امتیاز

آریانا دامبلدور: اون تیکه 110 زیاد جالب نبود. دقت کن که ما در دنیای جادوگران هستیم نه ماگل ها و آریانا یک جادوگره. بارها بهت گفتم یک دفعه دیگه هم میگم. اول دیالوگ ها به جای علامت _ از - استفاده کن. shift رو نگیر. یک دفعه دیگه این اشتباه رو در تکلیفت ببینم امتیاز قابل توجهی ازت کم می کنم. یکم سعی کنی میتونی برطرفش کنی. 25 امتیاز

لونا لاوگود: شص!! بار بهت گفتم تا وقتی جملت رو تموم نکردی نرو خط بعد. وسط جمله یهو ول می کنی میری خط بعد ادامه میدی. این کار باعث میشه چهره پستت خراب بشه. از تو هم یک دفعه دیگه این اشتباه رو ببینم امتیاز قابل توجهی کم می کنم. مورد بعدی اینکه بالتیمور پرسیکا دور آدم نمی پیچه تا آسیب جسمی برسونه. بالتیمور پرسیکا فقط از نظر روحی انسان رو عذاب میده و باعث میشه اون فرد بعد از دیدن گیاه دیوونه بشه. به تدریسم توجه نکرده بودی. تکلیف دوم رو هم کامل اشتباه نوشتی. جواب خیلی واضح و ساده بود. 21 امتیاز

گابریل دلاکور: رولت مثل همیشه خوب بود ولی متاسفانه تکلیف دوم رو فکر کنم یادت رفته بود انجام بدی. بیشتر دقت کن. 25 امتیاز

گرواپ: سوژه رولت خوب بود. مشکلی نداشت فقط اینکه بعضی از جمله هات رو با شکلک تموم کردی. یعنی نه نقطه و نه چیز دیگه ای گذاشتی با شکلک تمومش کردی. همیشه پایان جملت نقطه یا علائم نگارشی بزار حالا چه با شکلک تموم بشه چه بدون اون. این دفعه رو بخشیدم ولی در رول های بعدیت دیگه تکرار نشه. 30 امتیاز

تد ریموس لوپین: تو هم مشکل گراوپ رو داشتی. نمیدونم چرا قبلا ازت ندیدم این مشکل رو. نقد پست گرواپ رو بخون. رولت عالی بود آبسا!! 30 امتیاز

پیتر پتی گرو: دیالوگ های رولت جالب بود ولی تیکه های بیناموسی زیاده روی کرده بودی و پستت خراب شده بود. بیناموسی باید در کنار طنز پستت باشه نه طنز پستت در کنار بیناموسی. از طرفی پنج شیش تا شکلک یک شکل رو کنار هم نیار چهره پستت خراب میشه. یکی دو تا اشکال نداره ولی خیلی زیاد بشه جالب نیست. میتونستی با یک جمله خوب اون قسمت رو توصیف کنی. تکلیف دومت تیکه آسیب پذیری ساقه رو از کجا آوردی؟ اولش درست گفته بودی دیگه چرا فتوای گیاه شناسی میدی؟ 26 امتیاز

پیوز: خدا ازت نگذره. تن استادت رو لرزوندی. عهه! 30 امتیاز

دنیس: این چه کاری بود با پرنیان کرده بودی؟! گوگولی بود! این جلسه رو بهت صفر میدم جلسه بعد هم هرچی بنویسی صفر میدم. 0 امتیاز

لودو بگمن: هر دو تکلیف عالی بود! 30 امتیاز

رز ویزلی: مشکل گرواپ و تدی رو هم تو داشتی. نقد پست گرواپ رو بخون ولی امتیازی بابتش کم نمیشه. مشکل بعدی پستت علائم نگارشی بود. بیش از حد از سه نقطه استفاده کردی و بعضی جاها هم دو نقطه گذاشته بودی که باعث شده بودی چهره پستت خراب بشه! ورژن جدیده؟ رول و سوژت خوب بود. بسی لذت بردیم. 28 امتیاز

راونکلاو: 26 امتیاز
هافلپاف: 24 امتیاز
گریفیندور: 11 امتیاز
اسلیترین: -


ویرایش شده توسط آلبوس سوروس پاتر در تاریخ ۱۳۸۷/۵/۳۱ ۲:۲۳:۰۰








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.