ياهو
صداي " ديش . گوپش . اوپس . شتلق . دام و دوم " گوش فلك رو كرد كرده بود تا اونجا كه عده اي از سوسكهايي كه از نوادگان سوسك كبير بودند ترجيح دادند اون شب رو به دامن طبيعت پناه ببرن تا سر و صدا بخوابه!
ملت گريفي كه عقده ي جشن تو دلشون مونده بود همينجوري الكي جيغ ميزدند و ميخنديد.
در همين حال " دي جي هدويگ نوك طلا " مياد بالاي سن و در حالي كه عينك دودي ش رو به چشمش ميزنه ميكروفون رو از دست مگورين ميگيره و شروع ميكنه به خوندن :
- هدويگ منم من ، شاخ شكنم من ، حالا تو كه ميخواي شاخ بشي ، شاختو ميشكونم حتي اگه گاو باشي !
كمي اين ور تر!
رفقاي قديمي هدويگ :
!
مري ، جسي و رومسا كه كنار هم نشسته بودند و كافي شاپ ميخوردند
! ترجيح دادند ساكت باشن و به جشن نگاه كنن و در مورد خاطرات سفرشان حرف بزنند!
در همين حال لوييس بدو بدو مياد پيش دخترا و ميگه:
- اوووف بيرون خيلي سرده ! كلاس داشتم دير كه نكردم؟؟ ببينم چرا هدويگ اينجوريه؟؟
مري :
داره از دست ميره!
جسي نگاهي به هدويگ و سپس لوييس ميكنه و ميگه:
- لوييسي بيا بشين خسته اي !
! درست ميشه همه چي!
كمي اونور تر !
هدويگ:
! سپس بالش رو تكون ميده و ميره سر جاش ميشينه!
همين كه هدويگ ميره بشينه مگورين و سالي به همراه سينيسترا ميرن و كنارش ميشينن!
دوباره كمي اين ور تر !
رومسا عينكش رو جابه جا ميكنه و ميگه:
- به نظر مياد هدويگ از چيزي ناراحته! هيچ وقت اينجوري واضح ناراحتيش رو نشون نميداد !
لوييس كه داشت قهوه ش رو ميخورد گفت:
- بايد بهش كمك كنيم! ... ما دوستاي قديمي اون هستيم!
مري سرش رو به علامت تاييد تكون داد و در حالي كه به هدويگ نگاه ميكرد گفت:
- احتمالا مشكلش با استرجس هستش ! به نظر مياد هنوز واسه ي قضيه ي جنگل و قرعه كشي ناراحته !
!
جسي از جاش بلند شد و به سمت استرحس و بيل كه كنار پنجره نشسته بودن رفت.
- با اجازه!
بيل كه سعي داشت عينكش رو طوري روي صورتش بزاره تا جاي سم هاي مگورين ديده نشه گفت:
- خواهش ميكنم ! بفرمايين!
جسي لبخندي به بيل و استرحس زد و گفت:
- استرجس چرا هدويگ از دست تو ناراحته؟؟
استرجس نگاهي به بيل كرد و همينكه خواست جواب جسي را بدهد با برخورد تيري نوك تير كه به بازويش خورده بود بيهوش شد!
صداي موسيقي قطع شد!
جسي به اطراف نگاه كرد تا فرد ضارب را بيايد ولي تنها صداي خنده هاي هدويگ ، مگورين و سالي به همراه سينسترا بود كه به گوش ميرسيد!
---------*---------*----------آقا هدويگ دوستان قديمي اش را فراموش كرده بود؟؟