بعد از مدتي سوسك كارآگاه محفل رو در خيابون ديد!
سوسك: از آخر گرفتمت تقلب كار...
كاراگاه:
سوسك چقدر از ديدنت خوشحالم... بيا... بيا تا سهمت رو بهت بدم...
سوسك: سهم؟ چقدر ميشه؟
كارآگاه: بيا اين 10 گاليون رو علي الحساب بگير تا...
سوسك: ببند اون دهنت رو! بي ادب! بي حيا! سريع همه ي چوب دستي ها رو بردار بريم به كوييرل پس بديم...
سوسك چوب دستي ها رو مي گيره و ميره مغازه ي كوييرل.
سوسك: سلام كوييرل.
كوييرل (كه موسسه ي ترك اعتياد رفته و ديگه ترك كرده!) تو اينجا چي كار مي كني شوسك خائن؟ (هنوز يك كم خرده شيشه داره!)
سوسك: يك خبر خوب برات دارم! من اون ققنوس تبهكار رو گرفتم! تمام چوب دستي هات رو هم برات آوردم!
كوييرل: راست مي گي؟ :bigkiss:
سوسك: معلومه!
كوييرل: سوسك... من يك دنيا بهت مديونم! چه طوري مي تونم جبران كنم؟
سوسك: 50 تا از چوب دستي ها رو رايگان بده به من!
كوييرل: