هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   2 کاربر مهمان





Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۸:۳۵ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

ایدی مالفوی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۱ چهارشنبه ۲۸ دی ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۳:۰۲ سه شنبه ۵ تیر ۱۳۸۶
از قصر باشکوه مالفوی...!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 166
آفلاین
پیامهای مهم اجتماعی....میان برنامه!

----------------------------------

همه بچه ها آماده شدند تا از سالن عمومی ،راه خوابگاه را در پیش بگیرند که چند صدای کشدار در سالن پیچید:

-"اخه مامان واسه چی؟ما همگی گروه مالفویها رو درست کرده بودیم."

-"همین که گفتم، آیدی همراه من میاد فرانسه و بر میگرده به بوباتون."

صداها قطع شد و چند علامت سوال بین بچه ها ایجاد کرد.پس از چند لحظه سکوت،دو سایه لاغر اندام و کشیده،روی دیوار سالن عمومی پهن شد و قدمهای موقری پا به سالن گذاشتند.
آیدی با ارامش موهایش را که نسبت به اولین ورودش به این سالن بلندتر شده بود،پیچ و تاب داد و نگاه عمیقی به تمام تالار انداخت.گویی میخواست خاطراتش را ببلعد.سپس از دراکو فاصله گرفت و بی صدا پله ها را بسمت خوابگاه دختران بالا رفتند.
دراکو با قیافه ای آشفته و ناراحت روی یکی از صندلیها لم داد.بچه ها متحیرانه به این حرکات زل زده بودند و با نگاههای پرسشگرانه سعی در کشف این راز داشتند.
بلیز اهسته جلو امد و ملایم پرسید:

-"دراک جان...مشکلی پیش او..."

دراکو با فریاد حرف او را قطع کرد:

-"نه...مشکل چیه؟بقیه مالفویها دارن میرن و تالار رو تنها میذارن...به این میگید مشکل؟"

همه سر تکان دادند و اماده رفتن به خوابگاههای خود شدند که دوباره قدمهای ظریفی پله ها را لمس کردند.
آیدی مالفوی با لباس آبی رنگ،کلاه مخصوص فیروزه ای و شنلی که دوشهایش را پوشانده بود،درست مانند اولین روزی که قدم به تالار گذاشت،جلوی بچه ها ایستاد و به چمدانش که به کمک چوبدستی جلوی در گذاشته بود ،با حسرت خیره شد.
نفس عمیقی کشید و با لحن ظریف و کشدارش گفت:

-"خب...میتونم بگم خیلی اذیتتون کردم،بعضی اوقات باعث بهم ریختن گروه شدم و گاهی ...نمیدونم.ولی میدونم از اینکه با شما بودم احساس رضایت میکنم.کوئیدیچ،برنده شدن گروهمون و حتی حفره شرارت خیلی جذاب بود ولی هر شروعی به یه بن بستی میرسه که اسمش پایانه،مثل اینکه همراهی من با تالار اسلی هم به این بن بست خورد.امیدوارم خاطراتمون رو فراموش نکنید.خدا حافظ"

سپس کلاهش را به نشانه احترام برداشت و نیم خیز شد و به همان ارامشی که اماده بود،از تالار خارج شد.
همه متحیر شده بودند ولی عده ای از غرورش گلایه میکردند.غافل از اینکه صدای هق هق او در صدای مادرش که سعی میکرد او را دلداری دهد و صدای عبور ماشین پرنده اشان گم شد و ..........

خداحافظ
با احترام
A.M
--------------------------
با اینکه اصلا ربطی به موضوع تالار نداشت،اما وظیفه ایفای نقشم ایجاد میکرد تا رولم رو تموم کنم.پس امیدوارم پستم پاک نشه.


"صبحدم مرغ چمن با گل نو خاسته گفت...ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت"


[b][color=006600]"گل بخندید که از ر


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۷:۳۳ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
جاگسون:من خودمو میکشمممم

باسی:

سالازار:نه خودتو نکشیا یه وقت اون دنیا جای ما رو تنگ میکنی
جاگسون:

باسی:جاگسون اصلا نگران نباش نیگاه کن هوپ خرچ

خوب بود تمام وسایل مانگولی رو خوردم

ملت اسلی:
باسی تو به زبون ما صحبت میکنی

باسی:(لو رفت)هان

باسی:میدونین چیزه دوباره دارم سوتی میدم که.مادونین چایزه یک دوورانی دیده بیدم

چقدر بد صحبت میکنم

بلیز:

ملت بزنیمش

حالا بزن کی نزن


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۵:۳۹ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
جاگسن : بیا بلیز اگه سالازار و ولدی رو بزنی من بهت هزار تومان میدم .
بلیز : باشه .
بلیز : بمیر ولدی و به سمت ولدی شلیک می کنه ولی ولدی جا خالی میده .
ولدی : حالا که می خوای مار وبکشی پس بمیر . ولدی به سمت بلیز شلیک می کنه و بلیز می میره .
جاگسن : خاک بر اون سرت بلیز.
1 ساعت بعد پچه ها فکر کنم بس باشه گیم نت بریم تالار .
ملت : اه تازه بازی رو شروع کردیم .
جاگسن :
2 ساعت بعد
جاگسن : خوب حالا بریم
سالازار : اگه یه بار دیگه بگی بریم خودم می دونم و تو.
4 ساعت بعد
جاگسن : حداقل بریم یه بازی دیگه کنیم .
ولدی : چه بازی
جاگسن : جنرال
ولدی : حالا چه جوریه
سالی: بابا اصلا به درد نمی خوره با وسایل موگولیه .
ولدی : اه پس همین رو بازی می کنیم .
جاگسن :


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۹:۱۲ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
باسیلیسک:شوق زده از بازی کانتر

بلیز:هی باسیلیسک مگه کوری رودولفو بیگیر
سالازار در حال جمع کردن اب دهان
: جاگسون جون ازاینا یه دست برام میخری ببرم اون دنیا بازی کنم

جاگسون:بخواب بابا. تو گورم رفته بازم چشش به وسایل اینو اونه

رابستن:زدمش زدمش

باسیلیسک:

ایوان:ایگور خنگول اینور بیا منو پیشتی بانی بیکین

بلیز دز کانتر:در حال مذاکره با دشمن برای فروختن هم تیمیها


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۸:۵۵ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
جاگسن : 5 تا گرگ م کجایین گرگها میاین و جاگسن رو لیس می زنند
جاگسن : اژدها کوچولو .
بالاخره نه پائین خره جاگسن همه کادوهای تولدش رو پیدا می کنه .
سالی : اه می خواستین کانتر بازی کنین . پس منم میام .
جاگسن : پس بچه ها حمله به سوی دستگاهها .
ملت :
مالفویها : سلام بر ملت اسلی .
ملت : شما هم وقت گیر آوردین از این کارها می کنید . بشینید کانتر بزنیم .
جاگسن : بچه ها یه زمین داست 2 ساختم بیاین تو.
رودولف : اول باید تیم کشی کنیم .
آیدی: من و دیانا و دراکو و خانم بلک و آرامیس و سالازار و ولدی و ایوان و ایگور و بلیز و باسیلیسک .
بلا : من و رابستن و رودولف و جاگسن و حیوونهای جاگسن و مانیگور من و رودولف .
بازی شروع میشه .
جاگسن : اژدها جون بیا پله ها .
اژدها یه آتش به علامه بله به سمت جاگسن پرت می کنه
_________________________________
ادامه کانتر رو بدید ...


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۸:۳۸ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
ملت اسلی در حالی که مشغول تامین سو تغذیه ی خود هستند

رابستن:

یکدفعه صدا های مبهمی میاد :هواااا هیییاا هوووو

ملت اسلی:

روح سالازار کبیر در برابر ارباب قرار میگیره و میگه ای پشمک در تمام نسلم کسی به پخمگیه تو و دستیارات ندیدم.بلیز میره جلو (تریپ پاچه خواری)سالازار جون این لرد پپلی نمیتونه آب دماغه شو بکشه بالا حالا داره ریاستم میکنه

لرد:

بلییز

سالازار:من دیگه کوچکترین بچه بازیرو تحمل نمیکنم خوب حالا وقتش رسیده که لیاقتتون رو ثابت کنید من نقشه ی بزرگی دارم

باسیلیسک عزیزم کو؟کجاست

باسیلیسک:خ خخخ خاسای شاخای

سالازار:
بلیز در حالی که از ترس ویبره گرفته بود پایینو نیگاه میکنه و قفل میکنه

لرد:اون تن لشتو کپی پیست کن اونور یا میخوای خودم این کارو بکنم

از 2 متر اونطرفتر چیزی مثل شهابسنگ به طرف ملت اسلی در حرکت بود

بوووووووووووووم

مالفوی ها در یک حرکت حساب شده ملت اسلی رو 2متر جابجا میکنن

سالازار:جاگسن دستتو از تو پاچه ی من بکش بیرون

بلیز:آخ اوخ ارباب شستتو از تو چشم بکش بیرون

باسیلیسک:

:bigkiss:


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۸:۰۸ یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
جاگسن : زودباش بلیز ببینم این باسیلیسک داره واقعا راست میگه یا شایعست .
بلیز : باشه بگیرش.
جاگسن : باکدوم شماره می گیره این جدیدشه
بلیز : یعنی تو بلد نیستی شماره بگیری . گیر چه کسایی افتادیم ها
جاگسن:
بعد از 1 ساعت که جاگسن تونست تماس بگیره .
جاگسن : الو سلام آیدی خوبی چطوری . ببین الان دومبل داره باشما دوئل می کنه .
آیدی : نه عزیز دوئل 1 ساعت پیش بود و من و دیانا و دراکو پوزشون رو خوابوندیم .
جاگسن : خداحافظ
آیدی : خداحافظ .
جاگسن : دوئل تمام شده .
ولدی : حتما اون دومبل بی خواسیت برنده شده نه .
جاگسن : نه مالفویها .
ملت :
رابی : آبروی ما لسترنجها رفت . اون مالفویهای بی خواسیت تونستن دومبل رو شکست بدن .
جاگسن : خوب بیاین من شمعها رو فوت کنم و بعد کیک رو بخوریم و بعدشم کادوها رو باز کنیم .
رابی : آخ جون کیک .
جاگسن : رودولف اگه میشه تو فیلمبرداری کن .
رودولف : فیلمبرداری چیه دیگه .
جاگسن : با دوربین فیلمبراری می تونیم لحظات خوش زندگی رو ثبت کنیم . پس این رو بگیر و فیلمبرداری کن .
رودولف دوربین رو از جاگسن میشه و شروع می کنه به دستکاری دوربین .
ملت : تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک بیا شمعهارو فوت کن تا صد سال زنده باشی ...
بالاخره نه پائین خره جاگسن شمعها رو فوت می کنه .
جاگسن : رودولف فیلم گرفتی .
رودلف از ترسش : آره معلومه .
خانم بلک : حالا کادوهات .
جاگسن : از طرف رودولف و بلا و کادو رو باز می کنه و یه مانیکور از توش میاد بیرون
بلیز : دست به افتخارشون .
ملت شروع می کنن به دست زدن .
جاگسن : از طرف ولدی کتاب جادوی سیاه پیشرفته .
بلیز : دست به افتخارش .
ملت دوباره دست می زنند.
جاگسن : از طرف ایوان و یه اژدهای پوزه کوتا سوئدی می پره بیرون .
ایوان : این رو از سوئد باست آوردم .
بلیز : دست به افتخارش .
ملت دوباره دست می زنند .
جاگسن : از طرف خانم بلک و آرامیس و کادو رو باز می کنه از توش 5 تا توله گرگ خون آشام میان بیرون .
بلیز: دست بزنسد .
ملت باز هم دست می زنند .
جاگسن : از طرف بلیز و ایگور و یه پاک جارو (از نوع مدل پائینش بیرون میاد .
بلیز : دست به افتخارم .
ملت ایندفعه دست نمی زنند.
بلیز :
ایگور : مگه نگفته بودی نیمبوس 2006 می خری .
بلیز : از اون مدل نداشت باسش از این یکی خریدم .
ایگور :
ایگور : زود باش پولمو پس بده .
بلیز : اگه می تونی بگیر .
15 ربع بعد
ایگور : دیدی بالاخره نه پائین خره ازت پولمو گرفتم .
بلیز : یعنی این پائین خره .
ایگور : خنگول جان این تیکه کلام جدید جاگسنه .
جاگسن : بچه ها از همه ممنونم به خاطر کادوهاشون از بلا و رودولف به خاطر اون مانتیکور از ...
جاگسن : از این به بعد من همه اونها رو تو اتاق خودم و رابستن و رودولف و ریگولوس و ایگور نگه داری میکنم .
جاگسن : حالا حمله به سوی کیک .


من یه شبح و�


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
همگی به جاگسون مینگرییتند

لرد:جاگسون من همیشه مطمئن بودم که لحظه شماری میکردی جانفشانی بکنی

جاگسون:

رودولف:آره منم همیشه اینو میدونستم ولی نمیخواستم بگم

جاگسون:چیزه نه یعنی آره نه اصلا نآره

ملت اسلی:

بلیز:زود باشین دیگه دوئل شروع میشه ها

جاگسون:ام..........ام

لرد:با خشانت تمام !جاگسون چیزی میخوای در کنی.بگو کاری باهات ندارم اصلا نترسیا

جاگسون:

ایگور:بجنبین بریم

رابستن:هوی کجا با این عجله اینجا هوا خوبه بیاین یه کم لوپین به هوا بازی کنیم

بلک :
ملت اسلی:


همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۱۰:۵۰ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۸۵

نجینیold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۵۶ جمعه ۱۴ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۵:۲۵ شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶
از venus
گروه:
کاربران عضو
پیام: 125
آفلاین
یه دفعه وسط بازی باسیلیسک میاد وسط و با شدت و حدت میگه:فسس فسسس ساشاساشاشاشاشاساساساساشاساشساشس

در همین حین که باسیلیسک قاطی کرده بود ملت اسلی( ) وبلیزو که تازگیا میانگین سلول خاکستری سوزونده ش

از دیگران بیشتر بود جلو فرستادن تا ببینه باسی چی میگه؟
: بلیز

بلیز ترجمه میکند:شما خجالت نمیکشین آبرویی واسه ملت اسلی نمونده باسی میخواد به خاطر کارای ما خودشو حاق آویز کنه هوی ارباب باسی میگه لرد احمق تو دیگه چرا ؟تو که باید.....میزنم

بلیز
:root2:لرد


لرد:آوا...

یه دفعه بلا ک میپره وسط میگه نه نکشش نه بلیزو نکش ولی اگه میخوای باسی رو بکش

باسی:

لرد:

باسی:سا شا ساش ششا

لرد:راست میگی.بچه ها آماده شین طبق گفته ی باسی دامبول داره تو مدرسه دوِیل بین گروه اسلی و گریف میزاره.باسی میگه من تغییر شکل بدم و با شما بیام.اونجا گه پام برسه پدر دامبولو در میارم.خب کی حاضره جاشو بده به من


ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۹:۴۵:۵۰
ویرایش شده توسط بلیز زابینی در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۱۹:۴۹:۳۳
ویرایش شده توسط باسيليسك در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۲۳:۳۵:۲۵

همیشه یه گیری وجود داره

Module Hammer System v. 4.0.0.118
Module Aftabeh System v. 3.0.2.512


مدیر سازمان معجون سازان قرن


Re: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۶:۳۹ جمعه ۲۴ شهریور ۱۳۸۵

جاگسن اون


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۷:۳۹ چهارشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۲:۳۸ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۸
از سوسک می ترسم
گروه:
کاربران عضو
پیام: 303
آفلاین
بلیز : بریم خونه ریدلها دوئل کنیم .
ایگور : تو هم با این نظرات ما رو کشتی .
جاگسن : خوب بچه ها بشینیم یه دست وارکرفت بزنیم زمین دی دی 19 و 4 .
ایگور : من و رابستن و رودولف و بلاتریکس و جگسن.
ایگور : ولدی و خانم بلک و ایوان روزیه و بلیز و آرامیس .
ولدی : ما ارک .(orc)
جاگسن : نه ما ارک .
خانم بلک : ما ارک .
رودولف :ما ارک .
و دعوا شروع میشه که کی ارک شه .
1 ساعت بعد
بلا : بچه ها یه برنامه ای ریختم که بشه دو تیم ارک شه .
جاگسن : آفرین بلا (سانسور)
رودی: پسره بی شعور خجالت نمی کشی برو با ناموس خودت ازاین کارها کن .
ولدی : رودی بشین سر جات
بالاخره بازی شروع میشه .
جاگسن : رابی و بلا و رودی راه وسط من پائین و ایگور هم بالا .
ولدی : بچه ها زود باشید هیرو انتخاب کنید .
جاگسن کاپیتان اون تیم و ولدی هم کاپیتان این تیم بود .
1 ساعت بعد
جاگسن : هو کارگر نداشتیم ها ما هی می ریم می زنیم دفاعیشو و بعدش اون هی دوباره بسازه . نمی شه .
صفحه بازی
رودی : بلا اینجا رو این اژدهای پوزه کوتاه سوئدیه . چقدر قشنگ می جنگه .
بلا : آره الهی قربونش برم .
1 ساعت بعد
جاگسن : هو ولدی دیفیت شد .
خانم بلک : شما رمز زدید .
جاگسن : نه واقعا ما کاری نکردیم .
ایگور : حالا بیاین کانتر .
جاگسن : همون ترکیبای قبلی به اضافه ...
وقتی تیم کشی شروع شد مسئله به این بود که کی تروریست شه .
ولدی : ما تروریستیم
رابی : نه ما
بلا : یه برنامه ای نوشتم که دو تیم تروریست شیم .
بالاخره بازی کانتر شروع میشه


ویرایش شده توسط جاگسن در تاریخ ۱۳۸۵/۶/۲۴ ۶:۵۴:۱۲

من یه شبح و�







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.