جاگسن : من یه وردی بلدم که شاید بتونیم از این مخمصه نجات پیدا کنیم . همه بیاین اینجا تا بریم .
همه میان دور جاگسن .
جاگسن : هیشن هاش خاسیوس
رودولف : ورد به زبان ماری ؟
جاگسن : خوب دیگه . آدم یه رازهایی داره دیگه .
ناگهان دراکو به شکل سر یه باسیلیسک بزرگدر میاد . بقیه هم به شکل تنه های باسیلیسک و جاگسن هم به شکل دمش .
همه قسمتها به هم می چسبند و یه باسیلیسک بزرگ رو تشکیل می دهند .(برای رعایت شعونات اسلامی جلوی بلا رودولف و عقبش رابستن قرار گرفته بود .
دراکو : هیس هیس خاشاس میسیس
رودولف:چرا دراکو به زبان مارها صحبت می کنه
جاگسن : چون اون سر ماره دیگه خنگول جان
باسیلیسک (بچه های اسلی به سمت گراوپ میرن که یک دفعه گراوپ پا به فرار و پاشو روی هاگرید میذاره و دوباره هاگرید بیهوش میشه .
جاگسن : ساخاش
ناگهان بچه های اسلی به حالت اولیه بر می گردند .
جاگسن: اه یه گرگ اونم از نوع خون آشامش . بیا بقل بابایی
ملت :
جاگسن : ایکیوها خوب من یه شبح وارم دیگه با گرگها دوستم .
بلیز : پس چرا زودتر پست نزدی که به ما یادآوری کنی که شبح واره ای آقای شبح واره .
جاگسن : آخه می دونی حافظه ام حافظه ی ایرانیه و درست کار نمی کنه .باید یه آمریکاییشو بگیرم .
بلا : حالا می خواهی با این گرگه چیکار کنی؟
جاگسن : تو خوابگاهم نگه می دارمش و هر کی از گل بهش پائینتر بگه می دونه با من و گرزش رو از پشتش می کشه.
رابستن : هر جا میریم این گرز می کشه ؟
بچه های اسلی به سمت تالار حمله ور میشن .
از روی دامبلدور رد میشن و به در تالار می رسن .
رودولف : هر چی دختره خنگه.
ناگهان در باز میشه بلا : رودولف خودم می کشمت و کروشیوهاش را به رودولف اهداء می کنه . بعد ازرودولف و بلا که از در رد میشن بقیه ی بچه ها هم از در رد میشن و ادریان که وسایلش رو جمع کرده بود تا از تالار زیر بچه های اسلی له و دچار خون ریزی می شود.
از قضا جاگسن و گرگش هم آخرین نفر از در رد شدن .
بلیز : بچه ها ادریان خون ریزی داره .
بچه ها ی اسلی که فهمیدند جاگسن و گرگش می خواهند از خون اون تغذیه کنند به سمت آنها حمله ور شدند تا از این کار جلوگیری کنند ولی جاگسن که معلوم بود 6 یا 7 روز خون نخورده همه ی بچه ها را کنار می زند و خودش رو به ادریان می رساند .
جاگسن : سیاه دندان این باسه تو و نصف بدن ادریان رابه گرگ می دهد .
ایگور:سیاه دندان
جاگسن که در حال سرکشیدن خون ادریان بود گفت : خوب آره باید یه اسمی داشته باشه دیگه.
و بقیه ی خون ادریان را سر می کشه .
جاگسن : عجب خون خوشمزه ای .خون کی بود این .
ناگهان بقیه بچه های اسلی از پله ها پائین می آیند : تولد جاگسن مبارک باشه تولد جاگسن مبارک باشه تولد جاگسن مبارک باشه
جاگسن : اه امروز تولد منه ها.