هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: امتحان طلسم ها
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ جمعه ۲۹ شهریور ۱۳۸۷

محفل ققنوس

جیمز سیریوس پاتر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۵:۵۰ جمعه ۱۳ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۱:۳۷ یکشنبه ۷ خرداد ۱۳۹۶
از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.
گروه:
کاربران عضو
ایفای نقش
محفل ققنوس
پیام: 1531
آفلاین
استاد آسپ چه کسی را برای توضیح درس انتخاب کرد و در مورد چه کسی به این شخص هشدار داد؟

گابریل دلاکور، در مورد کسی که گیاه را به او هدیه کرده بود یعنی بارتی کراوچ.

سه ورد برای جلوگیری از مسمومیت را بنویسید و ذکر کنید هر کدام ضد طلسم چه چیزی هستند .

پردولانیوسکه برای تشخیص دادن مواد سمی در نوشیدنی ها به کار میرود
دیز اینفتی برای از بین بردن اثرات مخرب جادوهای کوچک مضر و در خوراکیها به کار میرود .
منتیراکه ضد طلسمی است برای معجون راستی !

چه کسی در جلسه ی سوم مورد خشم استاد لوپین قرار گرفت، علتش چه بود و چه تاوانی پرداخت؟


گابریل چون سر کلاس حرف میزد و می گفت هر کس بپیوند خونی رو بتونه روش احرا کنه بهش دیهیم راونکلاو رو میده – جریمه شد ، مجبور شد یه طومار در مورد طلسم هایی که توی دیهم به کار رفته بنویسه !

پروفسور لوپین در اولین جلسه ی حضورش در کلاس، چه تغییراتی ایجاد کرد؟


ویکتورا رو به ردیف جلو برد ، جیمز رو مبصر کرد، دامبل و پرسی رو از هم جدا کرد ؛ .

شرایط اجرای طلسم نو ترکیبی و نحوه ی ساختن وردش را بیان کنید.

طلسم نوترکیبی روی افرادی که روحیات و اخلاقی مشابه دارن اثر میکنه و بسته به قدرت اجرا کننده بین یک تا بیست و چهار ساعت تاثیرش میمونه ،
فاقد اثرات جانبیه مگر که بین دو شخص با اخلاق و شخصیت متفاوت اجرا بشه که نتیجه اش وحشتناکه!
طلسمش ثابت نیست و به این روش ساخته میشه :
اسم موجود حاصل+ ایوس+ خلقیوس

علت ناراحتی دانش آموزان در پایان جلسه ی چهارم چه بود؟

اینکه باید کلاس گیاه شناسی و آسپ را تحمل میکردند .

.علت غیبت پروفسور لوپین از جلسه ی چهارم چه بود و زیر سر چه کسی بود و هدفش از این عمل چه بود؟

آلبوس سوروس نوشیدنی استاد را مسموم کرده بود تا اداره ی کلاس رو یه روز زیر نظر داشته باشه و ورد های خودش برای گیاهشناسی رو به دانش آموزان آموزش بده .

برای ایجاد یک جسمی که وجود خارجی ندارد (وردهای کاربردی) چطور باید عمل کرد؟


تصور کردن چیزی که لازم داریم ، اشاره به نقطه ای که میخوایم در اونجا ظار شه و گفتن ورد درست و مناسب .

علت تعجب استاد لوپین هنگام ورود به کلاس در جلسه ی دوم چه بود؟


جیمز با استفاده از کروشیو (!) و تبدیل یکی از دانش آموزان به گیاه ، نوشتن نام آن ها در لیست خوب ها و بدها ، به خوبی نظم و سکوت را برقرار کرده بود .

چرا تدی لوپین برای اجرای طلسم نوترکیبی از بارتی کراوچ و پرسی ویزلی استفاده کرد و نام موجود حاصل از نوترکیبی چه بود و چه شکلی بود؟

چون بارتی و پرسی در اخلاق و رفتار باطنی به هم شبیه هستند . اسم شخص به وجود اومده پرتی بود که رنگ پریده ی بارتی و موهای سرخ پرسی را داشت .

کاربرد وردهای فرانمیلا و سینوسالسدا را در یک خط ذکر کنید.
فرانمیلا بخش های خطرناک یک گیاه مثل تیغ ها و خارها را از بین میبرد .
سینوسالسدا حباب محافظ و محکمی در مقابل طلسم ها و نفرین ها ایجاد میکنه !



امتحان طلسم ها
پیام زده شده در: ۸:۴۴ پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۸۷

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
متحان طلسم ها

1.استاد آسپ چه کسی را برای توضیح درس انتخاب کرد و در مورد چه کسی به این شخص هشدار داد؟

2. سه ورد برای جلوگیری از مسمومیت را بنویسید و ذکر کنید هر کدام ضد طلسم چه چیزی هستند ؟

3 .چه کسی در جلسه ی سوم مورد خشم استاد لوپین قرار گرفت، علتش چه بود و چه تاوانی پرداخت؟

4 .پروفسور لوپین در اولین جلسه ی حضورش در کلاس، چه تغییراتی ایجاد کرد؟

5 .شرایط اجرای طلسم نو ترکیبی و نحوه ی ساختن وردش را بیان کنید.

6 .علت ناراحتی دانش آموزان در پایان جلسه ی چهارم چه بود؟

7 .علت غیبت پروفسور لوپین از جلسه ی چهارم چه بود و زیر سر چه کسی بود و هدفش از این عمل چه بود؟

8 .برای ایجاد یک جسمی که وجود خارجی ندارد (وردهای کاربردی) چطور باید عمل کرد؟


9 .علت تعجب استاد لوپین هنگام ورود به کلاس در جلسه ی دوم چه بود؟

10 .چرا تدی لوپین برای اجرای طلسم نوترکیبی از بارتی کراوچ و پرسی ویزلی استفاده کرد و نام موجود حاصل از نوترکیبی چه بود و چه شکلی بود؟

11 .کاربرد وردهای فرانمیلا و سینوسالسدا را در یک خط ذکر کنید.


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۵۵ یکشنبه ۱۷ شهریور ۱۳۸۷

گراوپold3


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۳ شنبه ۵ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۵:۳۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۸۷
از لای ریشای هاگرید!
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 156
آفلاین
تکلیف اول) طلسم نوترکیبی را روی دو نفر اجرا کنید. . (25 امتیاز)

------------------

دفتر دامبلدور
پرسی و آلبوس دامبلدور ... نه ببخشید ایگور کارکاروف ( ) جلوی هم نشستن و هی دارن از ته دل آه میکشن.

پرسی : هــــــــــی! چی میشد اگر میرفتیم تو هم ...!

ایگور سرش رو به نشانه تائید تکون میده و میگه : درست میگی پرسی! من هم از خودم خسته شدم ! حداقل دوست دارم یک روز یک فرد دیگه رو احساس کنم.

پرسی : اوهووووم! منم بدم نمیاد اگر بریم تو هم! اینجوری دیگه کلاس خصوصی هامون هم با هم یکی میشه ... حد اکثر برای 24 ساعت! به نظرت چه کنیم؟

در همین موقع یک لامپ بالای سر ایگور ظاهر میشه .
_ یافتم! یافتم! من وقتی تو جلد دامبل بودم ، یک چیزایی یاد گرفتم تو مایه های طلسم ... طلسم ... ترکیب نو ... یا نو ترکیبی یا چیزی تو همین مایه ها! الان اجراش میکنم!

و میخواد که طلسم رو اجرا کنه ولی چون میبینه که به یک طلسم کننده نیاز هست ، دوباره چراغ روی سرشو روشن میکنه و ...

پاق!

بابابرقی توی اتاق ظاهر میشه و مشغول قر دادن میشه.
_ هرگز نشه فراموش لامپ اضافی خاموش!

ایگور : بیا بابابرقی این کار مارو راه بنداز! یک طلسم کوچیک هست!

بابابرقی : من که ماگل هستم!

ایگور : نه بابا ... از وقتی باهات کلاس خصوصی گذاشتم خون جادویی رفته تو بدنت! حالا بیا اینو بگیر...

و چوب دستیشو میده دست بابابرقی حیرون و ادامه میده :
_ باید طلسم رو اینجوری بگی : پرکوفیوس خلقیوس!

سپس ایگور کنار پرسی زانو میزنه و دست راست همدیگه رو میگیرن و به بابابرقی که چوب رو به سمتشون گرفته خیره نگاه می کنن.

_ پرکوفیوس خلقیوس!

دیش!
بوم!
شترق!
دوف!

دودی سفید دور و بر جایی که درست پرسی و ایگور قرار داشتن به وجود اومد و کم کم فرو نشست.

جایی که زمانی پرسی و ایگور قرار داشتن ، موجودی بود ، شبیه مرغ گنده! از نوع تخم طلایی! با چشمانی شبیه چشمان خمار پرسی ویزلی و کاکلی خاکستری همانند موهای ایگور ...

پرکوف : هوومم! چه حس خوبیه! عالیه! ولی ما که الان هیچ کس رو نداریم روش امتحان کنیم ببینیم اتحاد دو بی ناموس چجوریه!

پرکوف به خودش! : اهم! این بابابرقی سوژه خوبی به نظر میاد! سیفیت میفیت هم هست و ...

لبخندی شیطانی بر لبان پرکوف نشست.

بابابرقی در حالیکه عقب عقب میرفت با التماس گفت : نه ... نه ...! تو رو خدا نه...!

تکلیف دوم) چرا در تکلیف ذکر شد که طلسم نوترکیبی دارای اثرات جانبی خاصی نیست؟ (5 امتیاز)


این یک نکته کاملاً اصولی و علمی هست! به دلیل اینکه هر دو نفری که روشون طلسم نو ترکیبی ایجاد میشه دارای یک سری خواص و روحیه و کارهایی هستن که با هم مشابهن.

ولی اگر این طلسم روی دو فردی که دارای روحیه و اخلاق یکسانی نباشند انجام بشه عواقب وحشتناکی در پی داره.

با احترام.


ویرایش شده توسط گراوپ در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۷ ۱۰:۵۸:۵۷

[img align=right]http://signatures.mylivesignature.com/54486/280/4940527B779F95


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷

مری فریز باود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۴۴ چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۳:۲۹ جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵
از زیر عذاب
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1014
آفلاین
اصلیت هری پاتری (1) : هری پاتر و نوشیدنی جادویی

راوی : همانطور که می‌دانیم رولینگ پس از نوشتن سه قسمت از داستان خود تلاش بسیاری را برای چاپ آنها انجام داد اما هر جا که میرفت دست رد بر داستان او میزدند . حتی بعضی از ناشرین محلی به او اعلام کردند که داستان آنچنان که باید گیرا نیست و حتی ممکن است در مناطق کوچک انگلیس نیز بفروش نرسد .
اما ناگهان آشنایی همانند فرشته ای از راه رسید که با اعتماد به او و داستانش دنیای را تکان داد. کسی که به گفته‌ی خود رولینگ همسر دوست او بوده است . دوستی که به یکباره از راه رسید !
آنچه میخوانید حقیقت ماجراست ...

دختری که زنده ماند ...

تکلیف اول :

بار اکستروژن ، شهر لندن

- بزن به سلامتی سه کس ، رفیق و تنها و بی‌کس !

لیوان را بالا آورد و ضربه ای بر لیوانی که انتظارش را می‌کشید نواخت . در نگاهش غم و اندوه موج میزد ، چشمانش از اشک پر شده بود اما بسان چشمه‌ای می‌مانند که کوهش قدرت فوران را نداشت . لیوان در دستانش می‌لرزید ، لرزش دستانش در برابر آنچه که دلش را هر ثانیه می‌لرزاند همانند اثر آب و نوشیدنی بود .

بار دیگر لیوان خود را از نوشیدنی پر کرد ، این چندمین بار پیاپی بود که بی‌وقفه دست به این عمل میزد ، خودش اعتقاد داشت که با وجود ضررهای فراوان ، آرامش و تسکین را برایش ارمغان می‌آورد ، پس این تحفه در برابر رنج سفر آنچنان که باید گزاف نبود .

باری دیگر لیوان را بالا آورد ، انتظار اتفاقی را می‌کشید . چشمانش سوی دیدن نداشت اما بعد از لحظاتی دلش آرام گرفت . گوشهایش پاسخ انتظار را شنیده بود . هم‌نشینش نیز همانند او ساعاتی چند را بی‌آنکه چیزی بگوید در کنارش او را همراهی کرده بود اما اکنون زمان آن رسیده بود که او را بشناسد ، نه به آن دلیل که سرگذشت این ناشناس در این زمان برای او اهمیت پیدا کرده بود بلکه می‌خواست خودش و او را برای دیدارهای بعدی آماده سازد .

- استر !
- جوان !
استرجس : به خاطر همه چیز ممنون . اما دلیل این اشتیاق رو نمی‌فهمم ! نوشیدنی رو لب من می‌شست اما تو دل تو مزه میکرد .
جوان : شاید به خاطر مزه‌ی دلت باشه . نگفتی ... مزه‌ی دلت چرا اینقدر شور شده ؟!
استرجس : شوری من از غمه ... غم شکستن . بهترین دوستم امروز اول من رو توی یک دوئل تن به تن شکست و بعد غرورم رو خُرد کرد .
جوان : پس دلیل عرق من نوشیدنی نیست . گرمی تو بود که من رو گرفته بود . منم بگم ...

جوان نیز لب خود را به سخن گشود ، حسی که او را به سر آن میز کشانده بود فقط نوشیدن نبود بلکه او خود را در طرف دیگر میز یافته بود . اگر استرجس در جنگی ناعادلانه زندگی خود را باخته بود او نیز در رقابتی سخت و غیر منصفانه آنچه را در دست داشت انداخته بود . برایش کاملاً روشن بود که دیگر نمی‌تواند رمانی را که سالها با مشقت تمام بر روی آن کار کرده بود را در هیچ انتشاراتی به چاپ برساند . آخرین نور چراغش نیز با پاسخ بهترین دوستش خاموش شده بود.

دو همراه زمانی طولانی را صرف آشنایی یکدیگر کردند ، هر لحظه که از زمان آشنایی آن دو می‌گذشت برای هر دو بسیار لذت بخش بود . دیگر اثری از صدای بر هم خوردن لیوانها نبود و آنچه باعث گرمی دو دوست شده بود ویژگیهای یکسانی بود که هر ثانیه بیشتر در یکدیگر کشف میکردند . نواهای غم زده و آرام جای خود را به قهقهه‌های هیجان انگیز داده بود که ناگهان استرجس فکری را که از دقایقی قبل در ذهنش شکل گرفته بود را بر زبا ن آورد .

استرجس : میدونی ... داستانی که نوشتی ...
جوان : یه داستان واقعیه که جدیداً اتفاق افتاده در دنیای جادوگری .
استرجس را بهت فراگرفته بود ، اما افزود : « اما ... اما تو این رو از کجا میدونی ؟ »
جوان : اسم خانوادگی من رولینگه ، تا حالا این اسم رو نشنیدی ؟
استرجس : یعنی تو ... تو از نوادگان ...
جوان : نوادگان آرتور بزرگ . اما همین جادوگر بزرگ وقتی فهمید مادر من یک فشفشه است سالها او رو توی خونش زندانی کرده بود ، تا اینکه مادرم تونست به کمک دلدادش که اونم یه فشفشه‌ی دیگه بود از دنیای جادوگری فرار کنه و منی رو بدنیا بیاره که با استفاده از راههای مختلفی که اونا بهم یاد دادن به دنیای شما بیام و چیزایی رو به اینجا بیارم .
استرجس : اما تو از کجا فهمیدی که من ...
جوان : خب فکر میکنم خوب متوجه نشدی . من با تمام دنیای شما آشنام . حتی آدمهاش ...

اندکی مکث کرد و سپس ادامه داد : « اما مثل اینکه داستان شما آنچنان که باید برای مردم من جذاب نیست .»

استرجس : خب داستان ما برای شما جذاب نیست چون سختیهایی رو که ما توی این مدت کشیدیم رو نمیتونین حس کنین ...

سپس به سرعت از جای خود بلند شد و در حالی که دست جوان را در دستانش می‌گرفت ادامه داد :

- اما من میتونم کاری کنم که این داستان برای شما هم جذاب بشه ، فکر میکنم باید جایی بریم !


ساعتی بعد منزل مری باود !

استرجس : ببین مری حرف توش نیار .خیلی سریع اینکار رو بکن .
مری: ولی ممکنه این جادو درست عمل نکنه . تو کارای دیگه هم میتونی برای عملی شدن نقشت انجام بدی .
استرجس : آره ممکنه . اما من این جادو رو دوست دارم ، جادوی نوترکیبی ، تو مطمئن باش من و جوان از همه نظر شبیه هستیم . حتی جوان از نسل جادوگرانه ...

چندین ساعت طول کشید تا بالاخره مری راضی شد که این کار را برای آن دو انجام دهد . استرجس به او فهمانده بود که هیچ قانونی مبنی بر جادوگر بودن دو نفری که در طلسم به کار میروند وجود ندارد . با این حال او هنوز از عواقب عملی که قرار بود انجام گیرد هراسان بود .

استرجس دست جوان را گرفت و او را روبروی خود نشاند ، موهای بلند و تیره جوان را از صورتش کنار زد دستان ظریف او را میان دو دست خود گرفت . صورت جوان با آنکه تیره تر از استرجس بود اما در آن لحظه به سفیدی می‌گرایید . استرجس می‌دانست که بعد از آنکه تغییراتی بر روی آنها صورت گیرد او میتواند با استفاده از وجود جوان و غروری که به او می‌دهد تمامی طلسمهای لازم را برای راضی کردن ناشر کتاب انجام دهد .

اکنون نوبت مری بود ، با گامهایی محکم بالای سر آن دو ایستاد و بعد از آنکه کمی تمرکز کرد آنچه را که باید ، ادا کرد : « استروانیوس خلقیوس »

بعد از آنکه هاله‌ی زرد از اطراف آن دو پراکنده شد ، فردی چهارشانه با موهای بلند و زرد همانند استرجس و صورتی زیبا و گیرا به زیبایی چهره‌ی جوان را داشت . دستانش قوی و لطیف بود . اولین گامی که برداشت ترکیبی بود ازعزم جوان و قدرت استرجس ، که گامی بلند برای رسیدن به اهدافی بلند بود .

آنچه که اکنون بسیاری از جوانان جهان را در بر گرفته است ناشی از همان نیرویی که آن دو هنگام پیوستن به یکدیگر در خود احساس میکردند . حس عشق ...


تکلیف دوم:
اصولاً عوارض جانبی هنگامی رخ میده که چیزی خلاف آنچه که باید در رابطه وجود داشته باشه اما در طلسم نوترکیبی به دلیل آنکه دو فرد خصوصیات یکسانی دارند ،باعث بروز عوارض جانبی خاصی نمی‌شود . اما ممکن است تغییراتی حاصل از یکسان شدن دو فرد در آنها رخ دهد .
مثال خفن : یک زن و شوهر قبل از ازدواج جدا ا هم هستند ولی در زمان ازدواج نوترکیبی صورت میگیرد اما به دلیل آنکه تفاهم یکسانی دارند عوارض سویی در اتحاد جدیدشان صورت نمیگیرد !



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۴۷ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷

لونا لاوگود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۰:۳۲ سه شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۱:۴۲:۱۰ دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
از خرس مستربین خوشم میاد!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 706
آفلاین
تکلیف اول!

هوای پاییزی دل انگیزی بود و نسیم خنکی میوزید، دانش آموزان هاگوارتز از سالن بزرگ امتحانات دسته دسته خارج میشدند و قیافه ی هر یک نشان دهنده ی آن بود که امتحانات سختی را داشتند و حالا برای استراحت به سوی حیاط روانه شدند.

در گوشه ای از حیاط لیلی و لونا آریانا نشسته بودند و در حال بحث با هم بودند.
لیلی:واقعا" که چرا بهم نرسوندی هان؟
لونا:مگه تو خودت بهم رسوندی؟
-خب، من که بهت گفته بودم دیشب مهمون داشتیم هیچی نخوندم
-به من چه!منم نمیخواستم بهت برسونم.
-بســــه دیگه!لیلی من به تو رسوندم، لونا به تو هم رسوندم اما تو به من نرسوندی!

چند لحظه ای سکوت بین آن ها برقرار شد و ناگهان.
-دوم...دیش...بوم...
مکگونگال که از دور صحنه را تماشا میکرد اومد پیششون و دخالت کرد:چی شده؟برا چی با هم دعوا میکردین!
لیلی:برای این که لونا بهمون تــ...
آریانا میزنه پس کله لیلی و لیلی خفه میشه!مکگونگالم برمیگرده.
دوباره دعواها شروع میشه!

کتابخانه!

کتابخانه سوت و کور بود و هیچکس در آن جا حضور نداشت و حتی صاحب کتابخانه نیز آن جا نبود و تمام این ها به دلیل وجود کامپیوتر بود چون درست پشت دیوار کتابخانه صدای ورود به اینترنت از تمام کامپیوتر ها به وضوح شنیده میشد، و این فرصتی بود برای لونا تا در قسمت ممنوعه دنبال کتاب طلسمات خطرناک بگردد و پس از پنج ثانیه آن را یافت، و مشغول خواندن شد و پس از اتمام آن با لبخندی شیطانی از آن جا خارج شد.


لونا، لیلی و آریانا را تا دستشویی دنبال کرد و ناگهان آن دو مچش را گرفتند.
-ببینم برای چی دنبالمون میکردی؟
-اِ...خب، میخواستم ازتون معذرت خواهی کنم.
آریانا:اول باید دستمو ببوسی!
لونا: من هیچ وقت همچین کاری نمیکنم!
لیلی به دیوار دستشویی تکیه داد و گفت: پس قهر قهر تا روز قیامت

لونا از شدت عصبانیت و همان طور که دود از گوش هایش بیرون میزد چوبدستی اش را کشید و گفت:لیآریانوس خلقیوس!
ناگهان دو نفر تکانی خوردند و هنگامی که متوقف شدند تنها یک نفر مقابل لونا بود که مخلوطی از لیلی وآریانا بودند، شکل ظاهری عجیبی داشت موهایی قرمز رنگ و قدی بلند و چشمانی آبی!
لونا از سر خشنودی قاه قاه خندید و موجود با عصبانیت به او نگریست:زود باش منو به حالت اول برگردون.
صدا نیز لحظه ای نازک و کلفت میشد.
-من نمیتونم، یعنی بلد نیستم!
لونا با گفتن این حرف از آن ها فاصله گرفت و از دستشویی خارج شد تا سر کلاس بعدی حاضر شود.

تکلیف دو!

به این دلیل است که هنگامی که از این ورد استفاده میکنیم افراد ویژگی های مثل هم دارند و مشکلی پیش نمیاد تنها مشکل میتونه این باشه که فرد تغییر یافته از شکل خود راضی نباشد!


Only Raven !


تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۶:۱۹ شنبه ۱۶ شهریور ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
به علت مشکلات آی کیویی تکلیف دوم رو یادم رفته بود! :دی

ببخشید!

اینم دومی اش :

2. چرا در تکلیف ذکر شد که طلسم نوترکیبی دارای اثرات جانبی خاصی نیست؟

به خاطر اینکه ضد طلسم مشخصی حتما داره! دومین دلیل میتونه این باشه که دونفری که یکی میشن در واقع، مثل هم هستند و ضرری از یکی شدن نمی بینند! مثلا اگه بارتی با پرسی یکی بشه هیچ اتفاق بدی نیفتاده تازه میتونن ازش استفاده ی مفید کنند! اما به نظرم بازهم اثرات خوب-بدی داره، اما چندان مهم نیستند!


[b]دیگه ب


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۱:۵۸ جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۸۷

گابریل دلاکور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۰ سه شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۱۶:۳۳ دوشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۰
از يت نكن! شايدم، اذيت نكن!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 708
آفلاین
نکته: گابریل رو مو مشکی تصور کنید!


کنارشومینه، شب کریسمس!

- هی چو، به نظرت میتونم با معجون عشق توجهش رو به خودم جلب کنم؟ تصویر کوچک شده
- نه بوقی این کارها دیگه خز شده! الان طلسم تو بورسه! ایمپریو!
- فکر کردی من خرم؟ اونا که نابخشودی.. ناخشنودی.. خشنودی، خشخشی..یه چیزیه! تصویر کوچک شده

تره ور که روی زمین دراز کشیده بود و مقاله ای توماری برای لوپین مینوشت اعتراض کرد:
- گفتی خشخشی دلم نون سنگک خاشخاشی خواست! آلفرد پاشو دستت رو میبوسه. تصویر کوچک شده

تره ور به اطرافش نگاهی انداخت. کنار شومینه، تنها چهار دختر بودند! چو، مری، فلور و گابر. تره ور آب دهانش را قورت داد و بدون جمع کردن کاغذ پوستی مقاله اش ناپدید شد! احتمالا مقصد مرلینگاه خوابگاه پسران را پیش گرفته بود.

گابر: هی مری! نیم تاج ریون رو ندیدی؟
مری: نه به من چه؟ چرا هر چیزی ات گم میشه از من میپرسی؟ خب بگرد پیداش کن، اه!
گابر: خیله خب..! جوش میاری..! چو تو نیم تاج ریون رو ندیدی؟
چو: نه به من چه؟ چرا هر چیزی ات گم میشه از من میپرسی؟ خب بگرد پیداش کن، اه! انگار همه چیش دسته منه!
گابر : ... اصلا الان میرم خودم رو میکشم! فلور.. تو تاج ریون رو..
فلور: نه به من چه؟ چرا هر چیزی ات گم میشه از من میپرسی؟ خب بگرد پیداش کن، اه! انگار همه چیش دسته منه! خب من از کجا بدونم چرا یکم مراقب چیزات نیستی؟ همه اش یه چیزی گم میکنی!


گابریل دچار مشکلات روحی و روانی میشه و با ناراحتی میشینه روی زمین. در همین لحظه آینه ی جادویی راون* برقی میزنه و تاج راونا راونکلاو رو نشون میده که در راهروی پشتی ِ شومینه است!

گابر: جیـــــــغ! اوناهاش.. توی شومینه اس!:shut:

مری جلوی گابریل را گرفت و در حالی که با دستش به حالت تهدید آمیزی به او اشاره میکرد، گفت:
- چی فکر کردی؟ میدونی چقدر پشت اون راهرو خطرناکه! تو بچه ای اصلا درست نیست که این کار رو بکنی.
- ولی خب شما ها که نیم تاج رو ندیدید! من دیدمش، فقط من میتونم برم! تازه هیچ کسی هم نمیتونه با من بیاد راهرو برای یک نفر جا داره!

مری مخالفت کرد.
- نمیذارم تو بری اون تو! ققی بارها هشدار داده بود که این چیزارو از جلو دست بچه ها بردارید! همینه دیگه، هی الکی گاز مصرف میکنید اینم میشه نتیجه اش! ( )
گابر: تصویر کوچک شده

فلور از روی زمین بلند شد و گابریل را به سوی خوابگاه دختران کشاند.

- ولش کن خودم فردا برات یکی اشو میخرم! تو برو بخواب.
- یدونه نیم تاج میگیری؟ میدونی این تاج چه طلسم هایی توشه بوقی!
- اه! گابر حرف نزن، گفتم واست میخرم دیه.

گابریل خودش را از دست او آزاد کرد و به سوی شومینه پرید. دکمه ی بالای شومینه را زد، قبل از اینکه مری یا چو مانعش شوند.. آتش شومینه به صورت ناگهانی از وسط باز شد و به دو طرف دیگر شومینه رفت و دیوار پشتش شروع به کنار رفتن کرد. صدای کشیدن شدن سنگش روی زمین، مثل کشیده شدن ناخن روی دیوار بود.

سپس، راهرویی بزرگ و تاریک در مقابل دیدگانشان سبز شد.

- اوه خدای من!
- اوه، خدا من هم!
- اوه، خدای من هم هم!
- اوه، خاک تو سرتون! گذاشتید بازش کنه؟ تصویر کوچک شده

فلور به سوی گابریل دوید و روبروی او ایستاد.

- پاتو بذار اون تو! تصویر کوچک شده
- برو کنار میذارم!
- جرئت نداری..!

مری فریادی کشید و آن دو را ساکت کرد. سپس در حالی که به سوی چو میرفت، کاغذ پوستی تره ور را خواند:

نقل قول:
اجرای این طلسم شرایط بسیار خاصی داره! نکات مهمی که باید بدونید اینه که این طلسم تنها در مورد افرادی که روحیه و اخلاقی شبیه به همدیگه دارن، کارسازه و اثر زمانیش هم بسته به قدرت اجرا کننده ی طلسم از یک تا بیست و چهار ساعت متغیره. اثرات جانبی خاصی هم نداره اما اگه به اشتباه بین دو شخص متفاوت اجرا بشه، نتیجه اش یه چیزی توی مایه های فاجعه است. طلسمی هم که به کار میره، همیشه ثابت نیست، طلسم به این ترتیب ساخته میشه: اسم موجود حاصل از نوترکیبی+ایوس+ خلقیوس! هر وقت هم اول اسم کسی رو به کار ببرید، بیشتر شبیه اون میشه.


سپس به سوی فلور و گابریل نگاه کرد.

- اگه میخواید که یک نفر بره اون تو اون نمیتونه گابریل باشه چون قدرت جادویی زیادی نداره بنابراین یکی از ما سه تا باید بریم باهاش که ما نمیتونیم. اما میتونیم کاری کنیم که دو نفر؛ به صورت یک نفر بریم اون تو!
- یعنی میخوای از طلسم نوترکیبی استفاده کنی؟ تصویر کوچک شده
- دقیقا! همه امون میدونیم که تاج چیز مهمی واسه راون هست.. پس بهتره بریم بیاریمش! این طلسم باید روی دو نفر با علایق و این طور چیزا انتخاب بشه.. خب شما کاملا شبیه هم هستید! از نظر قیافه، از نظر اخلاق، از نظر حرف زدن و همه چیز! کی از دو تا خواهر بهتر؟ تصویر کوچک شده

گابریل با وحشت قدمی عقب گذاشت و روی مبل نشست.
- میدونید چیه، شاید کار خیلی احمقانه ای باشه. جای نیم تاج اونجا خوبه. من میرم بخوابم!
- واستا بینم!
- برید باو! من نمیخوام بایکی دیگه قاطی شم.. اونم فلور! اگه تا ابد اون ریختی بمونیم چی؟ وووییی!

مری اعتراض کرد:
- بوقی من سال هفتمی ام! میدونم دارم چی کار میکنم.
- منم کمکش میکنم! تصویر کوچک شده

چو و مری بانگاه هایی مرموز به گابر خیره شدند و لحظه ای بعد؛ گابریل و فلور طبق گفته های مری روبروی هم نشستند و دست راست یکدیگر را گرفتند.

- فلور نمیترسی؟
- درد نداره.. فکر نمیکنم بترسم!
- آره معلومه! فقط کم مونده غش کنی.

- خب خفه شید که الان وردش رو میخونم. نمیشد اسماتون یه چیز آسون تر بود؟ فلور و گابریل میشه.. فلوبریل.. پس میشه، فلوبریلیوس خلقیوس!

ورد را تکرار کرد و چوبدستی اش را با قاطعیت به سوی گابریل و فلور گرفت. هیچ اتفاق نیفتاد..
چو: مری فکر میکنم ضرب..

پاق!

وردی زرد رنگ از نوک چوبدستی مری با صدای بلند خارج شد و به سوی آن دو رفت.گابریل چشمانش را بست و سعی کرد مغزش را نیز ببندد. لحظه ای بعد ، نور خیره کننده دور آندورا فرا گرفت و مری و چو غرق در تماشای آن شدند..

و بعد، لحظه ای بعد فلور با دماغی کوچک تر و موهای مشکی روی زمین نشسته بود.

- وای!
با گفتن این کلمه چشمانش درشت شد و گفت:
- اه! اینکه صدای گابریله! نمیخوام.. نمیخوام! تصویر کوچک شده
- فلور، موی مشکی.. خیلی بهت میاد! به قول خودت جیکی شدی!(!) **

فلور و گابریل (!) بلند شد و به سوی شومینه رفت. سپس چوبدستی اش را از جیبش در آورد.
- این چوبدستی خیلی خوبه! ماله گابره.. هاها! تصویر کوچک شده

و در تاریکی گم شد..

- اووف! تصویر کوچک شده

*: آینه ی ریونکلاو در تالار ریون هستش که همه ی اشیای گم شده رو نشون میده . دقیقا محلش رو نشون میده! بقیه اشم که توی رولم بود.

**: این گ=ک!! برمیگرده به او زمان که فلوری تایپ فارسی نداشت! فقط بهش نگین من گفتما!


ویرایش شده توسط گابریل دلاکور در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۵ ۱۲:۱۷:۱۶

[b]دیگه ب


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۸:۱۶ پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۷

نارسیسا مالفویold**


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ چهارشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۷
آخرین ورود:
۱۴:۲۳ سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸
از یه دنیای دیگه !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 392
آفلاین
تکلیف اول) طلسم نوترکیبی را روی دو نفر اجرا کنید. علت انتخاب آن دو نفر و ویژگی های موجود خلق شده مهم است. (25 امتیاز)

تکلیف دوم) چرا در تکلیف ذکر شد که طلسم نوترکیبی دارای اثرات جانبی خاصی نیست؟ (5 امتیاز)


تکلیف اول :

قبل از هرچیز بگم : ریتا تو قهرمان داستان منی ! اگه مخالفی ظرف کمتر از 24 ساعت اطلاع بده . به باب نمی گم چون تقریبا مطمئنم که مخالفتی نخواهد داشت ( به باب : جرات داری مخالف باش )
-----------------------------------------
ریتا وارد کلاس معجون سازی شد و کتابش را محکم روی میز کوبید . تنها دانش آموز دیگری که زودتر از ریتا به کلاس آمده بود - باب آگدن - سرش را از روی کتاب معجون سازی بلند کرد و با تعجب به ریتا نگریست :
- هی ، موضوع چیه ؟ چت شده ؟

ریتا با عصبانیت جواب داد : مشکل ، این نارسیساست ! چپ میره ، راست میاد ، به قلم پر من گیر میده ! میگه همه اون شایعاتی که بقیه میگن ، زیر سر منه !
حالا خودش هیچی ، اون خواهر قلدرش بلاتریکس ، هرکی به آبجی جونش بگه « سیسی » یه کروشیو نثارش می کنه ! دیگه خسته شدم از دستشون دو نفرم هستن ! حالا اگه یکی بودن می شد از پسش براومد ، ولی دو تا آدم قلدر زبون دراز افاده ای .... ( ویرایش نارسیسا : می کشمت ریتا ! چه فحشایی بلد بودی و همه رو حواله من کردی ! )

باب لبخند دلگرم کننده ای زد :
- این که مشکلی نیست . چاره داره . کلاس قبلی من کلاس طلسما بود و تدی ( چه پسر خاله شده با استاد ) یه ورد خفن یادمون داد که جون میده واسه دو نفر که اخلاقاشون عین همه . نارسیسا و بلا هردوشون خشنن ، اصیل زاده ن ، گیر میدن ! پس میشه این ورد رو روشون اجرا کرد و دوتاییشونو یکی کرد . بعد تا 24 ساعت آزادیم که سربه سرشون بذاریم و چون یکی شدن ، زورشون بهمون نمی رسه

ریتا با خوشحالی گفت : اوه باب ، واقعا ؟ چه خوب . الان پیداشون میشه . تو راهرو دیدمشون داشتن از پله ها میومدن پایین .

درب کلاس باز شد و نارسیسا و بلاتریکس کاملا بی خیال و با لبخند معصومانه وارد کلاس شدند که :
- بلاسیسیوس خلقیوس !

طلسم باب ، به آنها اصابت کرد . نور زردرنگی که استاد می گفت دور و برشان را احاطه کرد و ناپدید شدند . کمی بعد که دود برطرف شد ، بانویی قدبلند با موی خرمایی ، ظاهر شد .

ریتا و باب ، با حیرت به یکدیگر زل زدند . ریتا گفت : این که آندرومیداست !

بابا آگدن درحالیکه گیج شده بود :
- ولی این اسمش بلاسیس هست ! خودم الان خلقش کردم !

بلاسیس ، چوبدستی خود را که ترکیبی از چوبدستی های بلاتریکس و نارسیسا بود ، برداشت و به حالت به باب و ریتا نگریست :
- می بینم که یه برنامه هایی اینجا بوده و من بی خبرم ! تا فردا هردوتون باید تمام خوابگاه اسلیترین رو T بکشین تا حالتون جا بیاد ، وگرنه با کروشیوی من طرفین

ریتا و باب چاره ای جز اطاعت از موجودی که خود ساخته بودند و قدرت جادویی دوبرابر یک ساحره را دارا بود ، نداشتند

تکلیف دوم :

چون بیشتر خصوصیات اخلاقی طرفینی که مورد این طلسم قرار می گیرند ، یکسان است و در پایان ، هیچ کدام تغییر خاصی پیدا نمی کنند که عوارض جانبی داشته باشد .


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۴ ۱۸:۲۵:۱۰
ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۴ ۱۹:۰۴:۵۹


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۰:۴۲ پنجشنبه ۱۴ شهریور ۱۳۸۷

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
شرح امتیازات جلسه ی پنجم:

جیمز سیریوس پاتر: مثل همیشه خوب و خوندنی! فقط یه ذره شکلکاش کم نبود؟ (29 امتیاز)

باب آگدن: یک مقدار پستت بین طنز و جدی بلاتکلیف بود، چند جا غلط تایپی هم داشتی. (27 امتیاز)

گابریل دلاکور: پست خوبی بود ولی من از روند داستانت اینطوری استنباط کردم که آسپ توی نوشیدنی اول هم معجون راستی ریخته، در این صورت ضد طلسمش رو اشتباه به کار بردی. پردولانیوس فقط یک ضد طلسم برای مشخص شدن خوراکیهای مسمومه. ( 26 امتیاز)

جسیکا پاتر: سوژه ی جالبی انتخاب کرده بودی و سبک نوشتنت هم جدید بود ولی می تونست قوی تر باشه. ( 27 امتیاز)

پیتر پتی گرو:
عالی بود! (30 امتیاز)

ویکتوریا ویزلی: اگه بخوام دو تا مشکل پستت رو بگم، اولیش مشخص نبودن زمان افعالته که گاهی حال و گاهی گذشته بودن، دومیش هم عجولانه تموم کردن پست که باعث شد سوژه ات یک مقدارگمگ باشه. ( 26 امتیاز)

مری باود: پستت جالب بود و البته سوژه ات.... ! اگه اون پرانتز همر دار رو وسط پستت نیاورده بودی، خیلی بهتر میشد. خیلی کم غلط تایپی داشتی. (29 امتیاز)

گراوپ: بیناموسی سر کلاس من؟ ضمنا" من گفتم آسپ شما رو قراره چیزخور کنه، رولی که نوشته بودی روی آلبوس دامبلدور بود! متاسفانه به خاطر دقت نکردن به موضوع تکلیف، باید امتیاز کم کنم. ( 26 امتیاز)



گریفیندور: 28 امتیاز
راونکلاو: 16 امتیاز


ویرایش شده توسط تد ریموس لوپین در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۴ ۱۰:۴۴:۱۶
ویرایش شده توسط تد ریموس لوپین در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۱۴ ۱۰:۴۶:۳۶

تصویر کوچک شده


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱:۵۳ چهارشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۷

محفل ققنوس

تد ریموس لوپین


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۸:۳۰ سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶
آخرین ورود:
۲۲:۵۵ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶
از دور شبیه مهتابی‌ام.
گروه:
محفل ققنوس
ایفای نقش
کاربران عضو
پیام: 1495
آفلاین
جلسه ی آخر طلسمات و وردها

- دوستان من

بچه های کلاس طلسمات به حالت مشکوکیوس به پروفسور لوپین چشم دوختند که خیلی احساساتی شده بود و اصلا" درک نمی کرد که به نفعشه زودتر بره سر اصل مطلب چون جلسه ی آخره و اونا از همیشه بی حوصله تر هستند.

- یک ترم رو کنار هم گذروندیم...

دسته ای اول کلاسف سرشون رو میذارن روی میز و چرت آغاز می کنند!

چند دقیقه بعد

- ... ولی من از شما بیشتر یاد گرفتم...

دسته اول که در خواب فرو رفتتند و دسته ی دوم هم اس ام اس بازی می کنند!

نیم ساعت بعد

- ... و واقعا" هم باورکردنی نیست که آخرین جلسه رو داریم برگزار می کنیم...

ناباوری در چهره ی تک تک دانش آموزان که در خوابی عمیق به سر می بردند، دیده میشد!

- ... و اما درس آخر! طلسم نو ترکیبی.

کلاس کلا" سر تا پا گوش شد تا شاید بالاخره از این کلاس یک جادوی به درد بخوری عایدش بشه!

- هی کراوچ تو بیا اینجا، پرسی تو هم بیا!

بارتی و پرسی

- خب جلوی همدیگه زانو بزنید و دستای راستتون رو بهم بدین!
- بوقی من اینو بلدم، یه چیز دیگه درس بده!
- کروشیو جیمز! این یکی رو عمرا" بلد باشی ... خب یه کم به هم دیگه نزدیکتر بشین... ممنون آقای ویزلی، همینقدر کافیه! و حالا... پرتیوس خلقیوس!

اخگر زردی از انتهای چوبدستی تدی با صدای بلندی خارج شد و بارتی و پرسی رو در بر گرفت، بطوریکه از دید خارج شدند. لحظه ای بعد، از هیچ کدام خبری نبود بلکه موجودی رنگ پریده و مریض احوال با موهای قرمز و صورتی رنجور دیده میشد. تدی اعلام کرد:

- معرفی می کنم... پرتی! حاصل نوترکیبی پرسی و بارتی

کلاس:

- نگران نباشین، اجرای این طلسم شرایط بسیار خاصی داره که توی این کلاس فقط این دو نفر واجدش بودن! نکات مهمی که باید بدونید اینه که این طلسم تنها در مورد افرادی که روحیه و اخلاقی شبیه به همدیگه دارن، کارسازه و اثر زمانیش هم بسته به قدرت اجرا کننده ی طلسم از یک تا بیست و چهار ساعت متغیره. اثرات جانبی خاصی هم نداره اما اگه به اشتباه بین دو شخص متفاوت اجرا بشه، نتیجه اش یه چیزی توی مایه های فاجعه است. طلسمی هم که به کار میره، همیشه ثابت نیست، طلسم به این ترتیب ساخته میشه: اسم موجود حاصل از نوترکیبی+ایوس+ خلقیوس! ببینید من گفتن پرتی! پر از پرسی و تی از بارتی و چون اول اسم پرسی رو به کار بردم، بیشتر ظاهرش شبیه اون شده ولی در کل از لحاظ باطنی نمیشه بینشون تمایزی در نظر گرفت!

دینگ دینگ دینگ (افکت خوردن زنگ!)

بچه ها به سرعت وسایلشون رو جمع کردن تا فلنگو ببندند که تدی متوجه شد پرتی به صورت بلاتکلیف بهش نگاه می کرد.

- بله؟
- امشبو کجا باید بخوابم؟ اسلی یا گریف؟
- توی هیچ کدوم رات نمیدن پسرم! من با استرجس صحبت کردم، امشب رو استثنائا" توی خوابگاه مدیران بخواب.

پرتی که از شدت هیجان به حالت سکته در آمده بود، شلنگ و تخته اندازان و لی لی کنان به طرف خوابگاه مدیران چهار نعل دوید

تکلیف اول) طلسم نوترکیبی را روی دو نفر اجرا کنید. علت انتخاب آن دو نفر و ویژگی های موجود خلق شده مهم است. (25 امتیاز)

تکلیف دوم) چرا در تکلیف ذکر شد که طلسم نوترکیبی دارای اثرات جانبی خاصی نیست؟ (5 امتیاز)


تصویر کوچک شده







شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.