به مناسبت رفتن بعضی دوستان شعری مثنوی می سرایم (درپیت) که تقدیم به همه و چون فلبداهه است سعی میکنم که ویرایش کنم و همه توش باشن:
منم و بلا ی خسته / که روی شاخه نشسته
منم و اریک و بارتی / منم و گیلدی و پارتی
منم و ممل آبرفورث / منم و دامبل آبرفورث
منم و اندرومیدا / لوپین همیشه پیدا
ونوس و چو و مرلین / باهم دیگه میریم برلین
اگه که گیلدی نباشه /نمخوام هیشکی نباشه!
منم و گونگال جدی/ منم و آق لادی گدی!
منم و فوکس و بیگانه / یکی خوب یکی دیوانه!
منم و نمید و هری / منم و دری و وری!(دریوری)
منم و کالین و عکساش/ منم و ارباب و کفشاس
منم و پستهای لسترنج / منم و نویل و اسفنج
منم و مافلدا الاف / منم و عصای گاندالف
منم و مازا و مولا / منم و خانم مدوزا
منم و جینی و توماس / به جون حضرت عباس
فلور و تانکس و بقیه / اون دورگه چه کسیه
راجر و پادمور و والدی / من و جیمز و تام و بالدی
(بعضی کتابها والدمورت میگویند)
نویل هم با این که خنگه / دوست داره که باز بجنگه
میدونم اریک با لرده / نمیگیرم از کسی خورده
چی بگم رفتنی ام من / دل پر از گفتنی ام من
منم و هری و سایتش / منم و ممل و کایتش
منم و سایت جادوگر / دختراش مث یه خواهر
پسراش مثل یه آقا / گلی هستن توی باغا(باغها)
همه اینجا مثل دوستن / مثل گوشت و خون و پوستن
باشین اینجا خوش و خرم / نمونه اینجا کسی در غم
بیگانه رفته رفته ز اینجا / یادش هستش توی دل ها
مملی خدا نگه دار / ایشالا باشی پایه دار(همون پایداره)
شعر من ماس دو خیاری / آقا جون کاری نداری؟
همگی من دیگه رفتم / بسه، خیلی دیگه خستم