اسنیپ بدون توجه به ملت که با دهن های باز دارن اسنیپ رو نگاه میکنن همه جای خانوم با شخصیت رو ورانداز میکنه تا اینکه نگاش روی موهای روغن زدش متوقف میشه .
اسنیپ : خانم شما مجردین ؟
خانم با شخصیت :
- هم مجردم هم دارم دونبال شوهر میگردم
اسنیپ : خوب شما یه لحظه این بیرون تشریف داشته باشید الان خدمت میرسم .
خانوم با شخصیت با یک حرکت بسیار مشکوک روی پاشنه پا میچرخه و در حالی که صدای گامهایش در کل تالار میپیچید از سالن خارج میشه .
اسنیپ بر میگرده و به ملت مشکوک اسلی نگاه میکنه .
ملت
اسنیپ : آقا بسه دیگه امتحان بسه برگه ها رو جمع کنین .
ملت : مااااااااااهااااااااااااااااااا
دراکو : پروفسور ما فقط دو هفتست داریم امتحان میدیم .
بلیز : آقا زمان امتحانو مشخص نکردید . قبول نیست . من سه تا سوال آخر رو گذاشته بودم برای دو سه روز آینده جواب بدم .
اسنیپ : من با این خانوم با شخصیت کار خصوصی دارم .
اسنیپ با حرکت چوبدستی تمام برگها رو به سمت خودش هدایت میکنه .
دیانا در حالی که اشک در چشمهاش جمع شده بود گفت :
- پروفسور قبول نیست . وقتمون خیلی کم بود .
ایدی : هووووی ما هنوز همه سوالا رو ننوشتیم .
اسنیپ : حرف نباشه . همه این نمره ها تاثیر مستقیم در امتحان جادوگریه آخر سال دارن .
ملت
ناگهان دیانا در یک حرکت انتحاری چوبدستیش رو در میاره و به سمت برگه ها میگیره .
دیانا : آتشیوس !!!
بلافاصله شعله های آتش برگه رو در بر میگیره .
اسنیپ (
) و بلافاصله سعی میکنه آتش رو خاموش کنه .
اسنیپ : آتشنشانیوس !
ملت : پرتوگو !
اسنیپ با خشم به برگه های سوخته درون دستش نگاه میکنه . ملت اسلی هم به قیافه اسنیپ چشم میدوزن که هر لحظه کج و کوله تر میشد .
اسنیپ
آناکین توی دلش گفت : 3.... 2... 1....
در همون لحظه اسنیپ از خشم منفجر شد .
اسنیپ : شما خجالت نمیکشید ؟ من یه هفتست اینجا وایستادم . هزار امتیاز از گریفندور کم میشه . هووووی تو چرا بغل اون دختر بی ناموسیه وایستادی هان ؟ 500 امتیاز از هافل . تو برگه ها رو آتیش زدی . 2000 امتیاز از ریون کم میشه . تو ......
چند لحظه بعد .
دفتر آلبوس
آلبوس و مینروا به صورت عشقولانه ای روی هم نشستن و دارن با هم حرف میزنن .
آلبوس : یه تنفس مصنوعی بده .
مینروا : تا اون پشمکا رو نزنی بهت گراوپی رو هم نمیدم .
بلافاصله آلبوس یه تیغ از ناکجا در میاره و مشغول زدن ریشاش میشه .
ناگهان مینروا چشمش به تابلو امتیازات می افته .
مینروا : ماااااااااهااااااااااااا
گریفندور منفیه پنج هزار امتیاز . من میدونم کار کار اون سیوروس بوووووقیه . باید برم بروبچ تالار رو جمع کنم .
مینروا اینو گفت و به سرعت از کنار (؟؟) آلبوس بلند شد .
آلبوس در حالی که نصف صورتش ریش نداشت گفت :
- پس تنفس مصنوعی........
اما مینروا از دفتر خارج شده بود .
همون لحظه در ریونکلا
پروفسور فلیت ویک در حال متر کردن قدشه .
فلیت ویک : هووووم ایول سه وجب و نصفی . معلومه که این معجونه کار خودشو کرده .
ناگهان کریچر از راه میرسه .
کریچ : هه....هه.... هه..... ( نفس کشیدن ) پروفسور . تابلوی امتیازات رو دیدید ؟
فلیت ویک : نه چطور مگه ؟ باز چه دست گلی به آب دادی ؟ مگه نگفتم توی همون آشپزخونه بمون ؟
کریچ : پروفسور امتیازات ما رسیده به منفیه هزار در حالی که دیروز ....
فلیت ویک
: کار کار اسنیپه . الان میرم بوووووقش میکنم .
فلیت ویک اینو گفت و شیپور بزرگی رو از ناکجا دراورد .
- بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووق
سپس فریاد زد :
- ملت باید بریم تالار اسلی !
همون لحظات تالار هافل .
پیتر و سرژ و پروفسور اسپرات در حال خاله بازی هستن .
پیتر : چه توهمی چرا انقدر امتیازات ما کم شده ؟
سرژ : خه خه خه ده به توان منفیه نه امتیاز .
پروفوسر :
: ماااااااهااااااااا کار کار اسنیپه ملت برین برو بچ تالار رو صدا کنید باید بریم تالار اسلایترین این اسنیپ رو منقرضش کنیم
پیتر : توهم نده پروفسور
چند لحظه بعد .
تمام تالار ها در حالی که در راه به هم پیوند میخورند دارند به سمت تالار اسلی حرکت میکنند .
تالار اسلی .
اسنیپ هنوز داشت با آخرین قدرتش داد و بیداد میکرد و ملت هم از جمله همون خانم با شخصیته داشتن اونو آرومش میکردن .
اسنیپ : ولم کن عزیزم . بزار حق این ملت ارزشی رو بزارم کف دستشون . برگه ها رو میسوزونین ؟ هزار امتیاز دیگه از گریفندور کم میشه . هشتصد امتیاز از هافل . آدم شدید ؟ نه ؟؟؟؟ سه هزار امتیاز از ریون .....
در همون لحظه در تالار باز شد !!
.........................
-------------------------------------
همانا بر هر اسلایترینی واجب است که این پست رو ادامه بدهد
پ ن : آقا جووون هرکی دوست دارید این پست رو ادامه بدید