1- نام معجون *:;کلیژن متابارونتا
2- طعم معجون * ترش مایل به تلخی
3- بوی معجون بستگی به نوع استفاده و مکان استفاده دارد
الف :در مکان مرطوب مورد استفاده قرار گیرد بشدت بوی شیرینی می دهد
ب: اگر در مکان خشک باشد بوی تلخ و زننده ای دارد
4- شکل معجون(مایع ، جامد ، گاز ، البته گاز در صورتی که برای مصرفش از حالت گاز استفاده بشه ) * این معجون از بدن موجوداتی ساخته شده است که می توان گفت جامد هستند ولی در اصل ماهیت ندارند
5
- نام سازنده معجون * هرمیون گرنجر
6- ویژگی های معجون :این معجون دارای رنگ آبی روشن و ذرات صورتی رنگ است که بر خلاف رنگ زیبایش بشدت بدمزه می باشد
استفاده ی نادرست از این معجون موجب تبدیل شدن به چیزی فراتر از ان چه که باید خواهد شد این معجون توسط بهترین پاتیل ها و طی 8 سال بعد از ازمایش های بسیار بروی جانوران بی ماهیت درست شده است این معجون گاهی اوقات در دنیای مشنگی خاصیت دارویی دارد
7- اثرات معجون * کاملا مشخص است که هر معجونی اندازه ای دارد و رئایت هر اندازه خاصیتی را به وجود می اورد که در زیر به ان اشاره می کنم:
الف } اگر یک قطره از این معجون همراه با شربت اموکسیسلین دنیای مشنگی و شربت البالو و برگ درخت بید کتک زن محلول شده و استفاده شود موی سر را رشد می دهد و استفاده ی برگ درخت بید کتک زن بیشتر از حد مجاز موجب میشود موی سر ان قدر بلند شود که زمین را جارو کند و راهی هم برای کوتاه کردن ان وجود ندارد مگر این که معده ی طرف را شستشو دهند
ب} استفاده از 3 قطره ی این معجون همراه با یک جرعه معجون عشق و همین طور 1 برگ از برگ درخت سایه افکن موجب میشود تا طرف تا زمانی که بخواهد ارامش را بدست اورد در خیالات بسر برد استفاده ی بیش از 3 قطره در این محلول موجب میشود تا فرد مورد نظر تا اخر عمر در خیالات و اوهام به سر برد
ج: مهمترین خاصه ی این ماده این است که اگر یک جرعه ی تمام همراه با سه موی سر سگ و تکه ای از گوشت گربه و دم موش مخلوط شود و استفاده شود شما به هر شکل حیوانی که بخواهید در می ایید ولی توجه فرماییثد که قسمتی از بدن حیوان مورد نظر لازم نیست در این معجون باشد زیرا در قسمت بعد توضیحی خواهیم داد که چرا این معجون از هر لحاظ غنی است اگر از این معجون بیش از حد استفاده شود ممکن است شما تا اخر عمر به شکل حیوانی در ایید که از ان متنفر هستید
8-نحوه ی کشف معجون *12 سال پیش هنگامی که پدرم برای همیشه من و مادرم را ترک کرد را بخوبی بیاد دارم مادرم بشدت افسردگی گرفت و من مجبور بودم از برادر کوچکم نیز نگه داری کنم او 3 سال بیشتر نداشت که بلاخره از شدت فقری که در خانواده داشتیم و از گرسنگی و غصه برای همیشه مارا تنها گزاشت بعد از ان مادرم هم از شدت افسردگی و دوری پدر و برادرم من را تنها گزاشت .من در ان زمان 16 ساله بودم و تحمل این غم برایم بسیار سخت بود . تا این که بعد از چند روز تصمیم را گرفتم با خود گفتم : من نمی گزارم که پدرم وقتی بلاخره روزی بزگردد به ما نیشخند بزند و بگوید بدون من نابود شدند من باید ثروتمند می شدم . هرچه داشتم توی کوله پشتی انداختم که پدرم برای تولد به من داده بود کسی که الان بشدت ازش متنفر بودم .مقداری نان خشک و مقداری اب برداشتم و بسوی جنگل های کالاندریا میشکون در نزدیکی شمال شرقی دریای بیکران تندیسانوکتیئدان حرکت کردم زیرا ان جا تاریک ترین جایی بود که می شناختم و عجیب ترین جنگلی که وجود داشت من می دانستم که کشف موضوعی درانجا من را به ثروت می رساند . در نزدیکی جنگل بودم که به موجودات کوچکی برخوردم این موجودات با چشمانی که بسیار از جثه ی خودشان بزرگتر بود به من نگاه می کردند و بعد دانه های بزرگی را حمل می کردند می خواستم ببینم به کجا می روند که اتفاقی سه تا از این موجودات کوچک را زیر پایم له کردم بقیه در همان لحظه نگاهم کردند همه بر سرم ریختند و با دندان های کوچکشان گاز گازم زدند .بیهوش شدم و وقتی بهوش امدم در دخمه ای پر از ان موجودات کوچک بودم ملکه ی ان ها نزدیکم امد و چیزی در گوشم گفت که اول متوجه نشدم ولی بعد با خوردن کمی برگ که ان موجودات در دهانم می گزاشتند فهمیدم قضیه از چه قرار است ملکه در گوش من گفت که من 3 تا از مردمان اورا کشته ام او گت که بدن این مردمان دارای قدرتی جادویی است و اگر با این برگ ها مخلوط شود خاصی می گیرد که ... او گفت وقتی یکی از این موجودات می میرند بوی بدن ان ها در هوا موجب می شود تا دوستانشان فرد قاتل را شناخته و اورا برای محاکمه به اینجا بیاورند او گفت که من را می کشند. اما در همان لحظه تعداد زیادی عقرب به داخل دخمه ریختند .موجودات کوچک که حالا من با خوردن برگ می فهمیدم ان ها چه می گویند با داد و فریاد کمک می خواستند .بسیار متعجب شدم دلم به حالشان سوخت دمپایی ام را در اوردم و بجون عقرب ها افتادم ساعتی بعد عقربی وجود نداشت ملکه به من گفت که من دشمنان چند ین ساله ی ان هارا کشته ام در نتیجه منرا نمی کشند و درعوض بدن ان سه موجود جادویی کشته شده را به من دادند و مقداری از ان برگ ها من هم حرکت کردم و به داخل جنگل رسیدم . اهان یادم رفت بگویم که نام ان موجودان کل بود و نام ان برگ هم متابارو .داخل جنگل شدم باید استراحت می کردم این قدر خسته بودم که... روی زمین دراز کشیدم ولی بلیزم خیس شد بلند شدم مایه ای سرخ رنگ از زیر کمرم قل قل می کرد زخم هایی که کل ها بوجود اورده بودند با قرار گرفتن بر روی این ماده ترمیم شدند من سریعا مقداری از مایه را بر داشتم و می دانستم که باید برگردم می دانستم که همین ها کافیست تا .... بعد از گزشت 2 هفته به خانه برگشتم در کلبه ی خرابه ی خود را بستم و ساعت ها به ازمایش پرداختم یادم می اید هشت سال تموم طول کشید تا من توانستم محلول را کشف کنم . بله من محلول جانور نمایی را کشف کردم که خواص بسیاری هم داشت ان ماده ی سرخ رنگ بنام رونتا موجب شده بود که خاصیت های دیگر هم بوجود اید .و اکنون با فروش این محلول به سراسر جهان توانسته ام ثروتی را کسب کنم که....
می دانم روزی پدرم می اید و از کاری که با ما کرد سخت پشیمان خاهد شد .
طرز ساخت : شما باید مقداری از این معجون را در سه راه مختلفی که در بالا اشاره شده است در پایتل ریخته و یک پارچه ی زخیم روی ان بگزارید این معجون فقط با موادی که در اثرات معجون نوشته شده مخلوظ می شود و در صورت مخلوط ان با سایر موجب بوجود امدن یک واکنش شیمیایی به اسم انفجار است . پس نکات ایمنی را رئایت فرمایید {کپی رایت بی بابا برقی
}