هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۶ سه شنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۳
#50

الیور وود


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۴:۰۶ یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۴:۳۹ سه شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۸۵
گروه:
کاربران عضو
پیام: 325
آفلاین
الیور وارد مغازه میشه
الیور:سلام دنیس
دنیس:سلام
الیور: میخواستم یک عکس از من بگیری
دنیس: باشه اما طول می کشه تا آماده بشه چون سرم بشدت شلوغ بیده.
الیور: عیبی نداره من دو هفته دیگه میام خداحافظ



بدون نام
دنيس : خوب اينم لوگوي شوما داش گريفين ! در مورده بقيم بايد بوگم كه من تاحالا وقت نكردم براشون عكس بسازم ولي در اصرع وقت سي سوته كارش حله ! خوب بيگير داش گييييريفين بيبين خوشت مياد ! اگه خوشت نيومد نترس ! اجناس فروخته شده تعويض كه هيچ پسم ميگيريم داداش !
آره ديگه ! خوب ما يه جورايي تيريپمون اينه ! =

تصویر کوچک شده



بدون نام
دنيس : هوووم ..... چند نفري ريختين سرم نفهميدم چي شد ! بذاريد يه كم فك كنم ..... آها ! خوب ببينيد ........ عكس گودريك جون و نيكل كل تا سي سوت ديگه آماده بوي ........ اما تو داش اسي بايد ابتدا واس من بگي اصلا ميخواي چيو تبليغ كني تا بهت بگم چي كار كوني ....



Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#47

بردیا کبیری فر


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۴۶ دوشنبه ۱۱ آبان ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۹:۳۲ جمعه ۲۸ بهمن ۱۳۸۴
از هاگوارتز
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 153
آفلاین
جك وارد ميشه!
جك:سلام دنيس!
دنيس:سلام خوبي؟؟؟؟؟
جك:بله مرسي!
دنيس:اون تابلوها به دردت خوردن؟؟؟؟؟
جك:اره اما يك سري تابلوي جديد براي تبليغات ميخوام يه پوسترم براي تبليغات توي پيام امروز!
دنيس:باشه بايد ببينم كي ميتونم برات اماده كنم؟؟؟؟؟
جك:باشه پس خبرش رو زود بهم بده!




Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#46

نیکلاس فلامل


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۷:۳۹ یکشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۴۹ شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۴
از hogwarts
گروه:
کاربران عضو
پیام: 227
آفلاین
دنیس کریوی مثل هميشه از در امد تو
اين بار دو نفر در مغازه بودند
من :‌سلام مرد جوان ميشود از من وزنم عكس بگيري
دنیس : با تعجب نگاهي به ما انداخت گفت : با شد
من : از تعجب او ناراحت شدم و گفتم: مگر تا حالا دو زوج جوان نديدي كه بيان عكس بگيرند
دنیس :چرا ديدم . ببخشيد شما چند سالتون
من :من فقط 500 سال دارم. جوان به نظر مي ايم مگه نه
كوين : بله واقعا جوان هستيد .
من : ببخشيد اگر مي شود سايز پستري بگذاريد .مي خواهيم خودمان را در مجله ي زيبا ها معرفي كنيم.
...........................
دنيس جان ادامه بده


:bigkiss: dostar
dostar to harry potter 2


Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۳
#45

پروفسور گودریک گریفندور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۰۹ یکشنبه ۶ دی ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۲۱:۱۲ جمعه ۲۸ مرداد ۱۳۸۴
از سالن عمومی گریفندور
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 232
آفلاین
گودریک وارد میشه...
دنیس : جاسم...ببین کیه در میزنه...
جاسم : بفرمایین!
گودریک : اوه بیرون چقدر سرده...یخ زدم این جواات کوش؟
جاسم : جناب اینجا همه از دم جوااتن...کدومشون...
گودریک : صاحب مغازه...
جاسم : آق دینیس...با شوما کار دارن...
دنیس : فهمیدم...سلام جناب گریفندور امری داشتین؟
گودریک : سلام...چطوری؟ خوبی؟
دنیس : به خوشی شما !
گودریک : راستش این کرام دستو پای مارو بسته!!!
جاسم : بپرم چاقو بیارم دس پاتونو وا کنم؟
گودریک : نه ممنون...شما برو...
جاسم : با اجزه...( با اجازه )
جاسم خارج میشه...
دنیس : نگفتی یعنی چی دست و پاتو بسته؟
گودریک : راستش برای اکران قسمت دوم 7 جادوگر لوگوی گریفن پیکچرز رو میخواد...
دنیس : حالا از دست من چکاری بر میاد...
دنیس با دوتا نوشیدنی کره ای میاد...
گودریک : ممنون...هوس کرده بودم...راستش تو از این کارا هم میکنی گفتم بیام پیشت.
دنیس : آره میکنم...حالا چه شکلی باشه؟
گودریک : آرم گریفندور که روش نوشته شده باشه Gryffin Pictures به سلیقه خودت...
دنیس : اندازه؟
گودریک : نه کوچیک...نه بزرگ...متوسط باشه...
دنیس : حله...
گودریک : کی بیام ؟
دنیس : برو تا سه دسته پارو و برگرد حاظره...
ــــــــــــــــــــــــــــــــ


وه که چه بیرنگ و بینشان که منم...کی ببینم مرا چنان که منم؟!

تصویر کوچک شده


بدون نام
دنيس : هوووووووووووووووووووووم !!!
هاگريد : هووووووووووووووووووووومك !!!
دنيس : هوووووووووووووووووووووووووووم !!! چرا !؟
هاگريد : هوووووووووووووووووووووووووومك !!! زيرا !!
دنيس : هوووووووووووووووووووووووووووووووم !!! خودشه !!
هاگريد : هووووووووووووووووووووووووووووووومك !!! خودش نيست !!!
دنيس : هووووووووووووووووووووووووووووووووووووم ! خودم سرچ كردم !!!
هاگريد : هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووومك !!!
دنيس : هووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم !!!
هاگريد : هوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووم !!!
دنيس : هووووووووووووووووووووووووووم !!! ريزش مو داره !!!!
هاگريد : هوووووووووووووووووووووووووووم !!! امكان نداره !!!!
دنيس : هوووووووووووووووووووووووم !!! خودت باهاش او مدي عكس گرفتي !!!!
هاگريد : هووووووووووووووووووووووووووومك !!! خودم بودم !؟
دنيس : هووووووووووووووووووووووووووووم !!! آره مطمئن باش خودتي و مادام !!!
هاگريد : هوووووووووووووووووووووووووومك !!! مانيا نيست !؟
دنيس : هووووووووووووووووووووووووووووم !!! نميدونم شايد !!!!
هاگريد : هوووووووووووووووووووووووووووم !!! بالاخره بايد به يه نتيجه اي برسيم !!!!
دنيس : هووووووووووووووووووووووووووووم !!! موافقم !!!
هاگريد : هووووووووووووووووووووووووووووم !!! ميبرمش ترميم مو !!!
دنيس : هووووووووووووووووووووووووووووومك !!! ببر پيش دكتر گيلدي !!!!
هاگريد : هوووووووووووووووووووووومك !!! كچل ميشه !!!!
دنيس : هوووووووووووووووووووووووم !!! مطمئنه !!!



عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۱:۰۷ جمعه ۹ بهمن ۱۳۸۳
#43

هگرید


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۴۹ چهارشنبه ۱۷ دی ۱۳۸۲
آخرین ورود:
۲۰:۴۵ جمعه ۱۹ آذر ۱۴۰۰
از دره غولها
گروه:
کاربران عضو
پیام: 300
آفلاین
هاگرید : ببینم دنیس ! مادام ماکسیم اینقدر زشت بود و ما خبر نداشتیم ؟
دنیس : حالا !
هاگرید : ببین ! مادام ماکسم که اینقدر پیر نبود !
دنیس : آره این یکی را راست میگی !
هاگرید : ای بابا ...... این که موهاشم کوتاهه! مادام ماکسیم دومتر مو داره ! صبر کن ببینم !
دنیس : چی شده هاگرید ؟
هاگرید : این که اصلا ماکسیم نیست ! ایــ...ـن ! این مانیا است ! این خود خودشه ! آخه من توی محفل کچلش کردم موهاش به کلی ریخت ! ببین معلومه که موهاش تازه رشد کرده ! تازه طبق اعتراف خودش 99 سالشه !


آدمي از عالم خاکي نمي آيد به دست !
عالمي ديگر ببايد ساخت ! وز نو آدمي


بدون نام
اولين تابلومغازه .....

دنيس و جاسم از نردبون رفتن بالا كه تابلوي سردر مغاه رو بذارن سرجاش ....

دنيس: جاسم ..... ببين باهم ميريم بالا فقط چند قدم ديگه ميونده ...
جاسم : من .... من .... من ترس از ارتفاع دارم !!!
كالين : دنيس يكم اينور تر .....
دنيس: آخه من چي بهت بگم ... بابا اينجا حداكثر ... حداكثر ..... 1/5 نيمه !!!
جاسم : اي واي !!! بابا من از ارتفاع ترس دارم چه 1 متر چه صد متر ... بالاخره ارتفاعه ...
كالين : ببين يكم اينور تر .....
دنيس: جاسم .... اين ماه از آواتار خبري نيست !!!
جاسم : .... دينيس جان !!! من حاضرم اصلا آواتار نداشته باشم ولي ترس از ارتفاع داشته باشم !!!!!!!!!
دنيس: خودت فهميدي چي گفتي !؟
كالين : بابا يكم اينو ببرين اينورتر !!!!!
دنيس: بابا توهم يه لحظه ساكتشو ببينيم داريم چيكار ميكنيم !!!
كالين :
دنيس : حالا شد ..... ببين جاسم همين الان اينو با من ميبري بالا يا يه فوتوفيلاريوس بزنم همينجا خشكت بزنه بيفتي پايينا !!!
جاسم :
دنيس : ببين چوب دستيمو در آوردم ..... آماده اي يا نه ؟! 1....2....
جاسم : نه نزن ..... جان بچت نزن !!!!! باشه ميبرم بالا !!!
دنيس: حالا شد !!!!! خيلي خوب آماده اي ... بيا بالا .... بيا .... يكم ديگه .... يكم ديگه ..... بيا ..... فقط يه قدم ديگه .... آها رسيديم !!!!!!
جاسم : تو جرآن تينو بذاريم بالا بريم .... !!!!!!!!!!!!
دنيس : باشه ديگه زود باش ..... آها !!!!!! ايول ...... خيلي خوب شد .. !
تصویر کوچک شده
كالين ... دنيس .... جاسم :
دنيس ( زير لبي ) : فوتوفيلاريوس ( طلسمي براي گرفتن ژست )
در اين لحظه جاسم : ( ژست )
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووبم !!!!
جاسم در اثر خشك شدن افتاد زمين و مخش متلاشي شد ....
دنيس : آآآآآآآآآآآآآآخيييييييييييييششششششششش !!!! دلم خنك شد !!!



بدون نام
دنيس مثله هميشه از در مياد تو .......
وقتي دنيس مياد تو جاسم ميدوئه مياد پيش دنيس ........
جاسم :( لهجه تركي ) دنيس اينجار خبري نيس !
دنيس : خوب نيس كه نيس چه بهتر ...... نه ؟ آره بابا چه كاريه !
دنيس ميره روي صندلي ميشينه . ضبط صوت رو برميداره و نواري رو كه از استديو كاركاروف گرفته بوده رو امتحان ميكنه .......
__ من بودمو هاگريد تپل با اون گيلدي تنه لشه با چوچانگو و كالينو .... __
دنيس :( با خودش حرف ميزنه ) هيييييييي ......... كالين كجايي كه دارم ميميرم ..... آخه چرا اينجا اينقد خلوته ها ......... ؟! هان ..... ميگم بريم دو تا از بستنياي بابا رو دو در كنيم چطوره !!؟ نه بابا كالين مياد زندگي تو پرپر ميكنه ........ ميگم چطوره برم عكاسخونه عكساي موذمالو آتيش بزنم ...هان .... نه ايندفه موذمال مياد با كلي نمك و فلفل بعد ميزنه چشو چال هممونو داغون ميكنه ! .... هيييييييي چيكا كنم حوصله ندارم ..... هان ؟ ..... جاسم ... هوييييييييييييييي ! با توام جاسم ...... جاسم ...!!!!!
جاسم دوون دوون مياد .
جاسم : چيه قربان چيه ؟ هان چيه ......
دنيس : هوووووووووووووم !!! ببينم تو آواتار نمي خواي !؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!؟!؟
جاسم : مااااااااااااااااااااااااااااااااااا............
دنيس : چيه بابا حوصله ندارم ميخوام يه كاري بكنم ..... حالا ميخواي يا نه !؟
جاسم : والا....... از شما چه پنهون كه تشنه ي آواتارم ولي يك با محبت غضنفر صفت پيدا نميشه در حق ما لطف كنه ....
دنيس : خوب من ميخوام در حقت لطف كنم ........ ببين برو اونجا وايسا تكون نخور ......... آها ..... يه ژسته درس حسابي بگير ..... آماده ...... 1....2.....3 چچلق








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.