هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل


در حال دیدن این عنوان:   1 کاربر مهمان





Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۸ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجارای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.

همه بچه ها سرگرم تمرین ورد گانولا بودن . ظاهرا بعد از اینکه نصف شاگردان کلاس همدیگر رو تبدیل به گرگینه کرده بودند پروفسور آنیتا به این نتیجه رسیده بود که بهتر است آموزش این طلسم رو متوقف کند . از همه خطرناک تر آنکه کریچر هم خوی گرگ گونه پیدا کرده بود و دائم میخواست ققی رو بخورد ! اون موقع پروفسور با نگرانی ضد طلسم رو بر روی تمام شاگردان اجرا کرده بود تا مبادا اتفاق خاصی بیفتد .
حال همگی سرگرم اجرای طلسم گانولا بودند و به نظر میرسید که کار به خوبی پیش میرود . گه گاهی نور طلایی در کلاس میدرخشید و یک رقاص ظهور میکرد . پروفسور آنیتا که ظاهرا از وضع کلاس راضی بود دائم در میان ردیف دانش آموزان که به گروه های دو نفری تقسیم شده بودند میرفت و به آنها تذکرات لازم را میداد . تا اینکه سرانجام به صف بلیز و ایگور رسید .
بلیز و ایگور : های پروفسور
آنیتا : بالاخره تونستید این طلسم رو یاد بگیرید یا باید یه صد امتیازی از اسلایترین کم کنم ؟
بلافاصله بلیز و ایگور با دستپاچگی نگاهی به هم انداختند .
بلیز : نه بابا هر دو مون یاد گرفتیم . اتفاقا توی این فکر بودیم که چه حرکات ارزشی هستن و یاد دادن این حرکات فقط یه استاد ارزش......
بلیز به صورت مرموزی ادامه حرفشو خورد . خوشبختانه طلسم طلایی رنگی که از بیخ گوش پروفسور آنیتا عبور کرده بود حواس اونو پرت کرده بود .
آنیتا : هووووووی دراکو ! مواظب باش ! یه بار دیگه اینجور ناشیانه عمل کنی خونه رات نمیدما !
دراکو
کمتر کسی فهمید که شاید این کار یک عکس العمل زیرکانه از سوی رئیس اتحاد بوده . آنیتا که متوجه نکته این مسئله نشده بود برگشت و روبه بلیز و ایگور که به مردمی بودن دراکو پی برده بودند ایستاد و گفت :
- خوب منتظرم یکیتون این طلسم رو ایجاد کنه ببینم بلدید یا نه !
بلافاصله بلیز چوبدستیشو به سمت سر ایگور گرفت و روی هدفش تمرکز کرد و اروم ورد گانولا رو زمزمه کرد . ناگهان نور طلایی رنگی از چوبدستی بلیز خارج شد و به ایگور برخورد کرد .
ناگهان ایگور که به صورت ارزشی خفن به نظر میرسید رو به پروفسور آنیتا گفت :
- پروفسور ، اگر مایلید میخوام تکنو برقصم !
پروفسور
بلافاصله ایگور شروع کرد به هلی کوپتر زدن ! سپس در حال چرخیدن اومد روی دستاش و شروع کرد به چرخیدن بعد روی یه دستش به صورت ثابت موند سپس با حرکت موجی اومد پایین ، دوباره اومد بالا و از همین قبیل حرکات ارزشی .....
سرانجام این حرکات به پایان رسید و ایگور به امید گرفتن یه پنجاه امتیاز برای اسلیترین به جلو رفت .
ایگور
آنیتا : پنجاه امتیاز به بلیز !
ایگور : د.... من براتون داشتم تکنو میزدم به این بلیزک امتیاز میدین ؟
آنیتا : خوب این طلسم محشر بلیز بود ، استعداد تو که نبود .
ایگور : آها از اون لحاظ

2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)

طلسم رانفیورانس :
از این طلسم میتوان هم به عنوان یک طلسم برای دفع خطر گرگینه استفاده کرد و هم به عنوان یک طلسم در جهت دوئل های بچه های مدرسه ای . البته طبیعی است که این طلسم در اصل برای یک گرگینه ساخته شده است و روی اون بیشتر جواب میدهد .

اولین بار این طلسم رو یک مرد به اسم مارک دنگریت اختراع کرد . در اون زمان که تازه گرگینه ها ظهور کرده بودند هنگامی که ماه کامل میشد کسی بدرستی نمیدونست که علت این قضیه چیه . بلکه انسان های گرگ نمایی رو میدیدند که به خیابون ها می آیند و میخواهند انسان ها رو گاز بگیرند .

در طی چند ماه که این اتفاقات افتاد خیلی زود مردم متوجه شدند که بیرون رفتن از خانه در شبهایی که ماه کامل میشود کار عاقلانه ای نیست . بهتر است بدانید چون در اون موقع علت اصلیه گرگینه بودن مشخص نبود و گرگینه ها هم دوست نداشتن ذات اصلیشونو به کسی بگن این موضوع تا حدودی از دید جادوگران پنهان مونده بود و کسی علت این حملات رو نمیدونست و همچنین درست نمیدونست چه طوری کسی دقیقا به گرگینه تبدیل میشه چون اگر یادتان باشد گرگینه ها از یک دهکده دور افتاده جادوگری که هیچ دسترسی با دنیای واقعی نداشتند ظهور کردند به همین دلیل کمبود هایی در این میان دیده میشد .

خلاصه بعد از مدتی یکی از جادوگرانی که پی به خطر واقعی این گرگینه ها برد مارک بود . او تقریبا اولین کسی بود که فهمید دندان گرگینه به گونه ای است که گرگینه هرکسی رو گاز بگیرد او را نیز شبیه خودش میکند . به همین دلیل تصمیم به اختراع طلسمی گرفت تا او رو تا حدودی از حمله گرگینه ها حفظ کند .

او بعد از تلاش های بسیار توانست طلسم رانفیورانس رو اختراع کند . اگر چوبدستیومونو به سمت دندان های گرگینه بگیریم و در حین ادا کردن طلسم آن را با حالت موجی تکون دهیم آنوقت نور سفید خیره کننده ای از نوک چوبدستیمون خارج میشود که میتواند دندان های گرگینه را بکند .

البته از این طلسم نه فقط روی دندان گرگینه بلکه روی دندان بسیاری از جانداران دیگر ، حتی انسان نیز میتوان استفاده کرد .

بعد از زمان اختراع این طلسم خیلی سریع مردم از اهمیت این طلسم برخوردار شدند و برای محافظت از خود این طلسم رو آموختند . جالب است بدانید کسانی هم که برای تفریح از خصلت گرگ بودن خودشون استفاده میکردند بعد از اینکه متوجه این طلسم شدند بیشتر مواظب دندان های خودشون بودند .

این جادو یک جادوی ثبت شدست .



2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!


در هنگام گاز گرفتگی احساس یک درد شدید رو میکنم . اما نه یک درد عادی بلکه دردی همراه بان احساس که انگار این درد به تمام بدنت سرایت میکنه .

با خوب شدن ظاهری جای زخم تمام این درد ها از بین میره و من سلامت ظاهریه خودمو بدست میارم . اما دیگه اینو میدونم که من یک آدم نیستم و یک گرگینه هستم . به همین دلیل ناخداگاه خودمو از دیگران جدا میپندارم و سعی میکنم که طرفیانم متوجه این موضوع نشون چون امکان داره از من دوری کنند .

در این مدت متوجه شدم بعضی موقع ها وقتی که بعضی ها با من دعوا میکنن یا منو به شدت ناراحت میکنن نوعی احساس درنده خویی خفیف در درونم ایجاد میشه . انگار میخوام اون شخص رو بدرم . اما این احساس بلافاصله از بین میره و من دوباره به حالت عادی بر میگردم .

تمام این یک ماه به همین منوار میگذره تا اینکه به روز بدر کامل ماه میرسیم . در اون روز به محض اینکه ماه مشخص میشه و میتونه نورش رو به زمین برسونه من ناگهان احساس میکنم که رفتارم متعلق به خودم نیست بعد متوجه تغییر شکل غیر معمولی میشم که البته با درد زیادی همراهه . دردی طاقت فرسا . درست زمانی که فکر میکنم دیگه نمیتونم این درد رو تحمل کنم این درد متوقف میشه .

اونوقته که من کاملا تغییر شکل کردم . نوعی احساس درنده خویی عجیب بهم دست میده . گویی دوست دارم اولین انسانی رو که دیدم تیکه پاره کنم .....




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵

دراکو مالفویold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۱:۱۶ چهارشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۳
آخرین ورود:
۱۳:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۶
از وزارت سحر و جادو
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1028
آفلاین
آنیییییییییییییییییییییییی ... مگه بهت نگفتم حق کار کردن بیرون خونه رو نداری ؟؟؟؟ حالا استاد میشی بدون اجازه شوهرت ؟؟

نمایشنامه اجرای طلسم گانولا ( نامحرم ها نبینم بخوننا ... خصوصیه )

پنج ساعت قبل از آغاز کلاس جلسه بعد در خانه شخصی وزير

- خانوم این چایی چی شد پس ؟ همش تقصیر این دومبوله نذاشته کار خونه یاد بگیريا !

آنیتا در حالی که سینی چایی در دست داره از آشپزخونه قصر وزير بیرون میاد .
- چه خبرته شلوغ میکنی ؟ بیچاره بابا دومبول من ! دیگه نبینم پست سرش حرف بزنیا !

دراکو به سمت موبایل تمام دیجیتال خودش میره .
- الو دفتر ثبت طلاق ؟؟ حاج آقا تشر ...

آنیتا : نه نه ... ببخشید ... ببخشید شوهر گلم !
دراکو : دیگه تکرار نشه ها ؛ اصلا چه معنی داره زن به شوهرش دستور بده ؟
آنیتا : ای شهاب آسمانی من ... ای وزير مردمی ... ای شوهر گلم ... اگر من از تو جدا بشم باید برم با اون پسره ول گرد خیابونی ( سدريک ) ازدواج کنم

دراکو : آ باريکلا ... حالا بیا جواب سوال کلاست رو بده ببینم !
آنیتا : هووووم ؟ پس صبر کن الان میام
دراکو یک عدد چایی الاکوزی دم نکشیده آنیتا رو به دست گرفت و مشغول خوردن بود که یهو فکری به سرش زد .
دیلینگ ( چراغی بالای سر وزير روشن شد )

دراکو چوبدستش رو بالا گرفت و در حالی که مراقب اومدن انیتا بود به برگه های روی میز نگاهی انداخت !
فاصله سه متر ؟ به سمت سر ؟ خوب دیگه چی بود ؟ خوب حله آقا

- آنیتا جوووووووووووون !
آنیتا که تا به حال کلماتی از این قبیل رو از دراکو نشنیده بود با اشتیاق از اتاق بیرون اومد .
آنیتا :
دراکو چشمانش رو بست و لحظه ای بعد نور طلایی رنگی از چوبدستش خارج شد و به شقیقه آنیتا برخورد کرد .

- ایووووووووووول ! چه حالی داد

دراکو یه موزيک تووووپ ماگولی برای آنیتا گذاشت و در حالی که زير لب بهش میخندید شروع به نوشتن نحوه اجرای طلسم کرد .

سر کلاس
دراکو : بچه ها امروز کلاس تعطیله ... ورد گانولا جواب داد
بچه ها : هوووووورا !!
دراکو در دلش : بالاخره تونستم جلوی درس دادنش رو بگیرم !
آنیتا در دلش : خودم کردم که لعنت بر خودم باد !


2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه

در زمان ظهور اولین گرگینه ورد " گوگولیوس سیکیوز " توسط وزير سحر و جادوی وقت ( وزارت و دراکو به هم پیوند خوردن ) اختراع شد که کارش توهم زایی بود .
وزارتخونه برای رفاه حال مردم جادوگر و در راستای اهداف خدمت رسانی همی 482000000 ملیون گالیون اون زمون خرج کرد و مهندسین 431 کشور اعم از ماگولی و جادوگری و غولی و ... رو جذب کرد تا درمونی پیدا کنه تا مردم از دست گرگینه ها نجات پیدا کنند و در پایان خود وزير با نبوغ خودش تونست وردی رو اختراع کنه و به همه مهندسین مدرک گرا گفت زکی بابا ...
ورد " گوگولیوس سیکیوز " باعث میشد که گرگینه زمانی که یک جادوگر رو میبینه ، پس از استفاده شدن این طلسم توسط جادوگر توهم بزنه و یه اژدهای سی متری که وزير روش سواره رو ببینه و فرار کنه ... بعدها به دريکو مووفلوی ( وزير اون زمان ) جایزه اسکووور دادن .


1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟!

آنی تو دیگه چرا ؟ یعنی من اگر خدایی نکرده ، خدایی نکرده ، زبونت لال گرگینه بشم تو حاضر نیستی مثل من بشی ؟ وزيره گرگینه رو به اون پسر ولگرد ترجیح میدی یا خودت رو شکل من میکنی ؟ البته اگر تو گرگینه بشی این انتظار رو از من نداشته باشا ! هرچی باشه وزير که نباید گرگینه بشه به خاظر زنش
عشق ... محبت ... دوستی ... صفا اینا دلیل این کاره ! میفهمی که؟؟

2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بديد .

بلانسبت اما خوب خدا رو چه دیدی شاید شدیم اما در اون صورت باز هم احساس عشق و محبت به آنیتا رو خواهم داشت چون در دلم جا داره ( البته برای اینکه بیاد نجاتم بده )
از اتفاقاتی که بعد از گرگینه شدن من خواهد افتاد تغییر وزير سحر و جادو خواهد بود و غم و اندوه ملت جادوگر بابت این حادثه درد ناک و به احتمال زياد مرگ آنیتا .
من خودمم احساس خاصی ندارم چون وزير مردمی حیووون و غیر حیووون بودنش فرقی نداره ... مگه اون زمانی که هیپوگريف بودم احساس خاصی داشتم که حالا داشته باشم . میرم تو کوهها زندگی میکنم دیگه .


ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۵ ۱۲:۱۵:۵۰


وزیر مردمی اورجینال اسبق


تک درختم سوخت ، پس بذار جنگل بسوزه


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱:۴۶ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۸۵

دارن الیور فلاملold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۸:۵۱ دوشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۲:۳۹ چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۸۶
از میدان گریملود شماره ی 12
گروه:
کاربران عضو
پیام: 290
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز

همه ي بچه ها براي اجراي طلسم ها لحظه شماري مي كردند.ولي همونطور كه پروفسور گفته بود اجراي طلسم کوراناووا ثغیونض" ريسك بزرگي بود كه كمتر كسي حاضر به اجراي اون مي شد.كتابامو جنع كردم و به بيرون رفتم.اونجا پروفسور رو ديدم كه داشت با موبايل با .... حرف مي زد.فكري شيطاني به سرم زد.لبخند مرموز هميشگي ام را زدم و به آرامي به طرف پروفسور دامبل حركت كردم.درست در 2 متري اون پشت سنگ بزرگي قايم شدم.تمام تمركزم رو جمع كردم و زير لب گفتم:گانولا اربيك
طلسمزرد رنگي كه طبق گفته ها ي پروفسور 5 درجه حرارت داشت به حالت موجي شكل به آرامي به پروفسور برخورد كرد و واويلا.......
موبايل از دست پروفسور افتاد و پروفسور دامبلمون كه گويي تغيير شكل داده بود با لباس رقاصه ها ي عربي شروع به رقصيدن كرد.من كه هم ترسيده بودم و هم نمي تونستم جلوي خندمو بگيرم شروع به دويدن كردم و دوربينفيلمبرداري هنديكممو درآوردم و از فاصله ي دوري شروع به ضبط اين صحنه ي به ياد ماندني پرداختم.پروفسور زير لب چيزهايي زمزمه مي كرد كه در آن مي شد كلمه ي حبيبي رو تشخيص داد.
اين بود ماجراي اجراي طلسم گانولاي من.

2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری
در زمان ظهور اولين گرگينه كه جادوگري در آن زمان در اوج پيشرفت قرار داشت طلسم هاي متعددي اختراع مي شد كه از ميان اونا مي توان به طلسم فت گرينت اشاره كرد كه باعت چاقي افراد تا حد بسيار زيادي كه اگر ضد طلسم آن اجرا نمي شد شخص تا حدود 5 ساعت بعد از اجراي طلسم مي مرد.اين طلسم ساخته ي جادوگر پليدي چون گوامالا گرينت بود كه در آن زمان به كشتار افراد مي پرداخت.اين طلسم كه به رنگ سرخ متمايل به طلايي دارد حدود 220 درجه ي سانتيگراد حرارت دارد و از طرف وزارت سحر و جادو ممنوع شده است.

1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

جواب اين سوال تا حدود زيادي مشخصه چون كساني كه با افراد گرگينه زندگي مي كنند يقينا نسبتي با اين افراد دارند كه اين عشق و علاقه باعث ميشه كه چيزهايي مثل گرگينه بودن افراد به طور كلي محو بشه.براي مثال افرادي دو نفر كه به هم عشق مي ورزند و حتي يك لحظه هم قادر به جدايي از يكديگر نيستند و بر حسب اتفاق يكي از آن ها كه در اثر اتفاقي دچار گاز گرفتگي گرگينه شده باشد نه تنها فرد مقابل حاضر به جدايي از فرد مورد غلاقه اش نيست بلكه حاضر است كه كاري كند كه به يك گرگينه تبديل شود تا بهتر بتواند با فرد مورد علاقه اش زندگي كند و اين قدرت و توانايي عشق است كه انسان را به هر كاري وامي دارد بدون اينكه از چيزي هراس داشته باشد.و من تنها دليلي كه باعث اينكار(تبديل كردن جسم خودشان به گرگينه ) انجام ميشود را تنها عشق و علاقه به فرد مقابل مي دونم.
2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!
اول از همه اميدوارم كه اين اتفاق برام نيفته ولي اگه چنين اتفاقي بيفته احساس قدرت بي پاياني به آدم دست مي ده كه فكر مي كنه مي تونه تمام چيزها رو با قدرتش نابود كنه.اول از همه يك درد شديد توام با خارش در قسمت هاي سينه و پاها بوجود مي آد.بعد آدم احساس مي كنه كه داره خواص درنده خويي و احساسات مربوط به گرگهارو پيدا مي كنه.بهد از چند پانيه بدن انسان به يك نيمه گرگ و نيمه انسان تبديل مي شه كه البته خواص گرگ بودنش بيشتر از انسان بودنشه كه همونطور كه مي دونيد اختيار عمل و اختيار عقل را از دست مي دهد و به يك گرگ تمام عيار تبديل مي شود.


[i][size=small][color=3333CC]هيچ وقت نگوييد كه اي كاش زندگي بهتر �


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵

دورنت دایلیسold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۵:۵۰ سه شنبه ۱۳ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۱۴:۱۹ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۸۵
از تو جوب !
گروه:
کاربران عضو
پیام: 32
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم . 8 امتیاز

پروفسور دامبلدور بچه های حیرونو با 100 تا سوال بی جواب تنها گذاشت ..درو محکم پشت سرش بست و رفت ...
سکوت وحشتناکی کلاس رو دربرگرفته بود ولی دورنت این سکوتو شکست ... لبخند زورکی و نصفه نیمه ای زد و با صدایی رسا فریاد زد :
خب بهتره شروع کنیم نه ؟!
بچه ها هنوز مات و مبهوت به هم دیگه نگاه میکردن تا بالاخره یکنفر از ته کلاس گفت :
باشه ..شروع کنیم ...
یکهو کلاس پرشد از بچه هایی که چوب دستی هاشونو روی فرق سر همدیگه قرار میدادن و میگفتن :
کورکور ثوقیض
نه خیرم !!!!
کورونو ثوقیوض
نه نه ...
هنوز هیچ کس به یک گرگینه یا همون به یه انسان در لباس گرگ تبدیل نشده بود اما ناگهان ...
" کوراناووا ثغیونض"
اوه..اوه خدای من ..هلگا..هلگا ..من ..من نمی خواستم این کارو بکنم ...
دورنت چوبدستیشو از روی فرق سر هلگای بیچاره برداشت ... و درکمال ناباوری بهش نگاه میکرد ..
بعضیها دستاشونو جلوی صورتشون گرفته بودند و جیغ می کشیدند ، بعضی ها پوزخند می زدند و بعضی ها هم قهقه می خندیدند ...
نه ..نه ..دستام ..دستام داره مو درمیاره ..گوشام داره تیز میشه ...جیییییییییییییییییغ !!!!! پنجه در آوردم !!!!!
این کلمات را هلگا بیچاره که حالا تبدیل به یه انسان در لباس گرگ شده بود با وشت هرچه تمامتر بر زبون میاورد ...
سکوت ..نفس ها در سینه حبس شده بود ولی این سکوت چند لحظه بیشتر طول نکشید و تبدیل شد به قهقه همه بچه ها غشغش می خندید ...
حتی هلگا هم لبخند می زد ..
صدای قهقه ها انقدر بلند بود که باعث شد پروفسور دامبلدور به داخل کلاس بیاد ..
هنوز پاشو توی کلاس نذاشته بود که چشمش به هلگایی که اکنون تبدیل به یه گرگ شده بود بود افتاد .. جلوی خندشو گرفت و گفت :
کار کی بود ؟
دورنت با صورت سرخش جلو آمد و درحالی که رش را پایین انداخته بود با صدای آرامی گفت :
کار من بود ...
هوممممم.....کارت عالی بود تو دومین نفری هستی که موفق شدی اما..دورنت نباید این کارو با دوستت هلگا میکردی باید روی خودت اجراش میکردی درس نمیگم ؟
دورنت که نمی دونست چی بگه و دلیل قانع کننده ای برای این کارش پیدا نمی کرد زرنگی کرد و گفت :
خب پروفسور میخواستم تلافی کار هلگا با شما رو دربیارم ...اون شما رو گرگینه کرد منم اونو !!!
و کلاس برای باردوم غرق قهقه شد ... حتی پروفسور دامبلدور هم لبخند می زد !!


2 - معرفی یک طلسم در دوران ظهور اولین گرگینه . 7 امتیاز (غیر تکرار )

بله همونطوری که هلگای عزیزم گفت زمان بین اختراع ورد کوراناووا ثغیونض 3 ماه فاصله بود ..یکی دیگه از طلسم هایی که اریکا تونست توی این مدت بسازه طلسم « بدونیوس » بوده که کاربرد این طلسم این بوده :
باعث ریختن تمام دندونها و فرورفتن پنجه ی و تغییر صدای حیوانات میشده .. بله ، این طلسمو اریکا وونستو در زمانی که همسرش جاشوا گرگینه بوده روش اجرا میکرده در نتیجه کاملا بی آزار میشده حتی از یه مورچم بی آزارتر
چون : 1 - نمیتونسسته کسی رو گاز بگیره 2- نمیتونسته پاچه ی کسی رو بگیره . 3 - اگه زوزم میکشیده یا صداهای وحشینه از خودش درمیاورده صداش آروم میشده ...( یا اینم که اصلا صداش درنمیومده ! )
در ضمن از این طلسم امروزه هم روی بعضی گونه های حیوانات بسیار استفاده میشه !!!

مقالات ( هردوشون رو باید بنویسید ! )

-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

خب ..به نظر من دلیلش اینه که اونام تبدیل به گرگینه بشن تا کسی که باهاشون زندگی میکنه و تبدیل بهگرگینه شده به اونا آسیبی نرسونه چون همونطور که گفتیم گرگینه ها کنترل مغزشونو ندارن یعنی یه گرگینه ی واقعین و نمی فهمن کی به کیه !! درواقع منظورم اینه که فقط کسانی که طلسم کوراناووا ثغیونض رو رو خودشون اجرا میکنن هوش و حواسشون سرجاشه چون اونا درواقع اصلا گرگینه نیستن فقط در لباس گرگینه ان د..پس نتیجه میگیریم که اونا طلسمو رو خودشون اجرا میکنن چون گرگینه ای که باهاش زندگی میکنن فکر کنه که اون هم یک گرگینس و آسیبی بهش نرسونه !!! خب گرگینه که عقل نداره نمیفهمه این انسان در لباس گرگینس !!! البته فکر میکنم استفاده از طلسم های دیگه که قبل از اختراع طلسم کوراناووا بهتر باشه .. آدم یه طلسم بی آزاری میزنه خودشو راحت میکنه چرا بره دو ساعت تبدیل به گرگینه بشه با گرگینه ی اصلی کلانجار بره خودشو خسته کنه هان ؟؟؟
تازه شاید هنگام اجرای طلسم کوراناووا گرگینهه اونو ببینه از ماجرا بو ببره اونوقت بگیره تیکه پارش کنه !!! پس نتیجه میگیریم همه هم موقعی که ماه کامل میشه از این طلسم اسفاده نمی کنن بلکه راه های دیگه ای هم وجو د داره !
اما لپ کلام :
به 3 دلیل 1- ایمنی جهت حمله احتمالی گرگینه 2- همدردی با گرگینه مظنون ( آدم ببینه گرگینه بودن چه مزه ای داره ! ) و 3 - به همون دو دلیل قبلی !!!

2- خودتون رو فرض کنید که یک گرگینه گازتون گرفته و الام ماه کامله ، احساس و اتفاقاتی رو که براتو میفته رو شرح دهید . حداقل 5 خط که 7 امتیاز داره !

من به صورت نمایشنامه میزنم اشکالی نداره ؟ ( یکمی طنزه )
هوا کاملا تاریک شده بود ..باد سردی می وزید و مه همه جا را فرا گرفته بود ...بجز صدای زوزه ی گرگینه ها هیچ صدایی به گوش نمی رسید ..دورنت درحالی که روی مبل خکستری رنگ اتاقش نشسته بود و از سرما به خود می لرزید ، درحالی که 100 تا پتو پیچیده دورشاااا اما بازم می لرزید چمیدونم والا شاید از ترس می لرزید ...ولی به هرحال می لرزید .. صدای تیک تیک دندان هایش را احساس میکرد .. فکر میکرد تا چند لحظه ی دیگر صورتش قندیل می بندد ...چند لحظه ی پیش نزدیک پنجره رفته بود تا کامل شدن ماه را نظاره کند اما نمی دانست چه چیزی او را دوباره بسوی جایگاه قبلیش فرستاده بود !!!
آخ .. چقدر دستم می خاره ..وا ؟
کم کم داشت متوجه موضوع میشد .. آستین لباس عجیبو غریبش را را به قصد خاراندن دستش بالا زد اما در کمال تعجب روی دستش زخمی دید که در اثر گازگرفتن یک گرگینه ایجاد شده بود ..دورنت وحشت کرده بود ...به سرعت به طرف آینه اتاقش دوید و در کمال ناباوری صورت زخم و زیلیش را در آینه مشاهره کرد ..باورنکردنی بود ..یعنی یک گرگینه ...
نه امکان نداره ..پس اونباید الان اینجا باشه آره همینجا ..ناگهان یک گرگینه به صورت او پرید ....
احساس میکنم بدنم یخ زده آره نکنه تو یخچالم نه ؟
فکر میکنم گلبولام دارم روی خن یخ زدم پاتیناژ بازی مینن ..وای خدای من ..نه ...دستام ..چرا انقدر مو درآوردم ؟ حتما کرکای قالی چسبیده بهم ؟
اوا این ناخونا چین ؟ قد بیله ؟
و تازه متوجه شد که ...
وای نه نه من دارم یه گرگینه میشم ...
خب دیگه جدی شد :
احساس سرمای خفیفی را در تمام نقاط بدنم احساس میکردم اما این احساس خفیف و کوچک هر لحظه بیشتر و شدیدتر میشد ...دستان کوچکم دیگر تقربا زیر جنگل انبوه موهای قهوه ای گم شده بودند ..به جای دستان ظریفم اینک دستانی سنگین با چنگال هایی تیز و برنده داشتم ...احساس میکردم گوشهایم از حالت عادی خارج شده اما نه ..این فقط یک احساس نبود بلکه حقیقت بود ... کمرم به طرز عجیبی درد میکرد اما ..بله صورتم بیش از 10 سانت با زمین فاصله نداشت حالا دیگر یک ..یک گرگینه شده بودم !!!
( وای ببخشید انقدر طولانی شد .. دیگه انقدر بلند نمی نویسم !!! )


ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۲۲:۲۹:۳۴
ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۴ ۲۲:۳۷:۲۴
ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۵ ۱۵:۵۰:۴۳
ویرایش شده توسط دورنت دايليس در تاریخ ۱۳۸۵/۴/۲۵ ۱۵:۵۳:۲۶

عضو رسمی (( الف . دال***))
تصویر کوچک شده

********

قاه قاه قاه !!!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵

هلگا هافلپافold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۴۳ یکشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۲ یکشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۲
از كجا باشم خوبه؟!؟!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 705
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.

همه بچه ها سخت در تمركز بودن تا بلكه بتونن يكي رو به گرگينه تبديل كنن!جو كلاس خيلي سنگين بود!آنيتا هم وسط بچه ها راه ميرفت و راجع به كارهاشون اظهار نظر ميكرد!هلگا هم مثل بقيه از نيم ساعت پيش تا حالا هيچ پيشرفتي نكرده بود به غير از اينكه يه بار با طلسمي كه فرستاده بود كل صورت وروونيكا رو موهاي سياه پوشونده بود!آنيتا كم كم داشت ميرسيد به هلگا..هلگا با خودش فكر كرد كه بايد حتما تا قبل از اينكه آنيتا برسد به هلگا يكي رو گرگينه كند..هرچيزي رو به غير از فكر گرگينه از سرش خارج كرد و چشماش رو بست و سخت به تمركز فرو رفت،بعد چشماش رو دوباره باز كرد و بدون هيچ توجهي فردي رو كه جلوش بود نشونه رفت و داد زد: "کوراناووا ثغیونض"..و در كمال تعجب ديد كه طلسم عمل كرد و كسي كه رو به رويش بود شكل و شمايل كامل يك گرگينه رو پيدا كرد..ولي بلافاصله متوجه شد كه اون فرد آنيتا بوده كه خواسته ببينه هلگا چه طوري عمل ميكنه و براي همين هم جلوش ايستاده بوده!!!
آنيتا از روي زمين بلند شد؛حتي از زير اون موهاي پشمالويي هم كه در آورده بود معلوم بود كه داره از عصبانيت ميتركه!با داد گفت:دختر جان وقتي ميخواي يه طلسم بفرستي اول جلوت رو ببين ببين كي واستاده بعد چوبدستيت رو تكون بده! بعد هم با عصبانيت وردي رو زير لب زمزمه كرد و دوباره به شكل اولش برگشت و با اينكه اخماش تو هم بود رو به هلگا گفت:آفرين تو اولين نفري بودي كه موفق به اجراي ورد شدي" و بعدش هم با عصبانيت رفت تا به كار بقيه بچه ها سر بزنه!


2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)

بين زماني كه اریکا وونستو همسرش را تبديل به يك گرگينه كرد تا زماني كه ورد "کوراناووا ثغیونض" را اختراع كرد 3 ماه فاصله بود و در اين سه ماه سه بار همسرش تبديل به گرگينه اي خطرناك و غير قابل كنترل شد و از اونجايي كه اريكا هنوز ورد را اختراع نكرده بود كه خودش هم تبديل به گرگ بشه در همچين مواقعي شوهرش برايش بسيار خطرناك ميشد و از آنجايي كه شوهرش را دوست داشت دلش نميخواست كه جاشوآ در زمان گرگينه شدنش چون كنترل مغزش را ندارد به كسي صدمه بزند!بنابراين ورد "سوپر اسليپ" ،"super sleep" را اختراع كرد كه حتي روي ماموتها هم اثر داشت چه برسد به گرگينه ها!اين ورد باعث خواب آلودگي شديد و در نتيجه خوابي بسيار سنگين و عميق ميشه و هنگامي كه او اين ورد را در شبهاي ماه كامل روي همسرش اجرا ميكرد همسرش از هنگام شروع تغيير شكلش تا اتمام آن به خوابي سنگين فرو ميرفت و در نتيجه كاملا بي آزار ميشد!

مقالات( هر دو شون رو بای بنویسید!):

1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز

به دليل اينكه گرگينه ها هم مثل حيوانات و موجودات ديگر روي هم نوع خودشون تعصب دارند و به آن آزاري نميرسانند و براي همين است كه گرگينه هايي كه از جامعه انساني طرد شدند ميتوانند با هم زندگي كنند و به همديگر حمله نكنند!و از طرفي هوششان هم از انسان معمولي در هنگام تغيير شكل خيلي پايين تر مياد و براي همين فرق شخصي را كه با استفاده از طلسم خودش رو به صورت يك گرگ هوشيار درآورده است را با يك گرگينه واقعي تشخيص نميدهند و بنابراين به آن شخص آزار نميرسانند!

2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

ماه هنوز پشت ابر است و من ميدانم كه تا چند ثانيه ديگر بيرون خواهد آمد و من تبديل به يك موجود وحشي و خونخوار و غير قابل كنترل خواهم شد!از همين حالا جوشيدن خون وحشي را در رگهايم حسي ميكنم،رويش ناخنهايي تيز و كشنده را روي انگشتانم لمس ميكنم و حس به گاز گرفتن و كشتن و خون مكيدن در درونم غير قابل كنترل ميشود.حال ديگر ماه بيرون آمده و من افسوس ميخورم كه چرا هرهنگام كه ماه با تمام صورتش به من زل ميزند من را با سيمايي چنين زشت و كثيف و اهريمني ميبيند!درد شديدي را تحمل ميكنم فريادي از سر نااميدي براي ماه سر ميدهم ولي حتي فريادم هم ديگر شباهتي به فريادهايي كه انسانها از سر درد سر ميدهند ندارد..فريادي شبيه زوزه گرگ..فريادي سراسر پر از حس انتقام..انتقام از انسانهايي كه با خيال راحت در خيابانها قدم ميزنند و يا در خانه هايشان قهوه مينوشند و حتي از وجود من و دردي كه من تحمل ميكنم هم باخبر نيستند،من هم روزي مثل آنها بي تفاوت بودم و جزاي بي تفاوت بودنم را هم ميكشم ولي آنها چه؟آنها بي تفاوت هستند و اگر من جزايشان را بهشان ندهم باز هم بي تفاوت خواهند ماند،پس خداوند يار من است تا در همين يك شب تا ميتوانم خون بريزم و بكشم و گاز بگيرم تا جزاي انسانهاي بي تفاوت نسبت به همه چيز را بهشان تحويل بدهم تا بلكه آنها هم روزي بتوانند حس دردناك و زجر آوري را كه من در اعماق قلب خودم حس ميكنم حس كنند..زمان اندك است و من تنها يك شب براي انتقام فرصت دارم..اين انصاف نيست ولي من هم با بي انصافيهاي اين دنيا و اين زندگي نا آشنا نيستم پس بايد از همين فرصت اندك هم بي هيچ گلايه و شكايتي استفاده كنم...


هاف[size=large][color=FF0066]ل[/co


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۷:۲۱ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۸۵

آنیتا دامبلدور


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۰:۰۷ جمعه ۲۷ آبان ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۹:۲۹ شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
از قدح اندیشه
گروه:
کاربران عضو
پیام: 1323
آفلاین
جلسه ی چهارم:
دامبلدور با عصبانیت تمام وارد کلاس میشه، در رو به هم میکوبونه و با چشم غره ای بچه ها رو ساکت میکنه. کیفش رو می ذاره روی میز و یه چند برگ کاغذ پوستی بیرون می یاره و در حالی که داره تکونشون میده، میگه:
_ ایناها چیه؟!... این تکالیف کم و ناکامل چین؟! ... آره؟!...
و بعد در حالی که تکالیف رو با خشونت به دست بچه ها میداد، نمرات گروهاشون رو بلند اعلام میکرد:
_ هالپاف: 72 امتیاز!..... اسلیترین: 72 امتیاز... گریفیندور: 50.... و زرنگترین دانش آموزان، یعنی ریونکلاو، صفر امتیاز؟!... خجالت نکشیدین؟!...
وقتی که کار دادن برگه ها تموم شد، با عصبانیت به پشت میزش رفت و در حالی که خشم در چشماش موج میزد، بلند گفت:
_ خیله خب... دیگه به این تکالیف فکر نکنید!... امروز دو طلسم یاد میدم که مربوط به زمان پیدایش اولین گرگینست.
" اریکا وونستو" که بزرگترین معجونساز قرن بود، کسی بود که همسرش رو نخستین گرگینه کرده بود. اون معجونی با استفاده از موی گرگ و چند ماده ی دیگه درست کرده بود که وقتی مثل همیشه روی همسرش امتحان کرده بود، متوجه شد که شوهرش یه گرگینه شده. اون بعد از فهمیدن اینکه همسرش گرگینه شده، تصمیم گرفت طلسمی اختراع بکنه که وقتی ماه کامل میشه و همسرش، یعنی" جاشوآ وونستو" گرگینه میشه، خودش هم شبیه یه گرگ بشه! یعنی یه انسان با تمام فکر و حواس و اخلاق و احساسات، در لباس گرگ. در نتیجه به کمک بادرش " سر گرگوری ونتلون" بعد از گذشت 3 ماه تونست طلسم" کوراناووا ثغیونض" رو اختراع کنه. این ورد باید خیلی محتاتانه انجام بشه. باید به تلفظش حتما دقت کنید و همونجوری که نوشتم و بر مبنای تلفظ لغات عربی اونا رو بگید. برای اجراش، چوب رو در فرق سرتون قرار میدید و ورد رو تلفظ میکنید. بعد از 5 ثانیه، باید سردی زیادی رو در استخونهاتون حس کنید که همون هم باعث میشه تا 4 ثانیه استخون درد بدی داشته باشید. و بلاخره با گذشت 13 ثانیه، شما به یک انسان در لباس گرگ مبدل شدید. باید حواستون باشه که اگه تلفظش اشتباه بشه، شما به مدت سه ساعت، علاقه ی بیش از اندازه زیادی به گوشت پیا میکنید که اگه یه ذره خونتون وحشی باشه، ممکنه یه آدم یا حیوون رو پخ پخ بکنید!.... کافیه بفهمم یک کودومتون این طلسم رو اجرا کردید تا پروندتون رو بدم دستتون!..."
وروونیکا دستش بالا بود و با اجازه ی آنیتا شروع به صحبت کرد:
_ پس چرا بهمون یاد دادید؟!... اصلا چه خاصیتی داره؟...
آنیتا انگشت سبابشون به طرف تک تک بچه ها گرفت و گفت:
_ این تکلیف شماست!... خب، یه ورد خنده دار و جالب! در همون زمان که همسر اریکا، یه گرگینه شده بود، در کشور مصر فردی به نام" گانولا بوماگا" در قبیله ای زندگی میکرد که از صبح الی شوم، حرکات موزون انجام میدادند! برای جشن 2 سالگی ولیعهد" توتان خامون" گروهی از بهترین رقاصان از قبیله ی اونها انتخاب شد که گانولا هم جزوشون بود. شب اجرای جشن، یکی از بهترینهای گروه اوناها سرمای سختی خورد و اونا یار کم داشتند و تنها کسی که بود، پسر گانولا بود! که البته هیچی بلد نبود! خیلی بی استعداد بود! گانولا اون شب خیلی تلاش کرد و با کمک ارواج اجدادش، تونست ورد " گانولا" رو اختراع کنه. اون جوبدستیش رو از فاصله ی 3 متری، به طرف سر پسرش نشونه رفت و ورد رو زمزمه کرد. نور طلایی رنگی از چوبش خارج شد و به پسرش برخورد کرد! اونشب، پسر گانولا، بهترین رقاص بود و تونست از دست ملکه، خلعتی زیبا بگیره!!"
درس دامبلدور تموم شد. نگاهی به نیشهای باز بچه ها انداخت و گفت:
_ امیدوارم تکالیف بهتری بهم بدید!... بای!
و در حالی که سرش رو تکون می داد، از کلاس خارج شد. تکالیف بچه ها بر روی تخته خودنمایی میکردند:
1- نمایشنامه ای از اجارای یکی از این دو طلسم. 8 امتیاز.
2- معرفی یک طلسم، در دوران ظهور اولین گرگینه. 7 امتیاز( غیر تکراری)
مقالات( هر دو شون رو بای بنویسید!):
1-چرا کسایی که با گرگینه ها زندگی میکنند، وقتی که ماه کامل میشه، این طلسم رو روی خودشون اجرا میکنند؟! حداقل 5 خط. 7 امتیاز
2- خودتون رو فرض کنید که یه گرگینه گازتون گرفته و الان ماه کامله. احساس و اتفاقاتی که براتون می یفته رو شرح بدید. حد اقل 5 خط. که 8 امتیاز داره!!

نمرات جلسه ی سوم:
وروونیکا ادینکور:
1- تو رو یه ریشای مرلین کوتاه بنویس! چشمام در اومد! 7!
2- خوب بود، 6!
3- هوووم! 6؟!

هپزیبا اسمیت:
1- بدجنس! 7!!
2- هوووم؟! 5!
3- هووووووومک؟!... 6! تاریخچه ی طلسم بود؟!

زاخاریاس اسمیت:
1- سنگ کوب کردم! 8!
2- هوووووم! مخترعش سرژ نبود! رنگ نگفته بودی! نگفته بودی چی کار میکنه! 4!
3- یه ذره بیناموسی داشت که! 14!!

چارلی ویزلی:
1- 7!!
2- هووم! 6!
3- خوب بود! 15!

ایدی مالفوی، خواهر شوور گرامی!:
1- این مالفوی ها به خودشون هم رحم نمیکنن! اه اه اه!!
7!!
2- روی سدی جیگی من امتحان کردین؟!... الهی دراکو برات بمیره سدی جیگر شیطون بلای من! 6!!
3- هوووم! یکی اولی یه کم درست بود، دومی هم یه کم! پس 14!!

ایگور کارکاروف:
1- درس رو خونده بودی ایگور؟! ازت انتظار نداشتم!! 2!
2- خوب بود!6!!
3- پاچه خواری ورژن 2007! ... بد نبود، اما کامل نه! 11!

ادوارد جک:
1- 4!
2- 3!
3- چون خیلی رئوفم، 2!

هدویگ:
1- ههوم! روی روح ریون انجام میدی؟! یک نمره ای بدم... 7!
2- هوووم! 6!
3- اتفاقا چون بد گفتی، کم میدم! 9! ( خیلی رئوفیت در وکردم!)

بلیز زابینی:
1- آخی... طفلی کریچر! 8!
2- میشه گفت عالی! 7!
3- هوووم! 11!


منوي مديريت، حافظ شما خواهد بود!
بازنشستگی!


Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

مرگخواران

بلیز زابینی


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۱:۳۸ جمعه ۲۵ شهریور ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۲:۵۷:۴۲ سه شنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۳
از یخچال خانه ریدل
گروه:
ایفای نقش
مرگخوار
کاربران عضو
پیام: 1708
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرا، فکر کردن یا هر چیز دیگری که مربوط به یکی از این دو طلسم، یا هر دو میشود را بنویسید. 8 امتیاز!


بلیز به صورت مخوفی دو دستش رو گرفت بالا ، سپس آن راصاف کرد و دستش رو ، رو به دشمن فرضی قرار داد . سپس به صورت خیلی خفنی تمرکز کرد به صورتی که احساس میکرد قدرتش به اطرافش پخش میشود .

همه ملت محو تماشای بلیز شده بودند . بلیز در حالی که از شدت تمرکز کبود شده بود به جلو نگاه کرد و با آخرین قدرتش فریاد زد (( دای نیسز )) !!!

چند لحظه گذشت بلیز فکر میکرد که موفق شده ، یعنی یقین داشت . اما ناگهان از پشت برعکس شد و بر روی زمین افتاد . صدای شلیک خنده در کلاس پخش شد . آنیتا در حالی که میخندید جلو اومد و گفت :
- پسر خوب گفتم که نمیتونی این کار رو بکنی .
بلیز در حالی که گیلی ویلی میرفت از روی زمین بلند شد .
آنیتا ادامه داد :
- چرا از طلسم زئاریس ادیس استفاده نمیکنی . اون هم آسون تره و هم موثر تره .
بلیز همینجوری به اطرافش نگاه کرد و چشمش به کریچر ، این جن مدیر افتاد که همچنان داشت میخندید . ناگهان شعله های خشم در دل بلیز زبانه کشید بلیز چوبدستیش رو به سمت کریچر گرفت و چشم چپ اونو هدف گرفت و نعره زد زئاریس ادیس !!
ناگهان کریچ تبدیل به سنگ شد و ملت از دیدن این صحنه از خنده روده بر شدند . آنیتا در حالی که دست میزد گفت :
- آفرین بلیز ، کارت عالی بود . فکر کنم اینم میتونیم بزارییم توی حوض وزارت کنار مجسمه جن و جن خانگی مطمئنن شوهرمم ( دراکو ) از این پیشنهاد استقبال میکنه .


2- معرفی یه طلسم، که باید مثل من، همه چیزش رو بگید!

طلسمی که من میخوام معرفی کنم (( باینیلنزا )) نام داره . این ورد در عین ساده بودنش کاربرد بسیار زیادی داره و میتونه ماهیت هر چیزی رو مشخص کنه و ضمنا قدرت این کار رو داره که بعضی از جادو های سیاه به کار رفته در وسایل اهریمنی و شیطانی رو برای ما رو کنه .

خیلی از جادوگران وزارت برای اینکه بفهمند در یک وسیله از چه جادوهایی استفاده شده و آیا آن وسیله مجاز است یا نه از این طلسم استفاده میکنند .

به عنوان مثال مثلا ما یک قوری داریم که دائما از توش بخار میکنه . اگر ما این طلسم رو بر روی قوری اجرا کنیم سریعا میفهمیم که چه طلسمی بر روی قوری اجرا شده و در نتیجه خیلی سریع میتونیم ضد طلسم ان را پیدا کنیم .

اجرا کردن این طلسم بسیار اسان است . به شرط اینکه آن را بدرستی اجرا کنیم . ابتدا باید به شی مورد نظرمان نگاه کنیم . سپس باید این تفکر رو در ذهنمون به وجود بیاریم که با تمام وجودمان میخواهیم بدونیم در آن وسیله چه طلسمی به کار رفته وقتی که احساس کردیم این تفکر از وجودمان لبریز شده ناگهان باید چوبدستیمونو به صورت شلاقی به سمت اون شی بگیریم و کلمه باینیلنزا رو به زبون بیاریم یا در ذهنمون اجرا کنیم . ( فرقی نمیکند )

اگر این کار رو به درستی انجام بدیم خیلی سریع از ماهیت آن طلسم اگاه میشیم .

البته جدیدا ضد طلسم های سیاهی هم اختراع شده که مانع عمل کردن این طلسم میشه و اشخاص بعد از اینکه طلسم خودشان را اجرا کردند یک ضد طلسم نیز به آن اضافه میکنن و اینجوری کار ما را سخت میکنند . به همین دلیل ما اول باید آن ضد طلسم را خنثی کنیم و سپس به دنبال ماهیت آن طلسم برویم .

همچنین این طلسم بر بعضی از انواع جادوی سیاه مثل جادوهای فوق العاده اهریمنی مثلا نگاه بالسیلیسک و ... اثر نمیکند که البته تعداد این جادو ها محدود میباشند .

- مقاله ای در مورد تاریخچه ی طلسم دومی که بهتون درس دادم، حداقل 10 خط!

این طلسم از نظر تاریخ تقریبا یک سال بعد از طلسم اول یعنی دای نیسز ساخته شده است . زیرا این طلسم صرفا طلسمی بوده برای دفع حملات روح خبیث . ولی خیلی سریع به این موضوع پی برده شد که این طلسم کاربردهای دیگری هم دارد و به جایی که از آن به عنوان یک ضد طلسم استفاده کنیم میتوانیم از آن به عنوان یک طلسم هم استفاده کنیم .

در ابتدا این طلسم نیز جزء جادوهای سیاه پیچیده طبقه بندی میشد چون که هیچ ضد طلسمی برای آن کشف نشده بود و این تصور میرفت که شخصی که طلسم میشود برای همیشه خشک میشود . چون که در اون زمان از این طلسم صرفا بر روی روح خبیث استفاده میشد و چون او هم جادوی قدرتمندی داشت به نظر میرسید این طلسم فقط برای او دارای مدت زمان است . به همین دلیل کسی جرات استفاده از این طلسم رو بر روی شخص دیگری نداشت تا از عواقب آن آگاه شود .

اما خیلی سریع این موضوع کشف شد که این طلسم برای همه دارای مدت زمان است فقط یکم ممکن است مدت زمانش اینور اونور باشد که باز به قدرت جادویی بستگی دارد و از همه مهمتر اینکه ضد طلسم این طلسم هم پیدا شد که طلسمی نبود به غیر از پرتوگو ! و همچنین خیلی سریع این موضوع نیز کشف شد که چطور میشه فرد رو زودتر از موعد از چنگال این طلسم خارج کرد .

بنابراین این طلسم دیگر جای هیچ خطری ندارد و در دوئل ها نیز بسیار توصیه میشود و به همین دلیل است که امروزه جزء درسهایی شده که معلمها به شاگرداشون درس میدن و همواره یادگیریه آن توصیه میشود .




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۲ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

هدویک


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۳:۵۷ شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۲۱:۲۱ چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶
از هر جا که کفتر میایَ!
گروه:
کاربران عضو
پیام: 791
آفلاین
قبل از شروع یه سوال می پرسم.چرا ملت دوست دارن تو درسا و تو تکلیفاشون منو کیسه بکس کنن؟!خیلی عجیبه!



1-
بعد از پایان تدریس پرفسور دامبلدور ، هدویگ نشسته بود و داشت به این فکر می کرد که کدوم یکی از طلسما رو می تونه اجرا کنه.
هدویگ:هوووم...اولی که باید با دست انجام بشه.من که دست ندارم
ولی ناگهان فکری شیطانی به سرش سر زد و سریعا از گریه کردن دست برداشت!
هدویگ:یه بینزی یه لحظه بیا اینجا!بیا یه خورده با هم گپ بزنیم رفیق!
بینز:سلام.هدویگ جدیدا مهربون شدی!
هدویگ:ای بابا!من همیشه همینجوریم.عاشق روحای مدرسه ام!
بینز:منم عاشق جغدای مدرسه ام!
هدویگ و بینز:
هدویگ:بینز یه لحظه پاشو ببینم.
بینز:باشه.
هدویگ و بینز هر دو ایستادن.هدویگ لحظه ای به چشم چپ بینز خیره شد و بعد گفت:
_روی چشم چپت کثیفه.بزار من تمیزش کنم!
بینز بی حرکت موند و هدویگ هم چوب دستیشو به سمت چشم چپ بینز گرفت.
هدویگ لحظه ای به یاد بینز افتاد که خشک می شد و خنده ای شیطانی گوشه لبش نشست.چوب دستیشو محکم گرفت و تو دلش گفت: "زئاریس ادیس"
نوری بنفش به سمت بینز رفت.اون وقتی فهمید هدویگ این طلسم رو روش اجرا کرده خواست جاخالی بده ولی دیگه دیر شده بود!
هدویگ:بزار ببینم حالا چی داریم!یه کلاس و یه عالمه شاگرد و یه روح خشک شده!چه شود!


2-
آنیتا دلم می خواد یه طلسم از مرلین معرفی کنم!پس گیزر نده(قضیه آفتابه و حموم و ایناست)
طلسمی که این جلسه می خوام معرفی کنم یه طلسم از مرلینه که خیلی هم کاربرد داره و تقریبا همه توی خونه هاشون هر روز از این طلسم استفاده می کنن.
کاربرد این طلسم اینه که باهاش می شه مرلین گاه و حموم رو با یه تکون دادن چوب دستی تمیز کرد!
اسم این طلسم هست:"کلیشاتو" "Clishato"
برای اجرای این طلسم باید در وحل ورودی مرلین گاه یا حموم قرار بگیریم.چوب دستی رو به سمت یکی از دیوارهای اونجا بگیریم.پای چپمونو عقب تر از پای راستمون بزاریم و چوب دستی رو دوباره به دایره وار در جهت عقربه های ساعت بچرخونیم و طلسم رو بگیم.نوری سبز رنگ از نوک چوب دستی خارج می شه و با برخورد به دیوار همه جا رو مثل دسته گل می کنه!
دمای این ورد حدود 20 درجه هستش و هر چه نور سبز ورد کم رنگ تر باشه محل مورد نظرمون تمیز تر می شه.

مقاله:مقاله ای در مورد تاریخچه طلسم:
هووووووم...طلسمش این بود آره؟:"زئاریس ادیس"
خوب این طلسم یه خورده ابهام داره....اون تیکه زئاریسش می گه این طلسم مال زمان زئوس بوده و توسط ونوس اختراع شده!
ولی اون تیکه ادیسش می گه که این طلسم مال زمان ادی ماکای بوده و توسط الکسا بردلی اختراع شده!
هووووم...ولی به یه خورده تفکر من فهمیدم که نه داداش من!اینجوریا هم نیست!اینا همه به هم مربوطن.
در زمان زئوس و ونوس و اینا یه روحی بوده که هر شب میومده به خواب ونوس و اونو تهدید به مرگ می کرده.واسه همون ونوس خیلی می ترسیده.یه روز که با پدرش صحبت می کرد زئوس بهش گفت:
_دخترم اگه می خوای با یه روح مبارزه کنی این طلسم رو یاد بگیر: "زئاریس ادیس"
ونوس هم طلسمو حفظ می کنه و شبش با خیال راحت می خوابه.مثل اینکه اون روحه که احتمالا از اجداد پرفسور بینز بوده شب توی دنیای واقعی میاد که ونوس رو بکشه.ونوس هم سریعا بیدار می شه و با طلسم "زئاریس ادیس" روح رو خشک می کنه و زئوس روح رو از بین می بره.
این طلسم بعد اون به دست فراموشی سپرده می شه .تا موقعی که ادی ماکای این طلسم رو تو یه کتابی می خونه.
ادی وقتی این کتابو می خونه سریعا می ره این طلسم رو به الکسا جونش می گه الکسا هم طلسم رو یاد می گیره.یه روز که پرفسور بینز می خواسته یه پست قبل از الکسا بزنه و داستان رو خراب کنه الکسا این طلسم رو استفاده می کنه و خودش پست می زنه!
این بود ارتباط بین زئاریس و ادیس!

==================================

راستی آنیتا من انقدر از این بینز بد گفتم باید بهم 30 بدیا




Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

ادوارد جکold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۱۹:۵۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۵
آخرین ورود:
۲۰:۰۴ سه شنبه ۶ شهریور ۱۳۸۶
از وسط سبيلاي هوريس كنار نيكي پلنگ
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 356
آفلاین
نمايشنامه

پروفسور انيتا:خوب حالا يه داوطلب ميخوام كه اين ورده زيبا رو برام اجرا كنه..اهان تو ادوارد بيا جالو
ادوارد:مگه پروفسور نگفتين داوطلبا بيان
_
ادوارد بدون چون و چرا اطاعت كرد جلوي طعمه ايستاد دست به كمر منتظر دستور معلم شد
پروفسور:حالا
ادوارد چيزي را بلند داد زد چشمانش باز كرد ناگهان ديد نفرين كمانه گرفته به سمت خودش ميايد چند دقيقه بعد خود را ديد كه تبديل به سنگ شده است...

يك ورد تازه

مشقيوس
اين ورد رو من و دوستم ساختيم اين ورد مشق دانش اموزانو منويسه يعني يه قلم پر ميده بيرون كمه هر چي بهش بگي مينويسه و خلاصه كار ما را كرده راحت

سوال اخر
مرلين برا ساختن دستشويي به اين ورد احتياج داشته برا همين كه بتونه سنگ تهيه بكنه شروع به غكر ميكنه و اين نفرينو ميفهمه



Re: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۲:۳۶ پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۸۵

ایگور کارکاروفold


مخفی کردن اطلاعات کاربر
عضو شده از:
۲۲:۲۳ شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۴
آخرین ورود:
۱۸:۰۶ دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۲
از اتاق خون محفل
گروه:
شناسه های بسته شده
پیام: 3113
آفلاین
1- نمایشنامه ای از اجرا، فکر کردن یا هر چیز دیگری که مربوط به یکی از این دو طلسم، یا هر دو میشود را بنویسید. 8 امتیاز!
بچه ها سر کلاس بودند.همه در فکر بودند.
پروفوسور:خب شروع کنید
ایگور:بلیز اماده ای؟
بلیز:اره
ایگور به فکر رفت.باید همانطور که پروفوسور گفته بود عمل میکرد با تمرکز فراوان،دستش را بلند کرد،دستش مقداری می لرزید ولی او لرزش دستش را ارام کرد و با تمرکز فریاد زد:ا دای نیسز
ولی بلیز با حرکتی با سرعت زیاد چوب دستیشو بالا اورد و داد زد:زئاریس ادیس
ناگهان روح خونخوار سنگ شد.همه دانش اموزان به این دو نفر خیره شده بودند.ایگور باورش نمیشد ورد رو درست اجرا کرده باشه و بلیز هم داشت از خنده فریاد میزد.
2- معرفی یه طلسم، که باید مثل من، همه چیزش رو بگید!
نام:اگرومنتو تولاتان
طرز حرکت:ابتدا چوب دستی رو به صورت حرف Z تکان داده و بعد به صورت دایره میجرخانیم.
کار:تبدیل کتاب به چوب
عواقب:اگر این ورد اشتباه انجام شود به خود فرد بر میگردد و باعث میشود که به صورت چوب در اید.
سازنده:ایگور کارکاروف
پادورد:البوروندو(دقیقا مثل مورد قبلی اجرا میشه)
طرز تلفظ:اگرومنتووووو تولاتاننن
2- مقاله ای در مورد تاریخچه ی طلسم دومی که بهتون درس دادم، حداقل 10 خط!
این ورد توسط مرلین درست شده.مرلین روزی نیاز زیادی به سنگ داشته پس دنبال وردی میگرده که براش این کارو انجام بده.در حین این کار وردهای زیادی رو ساخته و ثبت کرده و پس از 2 روز توانسته بالاخره این ورد رو بسازه به صورتی که هر جسمی رو تبدیل به سنگ کنه.ولی باز این ورد کامل نبوده.چون بعضی اوقات کار نمیکرده.
پس به دنبال وردی دیگر میگرده تا بهتر از این ورد باشه.از دوستان خود کمک میگیره ولی کسی نمیتونه بهش کمک کنه.
تا زمانی که خود مرلین شانسی این ورد رو گفته و وسیله ای رو تبدیل به سنگ گرده.مرلین این ورد رو به تمام دوستان خود گفته و دست خیلی ها گشته تا بالاخره کسی به نام انیتا دامبلدور این ورد رو کامل و صحیح تر کرده تا به دست ما رسونده.
انیتا بعد از کامل کردن این ورد چند چیز دیگر بهش اضافه کرده تا توانسته ورد مورد علاقه یعنی (زئاریس ادیس)رو به وجود بیاره.


بعضی اوقات نیاز به تغییر هست . برای همین شناسه بعدی منتقل شدم !

شناسه هایی که باهاشون در جادوگران فعالیت داشتم :

1-آلبوس دامبلدور
2-مرلین








شما می ‌توانید مطالب را بخوانید
شما نمی توانید عنوان جدید باز کنید
شما نمی توانید به عنوان‌ها پاسخ دهید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را ویرایش کنید
شما نمی توانید پیام‌های خودتان را حذف کنید
شما نمی توانید نظر سنجی اضافه کنید
شما نمی توانید در نظر سنجی ها شرکت کنید
شما نمی توانید فایل‌ها را به پیام خود پیوست کنید
شما نمی توانید پیام بدون نیاز به تایید بزنید
شما نمی توانید از نوع تاپیک استفاده کنید.
شما نمی توانید از HTML در نوشته های خود استفاده کنید
شما نمی توانید امضای خود را فعال/غیر فعال کنید
شما نمی توانید صفحه pdf بسازید.
شما نمی توانید پرینت بگیرید.

[جستجوی پیشرفته]


هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.