خب من به حرف و حديث ها پايان ميدم و افشا ميكنم كه تو اين عكس كي به كيه؟؟؟اما فقط بگم كه اشتباه گرفتين.قصه اين طور بود كه:
....يه روز هري داشته تو راهروهاي هاگوارتز قدم ميزده و تو دلش ترانه ي! oops...I did it again از بريتني رو زمزمه ميكرده (
)كه كنج ديوار ، سر تقاطع همچين يهو ميخوره به چو ! حالا اينكه چو اونجا چيكار ميكرده ؛آلبوسُ اعلم! از اون جايي كه هري اصولا آدم بي دست و پايي تشريف داشته(
)، چو تعجب نميكنه ولي خب هري تو تابستون هيكلي كرده بوده و باعث ميشه تعادل دختر مردم به هم بخوره!
چشت روز بد نبينه ولي تا اينجاش كه هري بي ناموس، ردا به تن داشت واينا... و مورد خيلي بيناموسي رخ نداد.
اما اي دل غافل!! خيال كردي! هري از اين حرفها بيشتر حاليشه! تا فهميد يه دختر همچين تر و تميز و بي صاحاب شده به تورش خورده (
)، دامش رو پهن كرد
. بگو چطور؟؟
قبل از اينكه دختر معصوم بخوره زمين،هري _اين موجود موذي و پليد و پلشت_ دست چو رو گرفت !بعد اون يكي دستش رو گرفت و(
واي واي شرم دارم بگم مرلين اعظم من رو ببخش
) در نهايت سعي كرد كه كمر دختر مردم رو بگيره!
كه جان خودش كمك كنه درست وايسته!
واي واي شرم دارم بگم كه چو هم در اون شرايط كه ضربه ي سخت فيزيكي خورده بود و دلش از ضربه ي روحي مرگ سدريك هنوز التيام نيافته بود، ميوفته تو دامي كه هري براش در عرض 3سوت پهن كرده!يه نگاه بهش ميكنه كه يعني تو منو نجات دادي و من به تو مديونم
وهري هم با لبخندي ژكوند مانند(
) بهش جواب ميده كه يعني:خواهش ميكنم قابلي نداشت و تو ارزشت بيشـتر از اين [...........اين جاهاش براي كساني كه ناراحتي قلبي دارن اصلا مناسب نيست] و خلاصه شروع ميكنن به صميمي شدن و حالا تموم نميكنن!اون نقطه گندهه ،در واقع اين دو تا بيناموس بوده كه خيلي به صميميت رسيدن.
در اين لحظات صدايي از پشت سرشون مياد كه مشخص ميشه : هرميون و جيني زير ردا داشتند هري را تعقيب ميكردند،كه جيني ديگه طاقت نمياره صميميت رو ببينه و شنل رو ميندازه كنار
و با سر مياد بيرون تا با روش هاي مشنگي دخترانه حساب چو رو بذاره كف دستش! اون نقطه پايينه همون سر جيني بوده!
اما اون نقطه كه اون ته تها سو سو ميكنه آرگوس فيلچ بوده كه داشته به دنبال خانم نوريس ميگشته و با صداي جيغ جيني به اين سمت شتابان حركت ميكنه.
در اين گير و دار خب مسلما هركسي جاي هري و چو بود به فكر فرار ميفتاد كه مشخصه اولين چيزي كه به ذهن پوك هري ميرسه آپاراته! و اصلا ديگه اهميتي نداشته كه آپارات رو به طور مشروع و آسلامي انجام بده .چون كارش رو كرده!
در همون حالتِ صميميت،(ديگه نميگم كجاي چو رو گرفته ولي تو عكس واضحه ) آپارات ميكنه...اما خب نميتونه .
اين بچه سوسول حواسش نبوده كه جادوگرا نميتونن تو هاگوارتز اپارات كنن ،اون هم با يه ساحره، اون هم به صورت نا آسلامي!!!
(از هري انتظار بيشتري نميشه داشت
)و در اينجا چون هري در آپارات ناكام موند،نميشه ازش نكته ي درسي در مورد آپارات با همراه نامحرم گرفت.
*توضيحات:(البته فكر نكنم لازم باشه ولي براي رفع ابهام..)
1.هرميون و جيني داشتن هري رو تعقيب ميكردند چون يه مدتي بوده كه هري آهنگ هاي بريتني رو زياد گوش ميداده؛ بهش مشكوك شده بودن كه نكنه از راه به در شده باشه!
2.رون در اين عكس هويجي بيش نبود
كه در واقع عكاس يادش رفت عكسش رو بندازه!
3.اون درخته هم فكركنم تابلويه ديگه....درخت داروش بوده كه از فوران احساسات اين دو تا (
)رشد كرده بود.
(مثل كتاب و فيلم 5)
4.نتيجه گيري: اگه به آهنگ هاي بريتني اسپرز علاقه داريد ، نذاريد ديگران اين رو بفهمند و زمزمه هم نكنين . ميتونين تو هدفون گوش بدين تا رسوا نشين!