[spoiler=خلاصه]
زبانم لال، دور از جان، لرد ولدمورت بدرود حیات گفته و آنتونین جانشینش میشود. در این بین اسکورپیوس با حقه و کلک و راضی کردن آنتونین بعنوان نفوذی وارد محفل میشود تا هری را گول بزند و وزیر سحر و جادو بشود و به مرگخواران کمک کند. ولی آنتونین خبر ندارد اسکورپیوس بدنبال منافع خود است و میخواهد بکمک هری او را بکشد تا خودش رییس مرگخواران بشود ...
[/spoiler]
هری در افکار خود:
_ هوووم ... اووووم ...
... جینی رو چیکار کنم؟ حالا که رون مرده و هرمیون بیوه شده چیکار کنم؟ کیو انتخاب کنم؟
اسکورپیوس: پدر بهت حق میدم. حتما الان تو فکر اینی که میتونی به من اعتماد کنی یا نه؟
هری: چی میگه؟ آهان، آره پسرم تو همین فکر بودم.
اسکورپیوس: پدر نگران نباش. مگه خودت برام تعریف نکردی که عمو اسنیپ هم یه موقعی پشیمون شد و از مرگخوارا بسمت دامبلدور و محفل اومد؟
هری: چرا، چرا. باشه پس بهت اعتماد میکنم.
اسکورپیوس: اوکی پس راه بیفت بریم تا یواشکی شما رو داخل خانه ریدل کنم و با کمک هم سر آنتونینو زیر آب کنیم!
هری: آخــــی نه گناه داره، نمیشه یه جور دیگه بکشیمش؟
اسکورپیوس: چه طوری؟ چه طوری؟
هری: اینطوری ... اینطوری
اسکورپیوس: یعنی با اکسپلیارموس؟
اسکورپیوس که قبلا با چند تن از مرگخواران هماهنگ کرده بود، شبانه هری را مخفیانه داخل خانه ریدل کرد و باتفاق هم تا بالای سر آنتونین که در تختخوابش بود رفتند ...
اسکورپیوس: خب پدر حالا نوبت شماس. شما ولدمورتو کشتید و حالا میتونید جانشینش هم بکشید.
هری چوبدستیش را بالا برد و نعره زد: اکسپلیامورس!
چوبدستی آنتونین از دستش خارج شد و او وحشت زده از خواب پرید، و همینطور که در تختخواب بود اینور و آنورش را نگاه کرد تا اسکورپیوس و هری را دید و گفت:
_ کیه؟ چیه؟
اسکورپیوس: هیچی عزیزم، شما بگیر بخواب. یعنی الان به خواب ابدی میری ... آوداکداورا!
آنتونین:
(و اینطور شد که آنتونین به آرزویش رسید و به پیش اربابش کوچ کرد. آخــــی
)
هری که حسابی ذوق کرده بود برای اسکورپیوس دست زد و گفت: آفرین، آفرین پسرم. یه وقت فکر نکنی من مییترسیدم بکشما! هرگز! من فقط خواستم خلع سلاحش کنم تا این فرصت و افتخارو به تو بدم تا بکشیش!
اسکورپیوس: آره؟
هری: آره بابا. حالا بیا بریم تا بقیه مرگخوارا نیومدن.
هری به راه افتاد و بسمت در اتاق خواب آنتونین فقید رفت ولی هنوز دستش به دستگیره در بود که صدای آوداکداورا مجددا در اتاق طنین افکند ... طلسمی سبزرنگ شلیک شد و هری بی جان بر زمین افتاد.
اسکورپیوس در افکار خود: ایول چه نقشه ای کشیدم. الان هم وزیر سحر و جادو میشم و هم رییس مرگخواران و هیچکس هم متوجه نمیشه. باید نقش مت دیمون تو departed رو میدادن من بازی میکردم!
اما اسکورپیوس متوجه یک موضوع نشده بود. آن شب آنتونین قبل از خواب به بلیز زابینی و آستوریا گرینگورس دستور داده بود که بدلیل بی احترامی به او تمام شب را زیر تختخواب او بمانند و جیک هم نزنند تا تنبیه بشوند ...
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۷ ۲۲:۰۵:۵۶
ویرایش شده توسط آنتونین دالاهوف در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۷ ۲۳:۳۲:۲۶