بلاتريكس نگاهي حاكي از خشم به خواهرش نارسيسا انداخت و گفت: امكان نداره! آني موني طبق معمول بهت چرت و پرت گفته، مگه ميشه ارباب تصميم گرفته باشه جادوگري رو كنار بگذاره و بخواد در كنار اين نولان مشنگ كارگرداني كنه و فيلمي به نام پاپ كورن كنار تاريخ رو بسازه!
نارسيسا نگاه حق به جانبي به بلاتريكس انداخت و گفت: فقط كه آني موني نگفته همه دارن ميگن كهع اين جلافت ها حقيقت داره!
بلاتريكس صدايش را اندكي بلند كرد و گفت: باز تو رگ مشنگ خاله زنكت زد بالا؟ خجالت بكش! اصلا من همين الان ميرم همه چيزو از ارباب ميپرسم.
نارسيسا دنبال بلاتريكس دويد و سعي كرد جلوي او را بگيرد: نه خواهر تورو به مرلين اين كارا رو نكن. ممكنه ارباب عصباني بشه كه ما تصميمش رو فهميديم و اونوقت بزنه ما رو بكشه يا يه وقت يه بلايي سر دراكو بياره!
بلاتريكس نارسيسا را از خود راند و آخرين جمله را گفت: مرلين نه، سالازار! و سپس به سمت لرد رفت و نارسيساي نگران را تنها گذاشت.
- من؟
- ارباب به سالازار قسم من اين حرفا رو نزدم، بقيه ميگفتن ... من هم خواستم ببينم نظر شما راجع به اين حرف ها چيه ارباب ... ارباب به سالازار قسم من مصر نيستم ...
- دهنتو ببند بلاتريكس. اينقدر اسم جد منو نيار هيشكي حق نداره اين اسم رو به زبون بياره حتي خود من! فقط به من يه چيزو بگو: كي اين حرف رو زده؟
- ارباب عفو كنيد، خواهش ميكنم ...
-
كي؟- ارباب نار ... آني موني!
- سالازار بهش رحم كرد كه من الان ميخوام فيلم بسازم و وقت رسيدگي به امور كم اهميتي مثل تنبيه اونو ندارم والا ... به همه دستور بده تو تالار اصلي عمارت جمع بشن.
- بله ارباب.
مرگخواران همه در تالار اصلي عمارت ريدل ها جمع شده بودند و غلغله اي برپا بود. بعضي ها با ترديد به اربابشان نگاه ميكردند و بعضي ها هم منتظر بودند تا اربابشان لب به سخن بگشايد و آن وقت به بقيه اثبات كنند كه حرف هايشان شايعاتي پوچ و توخالي بوده.
نولان گوشه اي روي يك صندلي خاك خورده نشسته بود و سعي ميكرد با لبخند هاي ظاهري و گاه و بي گاهش ترس وحشتناكش را بپوشاند و در دل به خود لعنت ميفرستاد كه چرا اين كار را قبول كرده است.
لرد رو به مرگخواران كرد و گفت: خوب ياران وفادار من، بدون اشاره اي به شايعات بي اساسي كه يك سري مرگخوار كه از وجود داشتنشون متاسفم (لرد نگاهي به آني موني انداخت) ميرم سراغ موضوع اصلي.
بالاخره من كارگردان مناسبي رو براي ساختن فيلم زندگي خودم يافتم. همه ي مرگخواراني كه قصد بازي در فيلم رو دارن به اتاق ارباب ميان و جلوي من و ايشون تست ميدن. در مدت ساخت فيلم هم همه از دستورات آقاي نولان اطاعت ميكنن مگر اين كه ارباب خلافش رو دستور بده. و هر كس هم كه سرپيچي كنه دچار اشد مجازات ميشه. در ضمن همه بدونيد كه ارباب فقط براي اين كه به يك عده احمق كه تصور ميكنن اون كله زخمي از ارباب سرتره با اين مشنگ همكاري ميكنه والا اين براي من مثل همه ي مشنگ ها بيشتر از يه (******) نيست.
نولان كه اكنون نفرين هاي زيرلبش تبديل به فحش هاي غيراخلاقي شده بود لبخند تصنعي زد و به همراه لرد به اتاق تست گرفتن رفت.
اتاق لرد سياهلرد روي تختش لم داده بود و با نجيني بازي ميكرد. نولان وارد شد و پس از تعظيمي دوزانو روي زمين نشست.
لرد نيم نگاهي به او انداخت و گفت: آفرين نولان، داري آداب حضور نزد لرد سياه رو ياد ميگيري. شايد بعد از اتمام كار تو رو به نجيني ندم.
نولان سرخ شد و سپس صدا زد: نفر اول بياد تو.
.
.
.