به ریگلوس:
در مورد اینکه روح هری چجوری محبوس شده این موضوع فقط ایده شماست و دلیل نمیشه که ایده رولینگم همین بوده باشه و در مورد این انیمیشنم که میگید این به هیچ وجه ملاک نیست... خب منم میتونم ده تا فیلم دیگه مثال بزنم که خلاف نظر این فیلم باشه.
لطفا دلایلی که میارید بر طبق کتاب باشه. خود کتاب اونقدر مسئله داره که لازم نیست برای توضیح دادنش به بقیه فیلم ها و داستان ها رجوع کنیم. چون هر داستانی منطق خودشو داره. و بحث سر این مسائل هم یک چیز سلیقه ای نیست که ما فرضیه بسازیم و اونو با فیلم مورد علاقمون تطبیق بدیم!
در مورد مقایسه روح های رون یا جینی با هری دلیل من کاملا مشخصه ... من دارم میگم اگر تکه روح های داخل قاب آویز یا دفترچه به آدم هایی که خارح از محدوده زیر سلطشون (یعنی خود دفترچه یا قاب آویز) بودند تونستن به این شدت حمله کنند؛ چطور یک تکه از روح ها نمیتونه حتی محدوده حافظتی ای که در اینجا بدن هری است رو تحت سلطه بگیره؟
اونم وقتی که به هر چیزی که بخواد دسترسی داره! خیلی مسئله ساده هست .. نمیدونم چرا انقدر پیچیدش میکنید. شما فقط کافیه به ساختار یک تکه روح فکر کنید ... تکه روح که یک قطعه الکتریکی نیست که فقط در یک محدوده و یک جای مشخصی کار کنه. یک تکه روح شرارت آمیز مثل تکه روح های ولدمورت دوست داره با تسخیر جسم دیگران قدرت پیدا کنه.و هر موقع هم که شرایطشو داشته باشه این کار رو میکنه. اصلا ربطی نداره که چون تکه روح در خود بدن هریه پس نمیتونه ... هفت تا کتاب هری پاتر نشون داده که میشه!
نقل قول:
ولي اينجا دنياي رولينگه!بايد مثل اون فكر كنيم وگرنه به جوابي نميرسيم.تازه تو دنياي وقعي هم ميگيم:...از ته دل(قلب )دوست دارم...قلبم رو شكستي...وقتي عاشق ميشي قلبت تندتند ميزنه(چه حس شيريني!).درسته كه همه رو مغز دستور ميده ولي اين يه عقيده ي خيلي باستاني كه ميگه: ((طرف با قلبش عاشق شده)).شنيدي بگن:مغزم فتوا داده... عاشقت شدم؟؟اين رو همين جوري در نظر بگيريد تا بعد.
ببینید باز مسئله رو از بحث اصلیش خارج کردید. اولا کی گفته رولینگ اینجور که شما فکر میکنید فکر میکنه؟ کی گفته در دنیای رولینگ جادوگرا با قلبشون فکر میکنند؟ یا در دنیای رولینگ کسی که عاشق میشه دیگه فکر نمیکنه؟ کجای کتاب و کدوم صفحه؟ اگر نتونستید پیدا کنید چنین صفحه ای رو یعنی این نظر شما. نه نظر رولینگ.
* این موضوع مثل روز روشنه که طرز فکر جادوگرای دنیای رولینگ در این مورد تفاوتی با واقعیت نداره.
در ادامم فکر میکنم باز شما میدونستید منظور من چیه! ببینید اون تکه از روح ولدمورت از کجا فهمید که رون عاشق هرمیونه؟ ولدمورت ذهن خونی بلده نه قلب خونی! پس قاعدتا ذهن رون رو خونده که فهمیده. من دارم میگم هرجور که اون تکه روح فهمیده رون عاشقه. اون تکه از روحی هم که در بدن هریه میتونه همین کار رو بکنه یعنی ذهن خوانی!
هر چند که اگر به معنای کتاب درست فکر میکردید میدید که این دو روح چنان با هم قاطی شده بودند که حتی به ذهن خوانی هم احتیاج نبود چون کلاه گروهبندی هم تونست احساسات هری رو تشخیص بده و هم روح ولدمورت و این یعنی یک مشارکت عجیب!
------------------------------------
نقل قول:
(اگه ولدي تيكه روح هاش رو حس نميكرد پس چطور هري رو به وزارتخونه كشوند؟؟؟)پس ولدي فقط به افكار هري دسترسي داشته و نه احساسات.چون از نظر رولينگ اين دوتا از هم جدايند. ok ؟؟؟جمع بندي:
ولدمورت تیکه روح هاش رو حس نمیکنه. دامبلدور در کتاب ششم دقیقا به این مسئله اشاره کرده که ولدمورت تیکه روح هاش رو حس نمیکنه. در کتاب هفتم باز مشخص شد که ولدمورت بقیه روح هاشو حس نمیکنه. اگر ولدمورت میدونست یک قسمت از روحش در بدن هریه هیچ وقت به هری حمله نمیکرد. اگر ولدمورت میدونست یک قسمت از روحش در بدن هریه انقدر بر علیه هری نقشه نمیکشید.
ولدمورت از این ارتباط استفاده کرد. درست. اما علتشو نمیدونست! این موضوع رو فقط دامبلدور فهمیده بود و این موضوع یکی از موضوع های روشن در کتاب هفتم هست.
من در پست های قبل اصلا منظورم خود ولدمورت نبود! ولدمورت اگر میدونست یک روحش در بدن هری نهفته هست داستان هری پاتر کلا عوض میشد. ولدمورت تا کتاب پنجم نمیدونست چنین ارتباطی بینشون هست . چرا؟
دلیلش اینه که اون یکی روحش قدرت برقراری چنین ارتباطی رو با خود ولدمورت نداشت!!! . منظور از ارتباط اینه که ولدمورت خبر دار شه چرا هری به فکرش راه پیدا میکنه نه اینکه هری به فکرش راه پیدا میکنه. چراش مهم بود که ولدمورت هیچ وقت نفهمید!
پس وقتی من دارم در مورد یک قسمت خاص حرف میزنم. منظورم فقط همون قسمته. اگر من حرفی از خود ولدمورت نمیارم دلیلش اینه که بر طبق کتاب میدونم چنین چیزی غیر ممکنه.
------------
به آراگوگ:
دوست عزیز .... گویا شما از بحث عقب موندید. جوابتون در پست های قبل داده شده.