هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۰:۰۶ سه شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۲
#11
بسم الارباب الظالم الظلیم




1.توضیح دهید با چه انرژی ای می توان سیاه چاله ها را بزرگ تر کرد؟! ( 10 نمره )

تا موقعی که در محیط مادی قرار دارن همواره رشد میکنن. با هر چیزی که اطرافشون هست. نور انرژی، اشیا، حتی هوا.
هرچه به سطح زمیم نزدیک تر باشه، یا سطح دیگر سیارات، انرژی بیشتری برای دریافت پیدا میکن.


2.سیاه چاله ی شما چه طور رشد کرد؟! ( 8 نمره )

سیاهچال من، اولش که اندازه ی دود یه پک سی گارد بدون دال بود، ولی دیدم اینجوری نمیشه، با توجه به اینکه انرژی موجود در وجود انسان ها نمیدونم چند بارابر انرژی انفجار بزرگ یا همان بیگ بنگ هست، یک مشنگ پیدا کردم و آن دود را به خوردش دادم. این سیاهچال یهم شد اندازه هیکل این مشنگه...خلاصه من روزی یه، چار پنشتا مشنگ دادم به خورد این سیاهچال ولی بعد از اینکه سایزش اندازه ی اتاقم شد کنترلش از دستم خارج شد، منو خورد، اخوی رو خورد، تمام ایل و تبار م رو خورد، اسیرامم خورد، بعد یهو نگاه کردم دیدم همه چیز مثل گذشتس، اخوی هنوز زندس، اسیرام هنوز هستن و ... . پس نتیجه گیری کردم که....برای ادامه لطفا به سوال بعد مراجعه کنید.


3.درمورد ظاهر سیاه چالتان توضیح دهید!(8)


راستش...خب خواستم چیزی نگم و رعب و وحشت ایجاد نکنم...ولی الان هممون توی این سیاهچاله افتادیم. اصلا کل دنیا افتاد تو این سیاهچال، شما حواستون نبود. روز 21 دسامبر این اتفاق افتاد. ولی چون انقدر این سیاهچال من بزرگ شده بود و یه دفعه ای همه چی رو بلعید، تغییرات آنچنانی در جهان به وجود نیومد. در نتیجه ظاهر سیاهچاله ی من عادیه عادیه! مثل هر چیزی که اطرافمون هست، خورشید داره، زمین داره، ستاره داره و ... . همه چیز آرومه...من چقدر خوش... هیچی معذرت میخوام!


4.روشی برای ساکت کردن دانش آموزان ارائه کنید! (4 نمره )


تهدید با منوی مدیریت، تهدید با دیگ دانش آموز دلبندتون اما دابز، تهدید با سیاهچاله هاتون، تهدید با ....
مطلع ساختن دانش آموزان از موجودات فضایی آدم خواری که طی سفر اخیر خودتون به فضا یافته بودین و اکنون آن ها را در کمد کنار میزتون قایم کردین و در صورت عصبی شدن ممکنه درش رو به اشتباه و ناخواسته باز منید و دانش آموزان خورده شوند.


سوال امتیازی : استدلال پروفسور مک براید را زیر ذره بین ببرید!(یا ثابتش کنید،با نقضش کنید!)

مشنگ ها عده ای چادوگری را خرافات، عده ای نیز توانایی منحصر به فرد میدانن. این دسته ی دوم معتقدن که جادوگران با داشتن نیروی فکری و انرژی بیشتردر وجودشان نسبت به خود مشنگ ها قادر به دستکاری کائنات و تغییر جهان مادی اطرافشون هستند. با در نظر گرفتن این که این سیاهچاله ها از انرژی تغذیه میکنند، میتونگفت پس دریافت انرژی جادوگران و مشنگه ها توسط دیوانه ساز ها امری بدیهی است. آمااااااااااااااا....اگه دقت کرده باشین خود دیوانه ساز ها هم جسم مادی و انرژی در بدنشون دارن که با این وجود باید تا حالا به علت خود خوری یا به عبارت دیگه جذب انرژی خودشون اگر سیاهچال بودن، نسلشون منقرض میشد.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۷ دوشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۲
#12
بسن الارباب الظالم الظلیم


1.رابطه ی میان دو علم معجون سازی و شفادهندگی در چیست؟ مختصرا توضیح دهید(10 نمره)

رابطه ی تنگاتنگی دارن. بسیاری از معجون های شفا دهنده ی مورد نیاز در علم شفادهندگی، در علم معجون سازی گنجیده شدن. برای ساختن بسیاری از آنا ها، در اصل تمامی آن ها باید به علم معجون سازی تسلط کامل داست. در صورت نداشتن اطلاعات کافی در مورد معجون سازی، مشکلات بزرگی در امر شفا دهندگی و بهبود بخشیدن به حال بیماران صورت میگیرد. ... با زبون بی زبونی دارم میگم خیلی راحت میشه به قصد نجات دادن یکی، اون و به کشتن داد در صورتی که اطلاعات کافی ای در این مورد نداشته باشید. سواله این پروفسور؟...سالازار و اکبر! الان من ور دارم برای معجون رفع کرورک، به یه کی معجون کشنده بهش بدم، کرک هاش برطرف میشه؟.... آره دیگه برطرف میشه.
برای اطلاعات بیشتر به سوال بعدی مراجعه کنید.


2.مواد تهیه ی معجون رفع کورک(جوش) چه هستند؟ طرز تهیه ی این معجون را به اختصار شرح دهید.(10 نمره)

زهره باسیلیک، زهره عقرب آفریقایی، شیره ی ساقه ی گل مرگبار عِزِیزیل(عزرائیل)، ... و اممم ماست و ادویه جات به میزان لازم.
تمام این مواد اولیه ی مرگبار که حتی یه قطرشون برای کشتن یک ماموت هم کافیه رو کاملا با هم مخلوط میکنیم.
ولی ابتدا باید یک روشن سازی کنم که برای خون آشام شدن، ابتدا مقداری از خون یک خون آشام را باید خورد، سپس باید مرد. بعد از پنج دقیقه مردن، فرد مذکور دوباره زنده میشه. در صورت خوردن خون انسان شخص یک خون آشام میشه. حالا شما میگین خون آشام شدن چه ربطی به معجون رفع کورک داره. منم میگم معجون رفع کورک همون معجون کشنده ای هست که در بالا براتون توضیح دادیم. در صورتی که به فرد ابتدا خونِ خون آشام بخورانیم، سپس معجون مرگبار و سپس خون انسان فرد خون آشام میشه. لازم به ذکره که بعد از خون آشام شدن، فرد مذکور حتی یک کورک، یک لکه ی پوستی، کک و مک، سوختگی، ترک پوست و غیره رو بدنش نمیمونه. کلا ظاهر را بسیار جذاب میکنه و عمر را بسی طولانی.


اما:100 گالیون شد.
آماندا:چند گالیون؟
اما: 100 گالون.
آماندا: چه خبره؟ ... هنوز کسی نیومده برای خون خواستن. اصلا از کجا معلوم مشتری میاد برام که من از الان بخوام برات پیش پرداخت کنم؟
اما: پیش پرداخت؟...این پوله این همه وقتی هست که گذاشت این رول رو بنویسم. میدونی چقدر وقت برد یه ربطی بین خون تو و معجون رفع کورک پیدا کنم؟




3.مختصری در خصوص اکسیر حیات وتاثیرات و موارد محدودیت آن توضیح دهید.(10 نمره)

اممممم....اکسیر حیات؟...همونی که موجب افزایش عمر میشه؟...همونی که از بیماری های مختلف، برای طولانی کردن عمر جلوگیری میکنه؟....همونی که موجب افسردگی مزمن میشه؟ چرا که فرد مصرف کننده بعد از مشاهده ی مرگ تکتم دوستان و نزدیکانش به مرز استفاده نکردن از آن میرسه؟(خود کشی)...همونی که فرد رو منزوی و گوشه نشین میکنه؟...همونی که بعد از گذشت 100 سال یه قاتل زنجیره ای به بازار مرگخوارن عرضه میکنه؟ چون بعد از، از دست دادن تمام ایل و تبار دیگه چیزی برای از دست دادن براش نمیمونه؟...همونی که آخرین کسی که درستش کرد آیلین پرنس بود، به امر لرد ولدمورت؟...همونی که به سختی درست میشد چون یکی از مواد تهیش یک نوع گل خال خالیه با زمینه ی بنفش و خال های سبز؟...همونی که برای ساختنش هر 1000 سال یه بار فرصت هست چون گلی که از مواد تهیش هست فقط 1000 سال یه بار اونم در دیواره های داخلی بزرگترین آتشفشان فعال جهان درمیاد؟...همونی که بعد از درست شدنش به طرز غیر قابل باوری گم شد؟...همونی که در اصل دزدیده شد؟...همونی که من دزد....هیچی!....نه من اصلا با این اکسیر آشنایی ندارم.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: كلاس ماگل شناسي
پیام زده شده در: ۰:۱۵ یکشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۲
#13
بسم الارباب الظالم الظلیم


1) بنظر شما چرا در بازی های کامپیوتری مشنگی شخصیت های اول همیشه تحت شرایط سخت هستند؟ این روند چه پیامی را به ما میدهد؟ ( 10 نمره)

طبق شعاری که آخر کلاس دادین، یعنی مشنگ خره و گاو منه، به این نکته پی میبریم در مشنگ ها صفات بارزی از خلقیلت این حیوانات وجود داره.
حال به بررسی گزینه ی اول میپردازیم. یعنی خریت مشنگ ها! با زیر ذره بین قرار دادن رفتار این موجودات، به این نتیجه میرسیم که آن ها علاقه ی غیر غابل توصیفی در امور حمالی، سختی کشیدن و... دارن. در نتیجه شخصیت اول که شخصیت آرمانی آن هاست، باید فردی سختی طلب باشه. اگه بیشتر روی رفتار های این موجود تمرکز کنید، مشاهده میکنید که آنها درصورت احساس خطر حرکتی با جفت پای عقبی انجام میدن که به اصطلاح مشنگ ها، جفتک انداختن نام دارد. در نتیجه خشونت موجود در این بازی ها هم قابل توجیه است.


2) بازی های کامپیوتری یکی از گزینه های کادوی روز معلم برای پروفسور ماگل شناسی و نیز ساخته ی مشنگ ها است. (5 نمره)

3) بازی های کامپیوتری مشنگی چه تاثیری را ممکن است در زندگی مشنگ ها بگذارد؟ ( 10 نمره)

1. عقده ای شدن خواهرهای کوچک در صورت داشتن برادری بزرگتر در خانه.
2. و نیز پایه های دشمنی در خواهر برادرها را در طفولیت بنا میکند. همین دشمنی های دوران کودکی، خصومت های خانوادگی در آینده را سبب میشود.
برای توضیح بیشتر اجازه بدین صحنه ای را برای شما توصیف کنم.
دختر کوچک خانواده با شادی و خوشحالی به پلی استیشن برادر بزرگتر خود چشم دوخته. برادر با حرکت ماشین در صفحه ی تلوزیون خود را هموچون وحشی ها به در و دیوار میکوبد (این ها زمینه های اختراع ایکس باکس را ایجاد میکنن).
خواهر کوچک: داداش میدی منم بازی کنم؟
برادر: نه!
خواهر: خواهش میکنم!
برادر:مگه من با عروسک های تو بازی میکنم؟ ... نه!
دختر بچه با چشم هایی پر از اشک از اونجا فاصله میگیره و با خود تصمیم میگیرد، انتقام خود را بگیرد.
سال ها بعد، برادر دخترک هنگامی که به سرکار میرفت، توسط افرادی ناشناخته ربوده میشود. هنگامی که بیدار میشود، تمام زن و بچه هایش و .. را اطراف خود میبیند. در اتاقی دنج و مخوف! تلوزیونی در اتاق وجود داشت. چهره ای نقاب دار سوار با دچرخه، قهقه هایی میزد که موهای شیطان را نیز بر تنش سیخ میکرد. بعد از توضیحات مختصری درباره ی چگونگی کشتن تک تک اعضای خانواده ی پسر، به صورت وحشتناک، حال بهم زن و ... میدهد، دوباره یک قهقه میزند و میگوید: let’s play a game! Yuhahahahahah!


4) چرا دالاهوف در ابتدای اولین جلسه کلاس با لگد اومد تو در؟ (5 نمره)


پروفسور گرامی!...خواهشا این سوال رو بدون توجه به جواب سوال یک تصحیح کنید.
اممممم...بزرگترین مشکلی که پروفسورهای دیگر در تدریس دارن، معطوف کردن حواس شش گانه ی دانش آموزان به کلاس هست. بنده تا به حال فقط دو پروفسور گرانقدر را دیدم که بدون هیچ مشکلی از پس این امر برآمدن. پروفسور آمبریج و پروفسور دالاهوف.
اگر پروفسور دالاهوف مناسب دیدن که از این روش برای کنترل دانش آموزان استفاده کنن، جای شکی نداره که بهترین روش رو انتخاب کردن و جای سوالی برای ما باقی نمیمونه.


5) آیا بازی های کامپیوتری مشنگی انجام میدهید؟ به چه سبکی علاقه دارید؟ نام ببرید و اگر توضیحی دارید میتوانید بدهید. ( سوال اختیاری - نمره اضافی)


سبک؟ ....امممم...خب بازی مجازی داریم و بازی حقیقی.
بازی های مجازی، همون بازی های مشنگی هست که شخصیت های بازی کارتونی هستن و بعد از مردن دوباره توانایی تجدید قوا و جون گرفتن و زنده شدن دارن.
و بازی های حقیقی، بازی هایی هستن که در آن به جای شخصیت های کارتونی از مشنگ ها استفاده میشه. به عنوان مثال شما میخوین ماشین بازی کنین. عده ای مشنگ را سوار ماشین کرده و ماشین را توسط کامپیوتر به کنترل خود درمیارین.
بنده خودم مخترع اینگونه بازی هستم و اولین بازیی که به بازار عرضه کردم saw نام داشت. در صورتی که یاد ایام کودکی و بازی هایم با برادرم میوفتم، تمایل عجیبی به این به بازی های حقیقی در خود احساس میکنم.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: اتاق مدیریت
پیام زده شده در: ۱۶:۲۷ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲
#14
درود!
با اجازتون، طالب جلسه ی دوم کلاس پیشگویی هستم.


ویرایش شده توسط اما دابز در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۱۸:۳۶:۰۱

I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲
#15
بسم الارباب الظالم الظلیم




1- تحقیق کنید و مخترع این ورد را بیابیدو راجع به زندگی اش اندکی توضیح دهید. 10 امتیاز


مخترع این ورد...اممممم...ارباب، لرد تاریکی بودن. ارباب اوقات فراغت خود را با ورد سازی میگذارندن، البته تا یک سالگی! بعد از اون زمان که دیگه رفتن سراغ اختراع نفرین های کشنده و خطرناک. ایشون علاقه ی مفرطی به جد بزرگوارشون سالازار اسلیترین دارن، که ایشون الان پروفسور هستن. بعد از پروفسور شدن ایشون، علاقه ی لرد به ایشون بیشتر شد چرا که میدونن و یقین دارن، جد بزرگوارشون از حامیان شخص خود لرد تاریکی حمایت کرده و در صورت وجود اشتباهاتی در پاسخنامه ی امتحان، آنها را نادیده گرفته و نمره ی کامل را پایین ورقه امضا میکنن.



2- چه اتفاقی منجر شد که او این ورد را بسازد 10 امتیاز


همان طور که شما اطلاع دارین جد گرامی ارباب، همراه ایشون و مرگخوارانشون زندگی میکردن، و وظیفه ی نگهداری و پرستاری از ایشون به عهده ی مرگخوارهای نحیف و ظریف ساحره و بعضا به عهده ی شخص شخیص لرد تاریکی بود. روزی ایشون هنگامی که داشتن جدشون رو از پله های خانه ی ریدل بالا میبردن (در حال کول کرده) ناگهان به فکر این میوفتن که یکی گاری را با جادو بلند کرده و جد را همراه با آن به طبقه های بالا ببرد. از اونجایی که ذهن همایونی در همان ثانیه خلاقیت و ذکاوت خود را ثابت میکند، حسی درونی به لرد میگه: وینگاردیوم له ویسا...وینگاردیوم له ویسا! ناگهان گاری بلند شده و پروفسور آینده روی آن به پرواز درماید. شواهدی هست که ایشون هنگام پرواز با گاری، از شادی در پوست خود نمیگنجن و پوستشون ترک برمیداره. و گرنه انقدر پیر نیستن. ته تهش20 سالشونه!



3- اولین باری که از این ورد استفاده کردید کی بود؟ برای چه کاری استفاده کردید و چه اتفاقی افتاد ؟ 10 امتیاز

اولین باری که از این ورد استفاده کردم، پنج ساله بودم. از همون دوران به آشپزی علاقه داشتم. دختر همسایه رو به آشپزخونه برده بودم تا با هم رولی گوشت درست کنیم. همین که فهمید اون قراره رولت گوشت بشه، اقدام به فرار کرد. از اونجایی که فاصله ی زیادی با ساطورم داشتم، با این ورد اونو بلند کردم و دقیقا وسط فرق سرش فرود آوردم.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۰:۴۶ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲
#16
بسم الارباب الظالم الظلیم



آل ها بیشتر در کدام کشور ها زندگی می کند؟ (5 نمره)

آل ها، خیلی موجودات نامزد و فشن و از این حرفایی هستن (غلط های املایی واسه اینه که این رز خانم هی رو ورقس خم میشد نمیذاشت ببینم)
آل ها زندگی نمیکنن! این ها موجود های مرده ای هستن که برای جوون شدن، جوونی بقیه رو میگیرن. از اوجایی که توی انگلیس، منطقه ی سکونت ویزلی ها، بچه مچه، اونم بورش زیاده بیشتر اون دور وبرا میپلکن.


آل ها چگونه کودکان را به خود جذب می کند؟به طور خلاصه توضیح دهید؟ (15 نمره)


اهممممم....خب بستگی داره! اگه پسر باشه، آل خودشو شبیه تیلو سویفت میکنه میاد واسشون شعر میخونه. اگه دختر باشه، خودشو شبیه اورلاندو بلوم میکنه، میبرتش شام بخوره! از اونجایی که توی خانواده ی ویزلی ها شوهر نکردن یا زن نگرفتن حکم مرگ رو داره، چرا که وضع مالی خانواده جوری نیست که بهشون غذا برسه. یا میخورن یا خروده میشن این است راز زندگیشون!

آخرین حمله توسط آل ها در کجا و به چه کسی گزارش شد و آیا این آل در حمله ی خود موفق بود؟ (10 نمره)

آخرین حمله در اتاق رز ویزلی بود که برای مدتی نا پیدا بود و کارت دعوت اورلاندو بلوم به یه رستوران فرانسوی به اسم "خواهرن عمه گلی، کباب و نان گرم" پیدا شد و چون خواهر های قبلیش هم همین طور نا پدید شده بودن، به مامورین دولت اینطور گزارش داده شده بود که توسط آل دزدید شده. ولی بعد از مدتی معلوم شد که شایعه یی بیش نبوده.


سوال امتیازی:وزارت سحر و جادو چگونه بر مشکلات جانوران نظارت دارند؟ (10 نمره)


با تزریق چیز، مشکلات آدمیزاد از بین میره، چه برسه به جانوران. جانور معتاد که جز چیز مشکلی نداره که نظارت بخواد.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۲۳:۰۷ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲
#17
بسم الارباب الظالم الظلیم



* مقاله ای مختصر درباره مرگ "کور ممد پاتر" در کلاس توسط من (یعنی پروفسور آمبریج) بنویسید و در آن علل کشتن وی توسط من را تحلیل نمایید. بلوف زدن ایشان در خصوص مرگ فراموش نشود. توجه داشته باشید که علت بلوف زدن ایشون در قبال نترسیدن از مرگ اهمیت بیشتری در مقاله شما دارد. (15 امتیاز)

کور ممد پاتر، دختر است!
بله من به این موضوع یقین دارم. دختری که تحت تاثیر حرف های دیگران، در مورد شجاعت پسرا قرار گرفته و اقدام به تغییر شناسه، یعنی اقدام به تغییر جنسیت کرده. از اونجایی که چهره ی زشتو بی وقارش را هیچ کور ممدی( حالا میخواد پاتر باشه یا هرچیز دیگه) ندارد، مجبور شد ضمن تغییر جنسیت، خود را علاوه بر پیر، کور نیز نمیاد. حالا این دوشیزه ممد ما که فکر میکرد الان روح مرد در وجودش دمیده شده، خواست با لاف زدن های الکی و بلوف های خود، حقیقت دختر بودنش را مستتر تر سازد. در ضمن من ته کلاس نزدیک ایشون نشسته بودم و با چشمان خودم دیدم که شلوار ایشون در لحظه ی شنیدن اسم پروفسور آمبریج نازنین خیس شده بود. بعد از مرگ اتفاقی بدتر افتاد...خب راستش چون نمیخوام جلوی روی شما، به زبون بیارم که دقیقا چه اتفاقی افتاد، خواهشا خودتون حدس بزنید.



* چرا پروفسور آمبریج افسون "آواداکداورا"ی قلابی را روی "رز ویزلی" اجرا کرد؟ (2 امتیاز)

الف) القای ترس به رز و بقیه دانش آموزان
ب) بیماری روحی- روانی خود پروفسور
ج) معرفی عنوان درس
د) شوخی دور همی


گزینه ی "ج".
این سوال رو به روش حذفی حل میکنیم.
گزینه ی "الف" غلط است چون ایشون نیازی به این جینگولک بازی ها ندان. ایشون همواره از در و دیوار وجودشون ابهت و ترسناکیت میباره. نیازی به این چیزا نیست.
گزینه ی "ب" و "ج" غلط است، چون ایشون که علم مطلق هستن و حکیم هستن(البته بعد از ارباب)، این کارها براشون کسر شانه!



* عزرائیل از چه چیزی تعجب کرده است ؟ (3 امتیاز)

الف) حماقت پروفسور آمبریج
ب) حرکت پیش بینی نشده، خارج از قوانین ایفای نقش و رول
ج) چرا دخترکی معصوم باید بمیره؟
د) قلابی بودن افسون و سر کار ماندن جهت تحویل روح


گزینه ی "د" صحیح است.
از اونجایی که هرجا پروفسور آمبریج قدم میزارن، مرگی رخ میده، عزرائیل همواره هنگامی که ایشون رو در جمعی میبینه انتظار وقوع یک مرگ وحشتناک رو داره. از این رو تعجب کردن که اون آوادای همیشگی که بلیط یه طرفه ی مسافرهای این طرف به اون طرف بود، مسافرا رو از قطار مرگ پیاده کرد و ایشون رو توی ایسگاه کاشت تا زیر پاشون علف خشک بشه.



* یکی از سه جناح ذکر شده در کلاس (وزارت – محفل ققنوس – مرگخواران) را انتخاب کرده و درباره "مزایای مرگ با کارت عضویت موقتی یا دائمی آن جناح برای بازماندگان خود"، مقاله ای مختصر بنوسید. (10 امتیاز)



مرگخوارن! بنده تمام جد و آبایم مرگخوار بودن. با وجود اینکه بیان علت انتخاب این جنح در ایل ما کفر محسوب میشه، جانم به شما بگوید پروفسور عالی مقام و عزیز، که بعد از مرگ بدنمون همچنان به فعالیت ادامه خواهر داشت (به صورت یک اینفری) و تنها روحمان از بدن جدا خواهر شد. و این جسم است که مهم است و گرنه روح آدم حتی نمیشود وزنش کرد که بخواد به گرم برسه و با توجه به نرخ گوشت، با جسممون مقایسه کرد.





پروفسور به سالازار مهمون داشتیم، بچه های فامیل نذاشتن بخونم. دفترم رو تو سرویس جا گذاشتم و....
شما به بزرگواری خودتون نمره ی کامل بدین. خواهش میکنم!



I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: بانک گرينگوتز-بانک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۲:۳۶ چهارشنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۲
#18
کمی قبل از بسته شدن صندوق مردم در بانک گرینگوتز
زندان آزکبان



نگهبان: خاویر!...پاشو ملاقاتی داری.

خاویر، جنی که به اتهام اختلاس اکنون در زندان آزکبان به سر میبرد، و روزگار معتادش کرده بود، با بی حالی گفت: چیه آقااااا؟ خوابیدنم جرمه؟ ... اشلا گیریم جرم باشه، مشلا شیکار میخواین بکنین؟ .... اژ ژندان میخواین بنداژینم ژندان اندر ژندان؟
نگبان: دِ بهت میگم پاشو! داره میاد، پاشو دیگه....اهمم اهمم .... وزیر گانت وارد میشوند.

در زندان باز شد و نور به چشمان جن که به تاریکی زندان خو گرفته بود افتاد. مرد بلند قامتی رو دید که یک وسیله با چند سیم در دست داشت. همین که در زندان بسته شد، سایه ی وزیر رفت و یک مرد خمیده و کت شلواری با یه کپسول رو تشخیص داد که داره به اون نزدیک میشه.

گانت با صدایی کلفت که ابهت خاصی بهش داده بود گفت: خاویر!...تو کجا؟ اینجا کجا؟...آه ای رفیق قدیمی، الان به کمک یک اقتصاددان، که در زمینه ی پرواز در آزادی با من همفکر باشه نیاز دارم. بودجه ی تولیدات چیز ته کشیده. موندم چه کنم؟
خاویر: خبر وژیر شدنت رو شنیده بودم. میدونشتم آدمی نیشتی که هم منقلیت رو فراموش کنی!...چرا که نه؟ ... من یه نژری دارم که شاید بتونه کمکت کنه. چه طوره اژ مردم کمک بگیریم؟
گانت: سطح درک مردم اونقدر نیست که بتونن فواید چیز رو بفمن! هیچ کمکی در این مورد به دولت نمیکنن.
خاویر: اهمممم!...خب، یه ایده ی دیگه. من میگم شندوق های مردم رو در بانک ببندیم تا نتونن برداشت کنن. اون وقت در شورت کشر شدن پولشون، متوجه نمیشن. بعد اژ رونق تولیدات، پولشون رو شر جاش میژاریم.
گانت که کم کم صداش داشت به صدای خاویر نزدیک میشد، گفت: آخه این که میشه دژدی! ..اهممم. ببخشید!

همون موقع که صداش کمی تغییر کرد، ماسکی که به کپسول وصل بود رو به صورتش زد و چند نفس عمیق کشید.
بعد از کمی نفس کشیدن با اون کپسول صدای محکم قبلی خودش رو گرفته بود. با لبخند گفت: اون روز اومدم از ایالمون بپرسم سیرین ببرمتون بیرون، غذا بخوریم؟ ... گیر داده میگه، شیرین کیه میخوای ببریش بیرون ؟ از اون به بعد از این گاز هلیم استفاده میکنم. اعتماد به نفس میده بهم...داشتم میگفت، مگه این دزدی نیست؟
خاویر: این به نفع مردمه. به نحوی اینجوری برای آینده ی کشورشون شرمایه گژاری میکنن.



بعد از بسته شدن صندوق های مردم در بانک گرینگوتز
بانک گرینگوتز


نگهبانان، مرد غریبه ای رو که جلوی بانک گرینگوتز فریاد میکشید که " باز شدن قفل ها، حق مسلم ماست!" رو از اونجا دور کردن.
مرد غریبه با قدم های تند و سریع در حالی که زیر لب غرغر میکرد، از آنجا دورتر شد تا اینکه به بلندترین ساختمان کوچه ی دیاگون رسید. جلوی در اون نشست تا کمی استراحت کنه. زیر لب با خودش حرف میزد و با دست روی زانوهای خودش می کوبید.
مرد غریبه: آه گانت!...گانت!...همه ی اینا زیر سر توئه! فک کردی میتونی مردم رو گول بزنی و پولاشونو واسه چیز میز حروم کنی؟ نشونت میدم!
جنی که از از طرف هرپوک مامور پیدا کردن یک جادوگر شده بود با ناامیدی داشت از ساختمون خارج میشد که صدای مرد غریبه رو شنید. لبخندی شیطانی روی لباش نشست. با خود گفت: پیداش کردم.
سپس با احتیاط به مرد غریبه نزدیک شد و پرسید: ببخشید آقا!!! ...جسارتا اسم شما چیه؟
مرد غریبه که با چشم های ریز کرده ی خودش نگاهی شکاکانه به جن انداخت، گفت: بگمن!...لودو بگمن!


ویرایش شده توسط اما دابز در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۱۹ ۱۴:۰۹:۲۵

I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: سازمان آموزش
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲
#19
راستش هیچ نظری ندارم که "روز عشق و عاشقی" چه ربطی به وزارتخونه داره! این هم نمیدونم که شما پشت پرده ی وزارتخونه به چه اعمالی مشغولین. یه استعمال چیز رو میدونم که اونم حالا چون تفریحیه موردی نداره.
در کل من میخوام این پستم تو روز عشق و عاشقی نقد بشه، از اون جایی که ارنی رو بیشتر تو سایت میبینم، میگم:
ای آقای خوش تیپ، جیگیلیه خودت (حرف انداختی تو دهن ما ها!!!)، بی زحمت ای معاون بزرگِ وزیر بزرگ و دایی ارباب بزرگتر، این پست ما رو نقد کنین.


I don't know which me that I love ... got no reflection!


پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۲ جمعه ۱۴ تیر ۱۳۹۲
#20
1.نام ورد: جی پی اس تووا!

کاربرد: تشخیص محلی که در آن حضور دارید.

سازنده: اما دابز

2. نام ورد: تِزپیش!

کاربرد: پختن سریع غذا! به نوعی کاتالیزگر

سازنده: اما دابز

3. نام ورد: " ارباب رو چه جوری دوست دارین؟ به عنوان دوست؟ عشق؟ یا اصلا دوست ندارین؟"

کاربرد: تشخیص زن یا مرد بودن شخص مورد نظر در سایت (چرا که اکنون به خودمم شک دارم آیا دخترم؟)

سازنده: اما دابز

نکته: راجع به ورد دوم باید بگم، کاربرد و مفیدی این عبارت اونو در فهرست وردها قرار داده! پس از آزمایش های متعدد به صحت آن پی بردم.


I don't know which me that I love ... got no reflection!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.