خلاصه:
در پی درگیری جیمزک و پروف دامبلدور، این بچه ی جیغ جیغو قهر کرد و از خونه رفت. اما توی یکی از کوچه پس کوچه های لندن با ولدک که بی هوش بود برخورد کرد. بعد ملت محفلی رو خبر کرد و اونا اومدن و با یه سری عملیات خفنز، ولدک رو به هوش آوردن و کلی چیز از معدش خارج کردن!
آما بعدش دیدن این ولدک بابا هی داره از همشون عذرخواهی می کنه و یه جورایی متنبه شده.
بعد آلبوس و اینا دلشون برای این بنده خدا سوخت و بردنش پیش بیل و فلور. آما اونا که به شدت دعواشون شده بود سر لرد، بردن دادنش به رون و هرمیون.
حالا از بحث ذوق مرگیت رز که بگذریم تصمیم بر این شد که ملت بشینن توی خونه ی گریمولد و با هم صوبت کنن ببینن چه خاکی باید به سر کچل لرد بکنن، اما نکته ی جالب این بود که دیگه هری جایگاه خاصی نداشت و پسر برگزیده نبود!
***
- ببینید به نظر من ما باید کشف کنیم چرا لرد همچینی شده. آخه مگه میشه یکی همین جوری، یهو اینقدر متحول بشه؟
دامبلدور در جواب تدی گفت:
- چه اهمیتی داره فرزندم؟ مهم اینه که تام الان متنبه شده و میخواد با سفید ها باشه.
هری فکری کرد و گفت:
- خب آخه به نظر من...
- رون، فرزندم، نظر تو چیه؟
رون بادی به غبغب انداخت و با ذوق گفت:
- به نظر من باید ولدکو بکشیم. :pashmak:
ملت: silent:
دامبلدور:
هری:
جیمز نگاهی به پروف کرد و نگاهی به رون و گفت:
- یعنی شما موافقین پروف؟
- نه فرزندم.
- پس چرا سر به نشانه ی تأیید تکون میدین؟
- دوست دارم.
ویولت سعی کرد بحث رو جمع کنه و گفت:
- خب حالا بیشتر فکر می کنیم و دوباره جلسه میذاریم. هری پاشو میز رو بچین میخوایم شام بخوریم.
هری با قیافه ای برافروخته گفت:
- من سفره بندازم؟!
- پـَ نـَ پـَ ، فکر کردی هنوزم پسر برگزیده ای! در ضمن از انجمن مدیران هم خبر رسیده که دسترسی ـت گرفته شده.
در حالی که ملت داشتن بلند میشدن و هری اشک از گوشه ی چشمش می ریخت نگاه آلبوس به هلگا افتاد که یه گوشه نشسته بود و تو فکر بود.
- چی شده ننه جان؟ دوباره تو فکر کدوم بدبخت فلک زده ای هستی؟
هلگا دستش رو به چونه ـش کشید و گفت:
- میگم ننه، مگه فلور و رز مرگخوار نبودن؟
- چرا خب.
- خب مگه ندیدن این حال لرد رو؟
- مجدداً چرا!
- پس چرا تا حالا به مرگخوار ها نگفتن؟
- یا شاید هم گفتن!