هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اگه جنسیت شخصیت های هری پاتر مخالف بود اونا چه شکلی می شدن
پیام زده شده در: ۲۰:۴۵:۳۰ دوشنبه ۳۰ بهمن ۱۴۰۲
#31
به نظر من رونا بیشتر بهش میخوره...رونا ویزلی یه دختر شلخته و عاشق کویدیچه و روی نسخه پسر هرمیون کراش داره


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: اگه جنسیت شخصیت های هری پاتر مخالف بود اونا چه شکلی می شدن
پیام زده شده در: ۱۲:۴۷:۵۷ چهارشنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۲
#32
به نظرم شر و شیطون تر می بودن و مو های نارنجی مایل به قرمز بلندی داشتن که یکسره باهاش درگیر بودن. شوخیاشون گسترده تر بود و احتمالا پرسی از دستشون زنده نمی موند. مغازه شوخی فروشی تبدیل به سرزمین عجایب می شد با این تفاوت که مرتب تر و منظم تر بود. به هر حال شلختگیشون بیشتر می شد و مالی راحت تر میزد تو سرشون. شاید هم فرد اصلا نمیمرد چون دخترا حواس جمع ترن.
اینقدر هم روی مخ مالی رژه میرفتن که هری رو میاوردن پیش خودشون هر روز


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: سه نشانه
پیام زده شده در: ۱۴:۴۷:۲۶ یکشنبه ۲۲ بهمن ۱۴۰۲
#33

گریپهوک؟
----------
مقاله
دگرگون نما
فضول


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: اگه جنسیت شخصیت های هری پاتر مخالف بود اونا چه شکلی می شدن
پیام زده شده در: ۲۲:۲۷:۰۷ پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲
#34
اما به نظر من یه دختر با مو های مشکی پر کلاغی و عینک گرد


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: محدوده آزاد جادوگران
پیام زده شده در: ۲۲:۲۳:۳۱ سه شنبه ۱۷ بهمن ۱۴۰۲
#35
سوژه لذت

کلمات‌:باد،خوشبختی،دریا،لطیف،دل‌نواز،طلایی،آغوش

پوزخندی زد، این کار برایش زیادی عادی شده بود. پریدن از خواب در دل تاریکی با نفس های سنگین و فرار کردن تا رسیدن به دریا و فرو بردن خود در میان امواج، دل سپردن به نوازش لطیف و دل نواز امواج که اشک هایش را که پی در پی فرو می ریختند پاک می کردند.

-این از شب ها که نمی تونم بخوابم، وقتی هم چند لحظه خوابم میبره این طوری میشه.

به نور طلایی خورشید از دور دست بالا می آمد و تاریکی آبی آسمان را به روشنایی پیوند می زد خیره شد، پاهایش برهنه بودند و لمس شن های سرد وجودش را تازه می ساخت و میسوزاند.

باند های نیم باز دستانش بر اثر خیس شدن سنگین می شدند و زخم های کهنه و نیمه شفا یافته ی دستانش را نمایان می ساختند. باد مو هایش را پراکنده و خشک می ساخت و مادرانه در گوشش زمزمه می کرد.

-یعنی خوشبختی برای چنین گناه کاری ممکن است؟

با بستن چشم هایش به زانوانش اجازه ی سقوط داد و در آغوش موج فرو رفت. جسمش بر طبق عادت به سطح می رفت اما حس سنگینی قلبش او را می آزرد.

کلمات بعدی: باردار، لبخند، چای داغ، باران، ماه، آسمان، زمان برگردان


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: سه نشانه
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵:۱۷ شنبه ۱۴ بهمن ۱۴۰۲
#36
سیریوس بلک؟
--------------
حیوانات جادویی
هیکل بزرگ
ریش پر پشت


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: اگر دامبلدور نمیمرد، دوست داشتید به جاش کی میمرد؟
پیام زده شده در: ۱۲:۴۵:۳۵ شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲
#37
آریانا نمی مرد...دامبلدور رو مشکلی با مرگش ندارم


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: محدوده آزاد جادوگران
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹:۲۰ شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲
#38
سوژه:لذت
کلمات: نامه، جوهر، دیوار، قرمز، دست، معجون،کافی

دیوانه وار میچرخید و جوهر و کاغذ ها اطرافش پروازه میکردن و میرقصیدند. دیوار کنارش کاملا قرمز شده بود و اثرات معجون کم کم کاهش پیدا می کرد.
همزمان که همچنان میخندید اشک صورتش را پر میکرد و آخرین نامه ای که پدرش برایش نوشته بود در دستش تکان می خورد.

نقل قول:
دختر عزیزم...میدونم که برات چقدر سخته اما وقتی این نامه رو میخونی من و مادرت دیگه پیشت نیستیم...شاید هم فقط من اما به هر صورت متاسفم. دوست داشتم بیشتر کنارت میبودیم و بیشتر مثل گذشته ها میخندیدیم.
میدونم برات سخته اما لطفا مثل من نباش، به آدم ها شانس کنارت بودن رو بده. درسته کامل نیستن ولی این عالی نیست؟
تو و مادرت کتابی بودین که هرگز از خوندش سیر نمی شدم میدونی...یه کتاب خوب رو هرچقدر بخونی بازم خوبه.


دستش را بالا برد و با چاقو خط عمیقی روی نقطه ای دیگر از بدنش که اکنون کاملا سرخ شده بود انداخت. اشک هایش رد پاکی از میان صورت خون آلودش باز کرده بودند و مانند قطرات مروارید معلق در هوا در حالی که میچرخید روی زمین فرود نی آمدند .

نقل قول:
عزیزم کافیه...میدونم داری گریه میکنی وقتی این نامه رو میخونی، دنیا خیلی ظالمه اما ما همیشه کنارتیم حتی اگه اونجا نباشیم.


-دروغگو، فقط بلدی دروغ بگی.

بغض صدای دختر کوچک را دو رگه کرده بود.

نقل قول:
عاشقتیم عزیزم، تو شکوفه ی زیبای مایی.


-دروغ گو!

موجی عظیم شیشه های اتاق را خورد کرد و باران درخشانی همراه صدای فریاد بیرون رفت.

دختر روی زانو هایش افتاد و با پاشیده شدن نور ماه توی صورتش چشم های بی رمقش لحظه ای بسته شد . ضربان قلبش آهسته شده بود و خون از زخم هایش بیرون می ریخت. حتی بیدار شدن جادویش به جای بهتر کردن و ترمیم زخم هایش خون را بیشتر به بیرون میریخت گویی دختر تنها آرزوی لمس دوباره ی دست های پدر و مادرش را دارد.

-خیلی بدی، از بازی متنفرم.

زمزمه اش هنوز پر از اشک و آهسته بود.

-تو گفتی نمیگذاری اونا ببرن. تو گفتی اگه وایسم من میبرم اما اگه باختن به معنی کنار تو بودنه میخوام ببازم.

از حس سرد شدن لذت می برد،حس میکرد که دیدش تار و سرش سنگین تر می شود. از حس سقوط کوتاه جسمش با زمین لذت میبرد. از صدای سکوت کر کننده ی شب که به دست عابران بی توجه شکسته می شد.

صدای باز شدن در را نشنید و متوجه حضور افرادی که با نگرانی اسمش را صدا میزندند نشد. چشم هایش بشته بود اما گویی می توانست پدرش را ببیند که به سمتش می آمد.

-بابایی.

زمزمه کرد اما نداشت در واقعیت است یا نه، دست کوچکش را دراز کرد و ملتمسانه خواهان لمس دست های پدرش بود، دیگر دردی را حس نمی کرد اما دست پدرش تنها مانند همیشه برروی موهای قهوه ای رنگش فرود آمد.

-هنوز نه عزیزم، ببخشید که بهت دروغ گفتم اما با اینکه میدونم لایق گفتنش نیستم...لطفا به جای من هم زندگی کن.

چشم هایش با شتاب باز شدند، دوباره خاطره ی آن روز را در خواب دیده بود. حس های متناقضی داشت . دستش را بالا برد و صورت خیس از اشک اش را لمس کرد و با یاد آوری لمس لذت بخش پدرش دستش را روی موهایش گذاشت که بلندیشان تا کمرش می رسید.

-خیلی نامردین که ترکم کردین اما، عاشقتونم.

کلمات بعدی:عطر،فراموشی، ماه، چوبدستی،آتش،آبی،درد.


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: اگه میتونستین یک چیزی رو توی داستان هری پاتر تغییر بدین اون چی بود؟
پیام زده شده در: ۱۱:۴۳:۵۲ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۲
#39
تنها تغییر رفتار هری بود که این قدر سرکش و بی ملاحظه نباشه و اینکه مادر و پدر نویل توسط بلاتریکس دیوونه نمی شدن.

یه چیز دیگه هم اینکه این عشق به انگلستان رو حذف می کردم چون نباید جانبدارانه برخورد کرد وقتی تمام مردم جهان یه داستان رو دوست دارن


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww




پاسخ به: **همانند يك سفيد اصيل بنويسيد**
پیام زده شده در: ۱۱:۳۳:۰۶ چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۲
#40
دلش برای سفیدی برف تنگ شده بود، برای نوازش آهسته ی سرما بر روی دست های برهنه و تب دارش. دلش میخواست دوباره با تمام وجود روی برف ها دراز بکشد و اجازه دهد سرما تن خسته اش را در بر بگیرد و دانه های جدید برف رقص کنان روی او فرود آیند.

دلتنگ پاکی برف بود، دلتنگ زمانی که خودش هم مانند آن پاک بود و تنها اندوهش دیدن اشکال زیبا و بی نقص برف بود که با فرود روی دستان کوچکش به سرعت آب می شدند و او را از دیدن زیبایی خودشان محروم می ساختند. نفس گرمش دانه های برف روی دستکش هایش را هم آب می کرد و اخم های کوچکش را در می کشید.

شاید برای همین از ابتدا می خواست سرد شود، شاید برای این گرما را دوست نداشت. شاید آغوش گرم مادرش یا نوازش های گرم پدرش را دوست داشت اما بدون وجود آنها تحمل گرما برای غیر ممکن شده بود.

گرما او را از دیدن بلور های زیبای روی دستش محروم می کرد اما اکنون که در سرمای خشک روی زمین دراز کشیده بود و خون سرخش گرما را از تن خسته اش خارج می کرد لبخند زده بود، چون هیچ چیز دیگر نمی توانست او را از دیدن آن بلور های زیبا محروم سازد.

فقط حیف که برف نمی بارید. زمستانی بی برف بود و سرد که تنها سرما زدگی را به زمین هدیه میکرد. سرد بود اما نه به سردی جسم خسته دختر.

تنها به شوق دیدن برف چشم هایش را رو به آسمان دوخته بود. برف را میخواست حتی اگر سفیدی اش چشم هایش را رو به سیاهی ببرد حیف که آسمان قهر کرده بود.

همچنان سرخی خون به چشم می خورد ام این بار شبح مبهمی از شخصی دید که چوبش را بالا می برد و دانه های سفید شروع به پرواز می کند. چشم هایش در آخرین لحظه درخشیدند و لب هایش به سختی به سمت بالا حرکت کردند و با بوسه اولین دانه ی برف بر روی لب هایش روح از تن خسته ی دخترک با شادی پر کشید و قطره اشکی که در آخرین دم خود را مهمان چشم دخترک کرده بود بر روی صورت بی جانش چکید.


It's all game...want this or not you are player. soo let's play!wwwwww








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.