هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۱ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۳
سلام به كلاه گروه بندي البته كه هاگوارتز فراتر از تصوراته نه تنها براي من بلكه براي خيلي ها اين چنينه از شما بات پست معرفي گروه ها متشكرم اما من هنوز به نظرم به گروه گرينفندر تعلق ارم و ازنظر شما اگر درست است خواهم به اين گروه بروم متشكرم از زحمات شما


ویرایش شده توسط noosheen در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۰ ۱۰:۱۷:۱۳

تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگه میتونستید پاتروناس خودتون رو عوضع کنید دوست داشتید چی باشه?
پیام زده شده در: ۱۲:۲۴ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
يك گوزن نر مثل پاترونوس هري چون پاترونوسشو خيلي دوست داشتم اسمشم مي ذاشتم شاخدار


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگه یه زمان برگردان داشتید باهاش چیکار می کردید?
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
من روزايي كه چند امتحان داشتم هربار با اون يك درسو مي خوندم و تازه توي تابستون اول توي خونه مي موندم بعد ميرفتم يواشكي بيرون و كسي هم بويي نمي برد و كلي صفا مي كردم و با دوستام خوش ميگذراندم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: اگه یه زمان برگردان داشتید باهاش چیکار می کردید?
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
من روزايي كه چند امتحان داشتم هربار با اون يك درسو مي خوندم و تازه توي تابستون اول توي خونه مي موندم بعد ميرفتم يواشكي بيرون و كسي هم بويي نمي برد و كلي صفا مي كردم و با دوستام خوش ميگذراندم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: به نظر شما ممکنه ولدرمورت از چیزی بترسد?
پیام زده شده در: ۱۱:۴۵ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
من ميگم از قدرت نداشتن چون قدرت اون نسبت به دامبلدور كم بود از دامبلدور مي ترسيد


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۷:۲۹ یکشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۳
سلام من دختر خنده رويي هستم خيلي درس،خوندن رادوست ندارم عاشق و ديوانه ي هري پاتر ام يكم شجاعم از اسليتريني ها و مرگخوارها بدم مياد ودوست دارم توي گرينفندر باشم راستي درس دفاع دربرابر جادوي سياه را هم خيلي دوست دارم و تنهادرسي است كه نمره ي كامل ميگيرم


تصویر کوچک شده


پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۱۳:۳۰ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳
نقل قول:

سیسرون هارکیس نوشته:
خب عاقویان و خانمون گوش بر دهید کلام اینجانبم را.

به نظر من اول از همه باید سوال رو تصحیح کنید و بنویسید:

چه چیزی برای شما از مرگ بدتره.

و دلیل خودم رو هم دارم و اونم این هستش که آدم ها با هم متفاوت اند مثال هم می زنم براتون:

برای الادورا بلک مردن بهتر از این هستش که با یه جن خونگی کار کنه یا زیر دستش باشه اما برای هرمیون گرنجر جالب و لذت بخشه. یا معاشرت با یه مشنگ (همون ماگل) برای آرتور ویزلی جالبه ولی برای مورفین خفت و حاضر یا خودش یا مشنگه رو به دیار باقی بفرسته و مثلا برای لودو کابوس اینه که به کسی تخفیف بده در حالی که بستنی فروش کوچه دیاگون راه به راه به هری بستنی مفتی میداد!

و اما در مورد خودم که نه در مورد سیسرون باید بگم که بدتر از مرگ گرفتن و شکوندن چوب دستیشه.



راست میگی چون دیگه نمیشه جادو کنی

پیوست:



jpg  23.jpg (9.28 KB)
36052_53e5f12ddb792.jpg 259X194 px

jpg  23.jpg (9.28 KB)
36052_53e5f147e93b9.jpg 259X194 px


تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۱۱ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳
_خوش امدید عزیزان من سال نو را بهتان تبریک می گویم

این صدای دامبلدور بود


هری،رون ،هرمیون،نویل و جینی در قلعه بودن علاوه بر انها سه نفر از سال اولی های اسلاترین و یک نفر از ریوکانلابود و ان یک نفر کسی جز چوچانگ نبود.
چوچانگ و هری سال پیش به هم دل بسته بودند و روابط نزدیکی داشتند اما امسال هری با جینی بود .
چوچانگ فرد مورد نظرش نیود به او علاقه داشت امااو تنها در فکر سدریک دیگوری بود و اورا دوست داشت قلبش مال هری نبود اما قلب جینی متعلق به هری بود.
پس از مرگ سیریوس بلک پدر خوانده ی هری که هری اورا بسیار دوست داشت هری نیازمند فردی بود که در تمام لحظه ها با اوباشد و احساسش را درک کند و در تما لحظات غم و شادی اس با او همراه باشد ،جینی تمام این ویژگی ها را داشت .

هری به خاطر داشت سه سال پیش در سالی که هری سیریوس را پدا کرد مانند امسال بقیه میز ها را کنار گذاشته بودن و تنها یک میز در وسط سالن قرار داشت که تمام افراد هاگوارتز از پروفسور ها تا دانش اموزان سر ان میز مینشستندو با هم غذا می خوردند.
مثل همیشه پروفسور دامبلدور پس از صرف نها گفت پس چرا منتظرین؟ ترقه هایتان را باز کنید دیگ
و سپس همان لبخند همیشگی بر روی لبش نشست.
همه ترقه هایشان را برداشتند پروفسور دامبلدور هم همین طور اما همین که ترقه اش را باز کرد نور خیره کننده ای سرسرا را پر کرد هری فکر کرد که کسی بمب منفجر کرده است
پروفسور دامبلدور به نامه ای که در دستش بود نگاه کرد بر روی نامه هیچ اسمی ننوشته بود اما در عوض جمله ای نوشته بود (درود بر شمشیر گرینفندر)همه با نگاه کردن به پشت نامه ترسیدنمد اما پروفسور لبخندی زد این برای او مانند یک رمز بود
به سمت اتاقش باز گشت

همین که وارد اتاقش شد فوکس صدایی در اورد اما پروفسور دامبلدور بدون توجه به او به شمت شمشیر گرینفندر رفت و با ان نامه را باز کرد
خطی اشنا در میان چشمانش نمایان شد
خط خواهرش بود خواهرش که سال ها پیش مرده بود در ان نوشته شده بود


برادرم
من امروز نقاشی زیبایی را کشیده بودم و ان را برای مادرم بردم به دستش دادم اما او از خواب بیدار نشد نمی دونم چرا البوس کی باز می گردی دلم برای تو تنگ شده است
از طرف خواهرت که بسیار تو را دوست دارد


دامبلدور پشت نامه را نگاه کرد خط اشنای دیگری درمقابلش بود این خط برادرش بود



البوس
امیدوارم به خاطر بیاوری ان زمان که مادر مان از دنیا رفت تو در کنارش نبودی و حتی از نظر من باعث مرگ خواهرمان شدی امیدوارم پشیمان باشی تومستحق مرگ هستی

دامبلدور برای اولین بار در عمرش داشت گریه می کرد



اشکالات تایپی و املایی زیادی داشتی که اگه بعد از نوشتن، یکبار متنت رو مرور کنی خیلی هاش برطرف میشن.
در اول نمایشنامه ت از روابط خصوصی هری پاتر نوشتی که ربطی به ادامه و آخر داستانت نداره و نوشتنش لزومی نداشت.
بیشتر بخون و بنویس تا جمله بندی هات قوی تر بشن.

تایید شد! سال اولیا از این طرف!


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۱۸ ۱۳:۵۹:۱۵

تصویر کوچک شده


پاسخ به: چه چیزی بدتر از مرگ وجود داره؟
پیام زده شده در: ۷:۵۳ شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۳
همشون کلا بده ولی زندگی بدون دوست بد تره چون ادم تنها میشه


تصویر کوچک شده


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۴ پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳
منم میخوام گروه بندی بشم باید چکارکنم؟


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.