هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۴۵ یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۰
نقل قول:
یا اینکه چرا این قانون برای خیلی های دیگه اجرا نشده...



آقا این موردو راس میگه

من فکر کنم سال پیش بود رفتم شناسه نمایشیمو عوض کردم به هری و چند تای دیگه، و توی چت باکس پیام دادم. اون موقع با توجه به اینکه مدیر هم در سایت وجود داشت(!) هیچ کس بهم گیر نداد. نه اخطار توسط ایمیل نه پیام شخصی و نه بلیت!
بعد من همین چند وقت پیش شناسه نمایشیمو به کوییرل تغییر دادم، این مدیر عزیز و گرامی و، بدون هیچ اخطار و بلیت و پیغام شخصی و این چیزا، یک راست منو از ایفای نقش شوت کرد بیرون، بعد در چت باکس هم منو تهدید کرد!
آخه شما بگید ای ملت چرا اون دفعه هیچ کار با من نکردن بعد این بار منو به طور ناگهانی کلا" از ایفای نقش انداختن بیرون؟ اگر من بجای کوییرل اسم یکی دیگه رو می نوشتم بازم مینداختنم بیرون یا اخطار میدادن؟ یا مثل دفعه قبل بیخیال بودن؟ نه خداییش!

در کل گفته باشم این کینه توی دل من مونده و خارج هم نمیشه اصلا" بد ترین خاطره من همینه یه روزی انتقاممو میگیرم نه بلیز دستمو ول کن بذار برم ببینم چی میگن

نقل قول:
او عقل را آفرید و همگان را به آن زینت داد.سپس کینه را آفرید، و عقل را از آنان که کینه را انتخاب کرده بودند بازپس گرفت!


یقینا" جناب ایوان از این جمله منظوری داره از همین جا داره میگه کسایی که از مدیریت کینه دارن بی عقلن


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۱۴ ۱۸:۴۷:۱۸
ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۱۴ ۱۸:۵۰:۰۰


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۹:۰۹ شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۰
این دوستمون مثل اینکه هنوز با مدیران گُل سایت آشنا نشده که هی تقدیر و تشکر می کنه


تصویر کوچک شده


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۲:۴۷ سه شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۰
- به خبر تصویری که هم اکنون به دست من رسید توجه فرمایید.

!مینروا مک گونگال از جامعه جادوگری طرد شد!

تصویر مینروا رو نشون میده که صبح داره از خونه میره بیرون تا به بد بختی های زندگیش برسه () که ناگهان:

شپلق! بوم! تق! جفنگ!

مینروا:
- آخ! کیه؟ کی بود؟ مگه مرض داری؟

شخص مجهول چنین داد پاسخ:
- که من آنتونم (آنتونین)! ز دستان ارباب و از جهرمم! به تنها یکی آزکابان لشکرم! به منوی مدیریت دلاور زمین بسپرم!

مینروا:
- آنتونین بوقی با من چیکار داری؟ ولم کن! چیکار کردم؟

- من تمام دسترسی هاتو ازت گرفتم!

- واسه چی؟ مگه بوق داری؟

- همینجوری دلم خواست! از قیافت خوشم نیومد! عشقم کشید! کینه سه هزار ساله ازت دارم! الان حرفی داری؟ نه الان حرفی داری؟ نه چی میخوای بگی؟ چیکار میخوای بکنی؟

- باشه. منو با خودت ببر. ولی بدون دوستان من گفتگو با مدیران رو روی سر تو و تمام مدیران فرو خواهند ریخت!

جماعت پشت صحنه: تکبیر! مرلین اکبر، مرلین اکبر، مرگ بر ضد حقوق کاربر، مرگ بر منافقین مرلین...

صدای گلرت در میان جمعیت که داره داد می زنه:
- آقا من هنوز سر حرفم هستما! مدیر غیر فعال بزرگترین آفت سایته!

- ...مرگ بر مدیران، درود بر رزمندگان محفل، سلام بر شهیدان! ()

تصویر قطع میشه و ادامه اخبار...


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۹ ۲۲:۴۹:۰۶
ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۹ ۲۲:۵۰:۳۲


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۱۷ سه شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۰
من نظرم اینه کلا" هر دو سه سال یک بار چند مدیر جدید اضافه و چند تا هم باز نشسته بشن.

هیچ شکی نیست که ریشه تمام مشکلات سایت مدیریته!

اصلا" این ایوان کجاست؟

به قول گلرت: (( مدیر غیر فعال بزرگترین آفت سایته ))

بعد این قوانین هم برای همه اجرا نمیشه. من خودم شاهدش بودم. بگم؟ بگم؟ بگم؟

شکی نیست که سایت هر چی داره مدیون هری بزرگه! ولی باو بهش بگین بیاد یه رول بزنه ببینیم بلده

در کل از زدن این پست هدف خاصی نداشتم. فقط بحث اجرای قوانین بر همه باید صدق کنه.


ویرایش شده توسط سيريوس بلك در تاریخ ۱۳۹۰/۱/۹ ۲۲:۲۲:۲۵

تصویر کوچک شده


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۴:۳۸ سه شنبه ۹ فروردین ۱۳۹۰
بلیز:

برای کسی نبوده. یک سرشماری بوده برای به پا خیزیدن


تصویر کوچک شده


Re: جادوگر تی وی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۹ پنجشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۸۹
اینجا، جادوگران

- و همینک ارتباط زنده ای داریم با محل برگزاری کنسرت روونا ریونکلا ملقب به یاس در تالار مرگخواران که قراره این کنسرت رو به طور زنده برای شما عزیزان پخش کنیم. زیاد وقتتون رو نمی گیرم بریم برای دیدن و شنیدن کنسرت.

در این لحظه محل برگزاری کنسرت نمایش داده میشه. ردیف های متعدد صندلی مملو از مشتاقان و طرفداران روونا هست. صندلی ها به صورت منحنی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند. نور صحنه تاریک میشه. در این لحظه روونا که یک شلوار جین آبی به همراه یک تاپ مشکی پوشیده با یک حالت غمگین و سنگین از طرف راست تماشاچیان به روی سن میاد. از طرف دیگر هم سیریوس بلک وارد صحنه میشه.
بر روی اسکوربورد بالای سن کلمات یـ ـ ـ ـ ا سـ ـ ـ ـ & آهـ ـ ـنـ ـ ـگـ ـ ـران نقش می بنده و در این لحظه همه شروع به کف زدن می کنند.
روونا دستش رو به نشانه سکوت و احترام بالا میاره و در این لحظه آهنگ شروع به نواختن می کنه. سیریوس:
- هاااااااااایییییییییی هاااااای هاااای هاااااای هاااااای...

(روونا شروع به خوندن می کنه و دستانش رو هم در حین خوندن حرکت میده)


واسه سه دیقه تو دلت راه بده مارو
تا من نشون بدم جادوگران و رابطه هارو
اینا حرفای امروز و دیروزه برپا
جادوگران شده اسیر یه ویروس مرگبار
دیگه احتیاجی به گِله از مدیرا نداریم
دیگه احتیاجی به محفل و مرگخوارا نداریم
یه جنگ روانیه حالا تو جادوگرانه
همه افتادیم به جون هم ویزارد و بیگانه
با تنی خسته کوفته خشکیده میری
که با ایفای نقش مدیرا کشتی بگیری
وقتی جلوت پست می زنم میگی موفق باشی
توی پخ (پیام شخصی) بهم میگی میخوای بلاک بشی؟
نگاه ما به همدیگه شده مثل قاتل
توجه نمی کنیم دیگه به حس باطن
توی "نحوه ی برخورد" چندتا کاربر ساده
دارن از دعوا می کنن سوءِ استفاده
چه کاربرا که تا می بینن یارو مدیره
میگن رول بی رول این آقا بُتِ کبیره
رول چیه بابا؟ این حرفا رو ولش
رولو دیدی برسون سلام ما رو بهش
چه کاربرایی که واسه همین از اینجا رفتن
اما این مشکلات همه توی روزای هفته ن
هرکس شناسه ی خودشو بغل کرده
اینا پیشرفت نیس اینا عقبگرده

( در این لحظه روونا مشتش رو در هوا تکون میده و عقب میره. سیریوس ادامه شعر رو می خونه:)


ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریاد
چون خانه ی من شده بر باد

( دوباره روونا میکروفن رو بالا میاره و ادامه میده:)


دیگه ریخته توی دل من هرچی درده
دلیلش به چند روز پیش برمیگرده
روزای اوج دعوا و بحث که از
همه شون چیزی نموند جز ترسِ محض
به یکی گفتم تو بیا بین کاربرا یک باش
اشکال نداره که اون ازت خون به چشم داشت
به حرفش گوش کن منصف باش باهاش یه خورده
گفت: مینروا وزیر بوده، حالا که مرده!!
خاطراتیه که من تو شعرم می نویسم
قلم کلماتو میاره و مینویسم
اینا باعثه گلوم پره از بغضی شه
که ببنده به دهنم راه اکسیژن
شاید به اینجا و این شعر اهمیتی ندی
منظورم اینه تو اینجا هم هس کاربرای بدی
ولی هه! اینجا خونَمه، وطنمه
جادوگران دلیل وجود شناسَمه

(دوباره سیریوس به وسط سن میاد و شروع به خوندن می کنه:)


ای داد از این همه بیداد
خواهم که ز غم شوم آزاد
از جور و ستم همه فریاد
چون خانه ی من شده بر باد

(روونا:)

دیگه ترس برخورد و رفتار و روابط ما
داره کثیف تر میشه از هوای تهران
بعضی میگن جادوگران یه قفسه باید
از اینجا بری تا بکشی یه نفس راحت
میگن از بین فسیلا فقط مونده پرسی
اوله راهه واسه لینی و لونای خرسی
که بعدِ منفجر شدن بمب ریونی
هیچ تاپیکی تو جادوگران دیگه بی سوژه نی!!
تو هم بیا جلو خودتو بساز، میتونی!
چرا واسه سطح پست همو قصاص میکنین؟
دوست من به خدا من هستم به صعود تو راضی
پس بیا با هم بشکنیم این خطوط موازی

( موزیک - روونا سرش رو پایین میندازه - دوباره بالا میاره و با صدایی گرفته ادامه میده:)


میدونم اینو، غرور ما جادوگرانی ها به گذشته ی ماست، به تاریخ ماست
ولی به خدا اون دیگه گذشته!! الآن ما چی هستیم؟ الآن واسه آینده مون چی داریم؟
بیا دوست من، بیا دست همدیگه رو بگیریم، تا آینده ی جادوگران به اسم منو و تو افتخار کنه..


تصویر کوچک شده


Re: كلبه سپيد (ماجراهاي دامبلدور و خانواده)
پیام زده شده در: ۲۲:۴۴ جمعه ۸ بهمن ۱۳۸۹
فردای آن روز، دیاگون

دامبلدور در نقش پیر مرد کوری بر روی یک نیمکت نشسته است. در همین حین جیمز در نقش پسرکی غریبه از جلوی او عبور می کند.
دامبل:
- پسرم می تونی این آگهی رو با صدای بلند از توی پیام امروز برام بخونی؟

جیمز چشمکی زد و گفت:
چرا نمیشه پدر جان. بده ببینم... اهم اهم... محفل ققنوس و نگاهی دیگر
ازدواج دیر جوانان جادوگر و ساحره تا کی؟
رفع مشکل ازدواج!
هزاران وام برای تهیه جهیزیه هر کدام به مبلغ بیست میلیون گالیون!!
یک صد هزار دستگاه خانه مجهز برای زندگی!
ده ها هزار جروی پرنده آذرخش و قالیچه پرنده!
یک صد هزار چوبدستی بی صاحاب!
شش صد گالیون در هر ماه برای هر نفر به مدت دو سال!
رفتن به مراسم خواستگاری برای تک تک نفرات!
کمک هزینه درسی برای رفتن به هاگوارتز برای هر نفر به مدت هفت سال به میزان یک صد گالیون!!!
و ده ها هزار جایزه نقدی و غیر نقدی دیگر!


بعد از پایان خواندن جیمز، همه مردم از خرد و کلان و پیر و جوان متحیر گشته و به پسرک و روزنامه در دستش خیره شده اند.
جیمز:
- عمو بهتره زودتر بریم محفل الانه که ملت بیان واسه ثبت نام!!


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۸ ۲۳:۲۸:۳۲


Re: آینه نفاق انگیز
پیام زده شده در: ۲۳:۱۶ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹
جلوی آینه قرار گرفت. خودش را می دید. در کنارش کسانی را می دید که پیشش نیستند. کسانی را می دید که دیگر در این جهان نیستند تا پیش او باشند؛ کسانی که در این دنیا هستند، اما این قدر دور، که نمی تواند همه آنها را یک جا در کنار هم ببیند.
همه شاد و خوشحال بودند. همه لبخند به لب داشتند. او از دیدن آنها خوشحال شد؛ اما در میان آن همه شلوغی دنبال یک نفر می گشت. نه اینکه بقیه برایش مهم نبودند... نه...
سرانجام او را دید. در گوشه آینه ایستاده بود و گریه می کرد... گریه شوق... سیریوس برگشت و پشت سرش را نگاه کرد. کسی آنجا نبود... دوباره به آینه نگریست... او جلو آمد و دستش را روی شانه سیریوس گذاشت. گرمای دستش را حتی در بیرون از آینه نیز حس می کرد... محو در آینه... محو در رویایی دست نیافتنی... مگر در دنیایی دیگر...



Re: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۸۹
اکسپلیارموس نخورده و چوب دستی افتاده!


تصویر کوچک شده


Re: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ سه شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۹
روفس رو به چت باکس راه نمیدادن شاخدم مجارستانی به دمش می بست!

چی گفتم!


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.