هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: اگر جای فلان شخصیت بودم ....
پیام زده شده در: ۴:۴۳ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴
#61
نقل قول:

هو ویزلی old نوشته:
اگه جای هری بودم نمی گذاشتم ادبی بمیره


ادبی؟! :grin: منظورت دابیه دیگه؟


من اگه جای دادلی دورسلی بودم در نوزده سال بعد سعی میکردم هر چی بیشتر به هری نزدیک بشم و باهاش رفت و آمد کنم. کلا رابطه بین هری و دادلی خیلی میتونه جذاب باشه.



پاسخ به: اگه مي رفتيد هاگوارتز و وقتي مي رسيديد مي گفتن اشتباه شده و بايد برگرديد چيكار مي كرديد؟
پیام زده شده در: ۳:۲۴ چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۴
#62
این سوال خیلی جالبیه که میتونه یکی از سوژه های ناب ایفای نقش باشه منتها پرسیدنش در انجمنی که قراره بحث های هری پاتری جدی در اون انجام بشه جالب بنظر نمیاد ولی چون باز هم تا حدودی جای بحث کردن داره قفل یا پاکش نمیکنم.

اگه من توی همچین موقعیتی قرار میگرفتم، اوووم حتما خودمون توی موقعیت هایی شبیه این قرار گرفتیم من هم به هاگوارتز نرفتم ولی جایی رفتم که همچین سوالی رو در ذهن برام تداعی میکنه و جوری باهام برخورد کردن که همچین حسی برام تداعی شد، یادمه برخوردم این بود که با مدیر اونجا جر و بحث کردم و گیر دادم و هر چند بودن در اون محیط بینهایت رو اعصابم بود و کلی ماجرای دیگه م تو زندگیم بود ولی با همه اون تفاصیل جوری تلاش کردم که در نهایت اونجا موندم.

منظور اینکه حتی در بدترین حالت هم باید تلاش کرد و اینکه وقتی کسی هاگوارتز و دنیای جادوگران رو ببینه معلومه دیگه نمیتونه توی دنیای مشنگ ها زندگی کنه. کسی که بهشت رو ببینه زندگی عادی روی زمین براش جهنمه. بنابراین بنظر من حتی اگه همه آدم های محیط اطرافتون و همه محیط هم بر علیهتون باشه و انگشت نما و تحقیر بشید و به معنای واقعی کلمه توی جهنم باشید هم نباید دست از جنگیدن برداشت چون حتما شما هم مثل من نمونه هاشو دیدید یا شنیدید که میشه پیروز شد در هر صورت.



پاسخ به: جمع بندی تاپیک های تالار اصلی
پیام زده شده در: ۳:۳۰ سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴
#63
جمعبندی تاپیک چرا ولدمورت جادوگر سیاه شد با اینکه میتونست یک جادوگر سفید خوب بشه؟


این تاپیک بنظرم تاپیک جالبی میاد که جای بحث کردن داره بخاطر همین دوست دارم جمعبندیش کنم یعنی از اولین پستش شروع کنیم بیایم تا آخرین پست و ببینیم نظرات دوستان چی بوده؟ البته خیلی خلاصه و اینکه نظرات تکراری فاکتور گرفته میشه. یادآوری قدیم ها جالبه. الان دیدم که در سال 84 این تاپیک قفل شده بوده و من در سال 86 دوباره بازش کردم.


آبرفورث: منافع رولینگ. برای اینکه باید یه شخصیت سیاه و پلید در داستان وجود داشت که در مقابل سفیدی قرار میگرفت تا کتابش پرفروش بشه. در واقع همون کلیشه قدیمی داستان ها یعنی سیاهی و سفیدی در مقابل هم.

کالین کریوی: چون از نسل سالازار اسلایترین بوده و این در ذات و خونش بوده.

آنتونین دالاهوف: چیزی که زندگی هر شخص رو مشخص میکنه انتخاب هاشه و در اصل این نظر، نظر قبلی مبنی بر اینکه ولدمورت جادوگر سیاه شد چون توی ذاتش اینجوری بود رو رد میکنه و دلیل میاره که هری هم طبق گفته کلاه گروه بندی میتونست سیاه بشه و بینهایت قوی بشه چون مغز چوبدستیش هم دقیقا همون پر ققنوسی بود که توی چوبدستی ولدمورت بود و قدرت هایی از ولدمورت هم بواسطه زخم روی پیشونیش در وجودش داشت ولی خودش نخواست.

گیدیون پریوت: انتقام و اینکه این قضیه نسبیه. از دید ولدمورت هم هری جادوگر بد داستانه. مثال زده شد که از دید چوپان گرگ خیلی حیوان درنده و نامردی هست ولی اگه درست نگاه کنیم میبینیم که گرگ هم باید برای بقاش بجنگه و شکار کنه.

پیتر پتی گرو: قدرت طلبی و عقده ای شدن او در نتیجه اینکه پدرش، مادرش را ول کرد و رفت.

حسن: سیاهی دست آدم رو برای رسیدن به منافعش باز میذاره و سفیدی دست و پاگیره.

هرمی: چون از بچگی میدونست با بقیه فرق داره و احساس خود برتر پنداری داشت.

Dumbledore>Voldemort: چون دوست داشت بقیه ازش حساب ببرن.

نیلوفر: ولدمورت یتیم بود و در ضمن هیچ وقت طعم عشق و محبت رو نچشید.

هپزیبا اسمیت: نظر قبلی را رد میکند و میگوید که ربطی به یتیم بودن ولدمورت و نچشیدن عشق نداشت چون هری هم یتیم بود و عشق را در پیش دورسلی ها نچشیده بود ولی سفید ماند.

فنریر گری بک old: چون بدنبال جاودانگی ابدی بود، قدرتی خداگونه. فقط فکر کردن به مرگ بود که اونو آزار میداد و حاضر بود به خاطر شکست دادن مرگ دست به هر کار ی بزنه.

نیمفادورا تانکس old: پدر ماگلی که باعث شد ولدمورت به ماگلها به چشم دیگری نگاه کند و از آن ها کینه داشته باشد.

دین توماس: با کارای عجیب جدش (مار زبونی) همه رو میترسوند و از این کار لذت میبرد.

ریموس لوپین: دوران کودکی آشفته ولدمورت دلیل این قضیه بود.

count: ولدمورت به دنبال تسلط بر جهان بود. هم جادوگری هم مشنگی.

دیدالوس دیگل old: چون مادرش با معجون عشق و با فریب پدر ولدمورت را بدست آورده بود و در نتیجه ولدمورت هم بهمین صورت بوجود آمده بود.

مارکوس فلینت old: چون جادوی سیاه رو به عنوان قدرت برتر میشناخت.

سوزان بونز old: چون از مرگ میترسید.

پرفسور فلیت ویک: عطش قدرت و بر هم زدن تعادل جادوی سفید و سیاه. چون جادوگران سفید علاقه ای به حکمرانی بر بقیه ندارن ولی ولدمورت داشت.

lovender111: اون میخواست همه در خدمتش باشند. چه جادوگرها چه مشنگ ها.

mahboobe: غرور.

marna: چون میخواست متفاوت باشه و درجایی که همه جادوگر سفید هستن استفاده از جادوی سیاه یک تمایزه. چون اون نیرویی بکر میخواست که دست نخورده باشه تا اون بتونه از منابع بیکرانش فقط برای خودش استفاده کنه. چون جایی در درونش نیروی تاریکی به اون قدرت میداد تا مبارزه کنه.



پاسخ به: کمک به ناظران تالار اصلی(مهم!)
پیام زده شده در: ۳:۲۸ سه شنبه ۹ تیر ۱۳۹۴
#64
فکر نمیکنم کسی در حال حاضر درست حسابی حوصله بحث های هری پاتری و غرق شدن در قدح اندیشه تالارهای ادغام شده اصلی و اسرار با 20 صفحه تاپیک رو داشته باشه ولی گفتنش ضرری نداره. بنابراین اگه کسی حوصله کمک کردن در جمعبندی و یکپارچه سازی تاپیک های این انجمن رو داره دمش گرم، لطفا توی ارتباط با ناظر یا پیام شخصی من بگه که با هم هماهنگ بشیم. میتونیم فکر کنیم این کار رو میتونیم به عنوان یه میراث از خودمون به جا بذاریم() تا اگر در آینده نزدیک یا دور دیگه در این سایت نبودیم این قسمت که واقعا ارزششو داره و نتیجه سال ها بحث علاقه مندان هری پاتره در دسترس بقیه به صورت درست و شکیل هست.



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "روبیوس هاگرید"
پیام زده شده در: ۲:۴۳ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴
#65
آقای هاگرید چیزی که در اولین نظر وقتی یک انسان جادوگر به شما نگاه میکند در ذهنش تداعی میشود این است که شما خیلی بزرگ هستید. البته بعضی ها به اشتباه وقتی صحبت از بزرگی و عظمت و گندگی و سایر صفات اینچنینی میشود لقب "خرس گنده" را پیشنهاد میکنند ولی بنده به شما بزرگ منش میگویم.

حال ای بزرگ منش سوالی که مدتیست ذهن من را انگولک میکند این است که یادم می آید در کتاب هفتم و اگر درست بگویم در فصل "هفت پاتر" زمانی که بعد از ساعت ها تعقیب و گریز و رهایی از دستان یاران ولدمورت سیاه و حتی روبرو شدن با خودش و سقوط با آن موتور پرنده در باغچه و رفتن به خانه امن، درست در برهه ای که همه استرس داشتند و ناخن هایشان را میجویدند و تازه واردان را برای پیدا کردن جاسوس بازجویی میکردند و یکی از برداران فرد و جرج بینوا گوشش را از دست داده بود، شما در وسط آشپزخانه روی یک صندلی نشستید و آن صندلی زارت شکست و من در آن وقت نیمه شب و در آن هیجان آن قسمت کتاب روی زمین به حالت هلیکوپتری از خنده چرخ میزدم.

سوال این است که آیا ممکن است شما بر صندلی وزارت تکیه بزنید و باز هم همان اتفاق رخ دهد؟ آیا برای این موضوع راه حلی اندیشیده اید؟

با سپاس
فِرت



پاسخ به: قدرتمند ترین جادوگرهای زنده ی حال حاضر چه کسایی اند؟
پیام زده شده در: ۲۲:۰۰ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#66
حال حاضر الان میشه چدین سال بعد از نوزده سال بعد که کسانی مثل هری پاتر و هرمیون گرنجر و رون ویزلی و کینگزلی شکلبولت و مینروا مک گونگال و لوسیوس مالفوی و دراکو مالفوی و امثالهم زنده موندند و دامبلدور و ولدمورت مردند بنابراین بین کسانی که زنده موندند اگه بخواهیم به کتاب های هری پاتر وفادار باشیم خب میگیم که هری پاتر از همه قویتره دیگه. مشخصه.



پاسخ به: برای ساخت یک سپر مدافع به چه خاطره ای فکر می کنید؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#67
به دو صورت میشه به این تاپیک پاسخ داد، اول بیان بهترین خاطره شخصی که خب درست بنظر نمیاد چون شخصیه دیگه و ما اینجا در یک شبکه اجتماعی نیستیم که بخواهیم خاطرات شخصیمان را بگوییم بلکه در سایتی هستیم که سراسر هری پاتری است.
...و دوم از زبان شخصیتی که آن را ایفای نقش میکنیم یا اگر در ایفای نقش نباشیم از زبان شخصیتی که آن را دوست داریم.

من اگر زبان آنتونین دالاهوف بخواهم نظر بدهم در زمان ساختن سپر مدافع فقط به یک خاطره فکر میکنم و آن لحظه باشکوه فرار از زندان آزکابانه. چون به آدم حس قدرت میده و یادش میندازه که حتی در جهنم نیز ممکن است راه نجاتی باشد.



پاسخ به: اگه میتونستید پاتروناس خودتون رو عوضع کنید دوست داشتید چی باشه?
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#68
وقتی بیست صفحه تاپیک های تالار اصلی را مرور میکنی متوجه میشی که در همه این سال ها در این انجمن دو تا تاپیک وجود داشته که در مورد پاترونوس یا همون سپر مدافع صحبت کرده. یکی این تاپیک فعلی که در سال 93 زده شده و دیگری تاپیک خیلی قدیمی تر و با تعداد پست های خیلی بیشتر که در سال 86 زده شده و سی صفحه پست خورده! بنابراین این تاپیک فعلی فایده خاصی نداره چون میشه دقیقا همین صحبت های اینجا را در همان تاپیک قبلی به این نشانه انجام داد. تاپیک قفل شد و بعد از یک هفته با تاپیک قبلی ای که ذکر شد ادغام میشه ولی اگه شخصی صحبتی در این مورد داره و فکر میکنه این کار درست نیست لطفا در گفتگو با ناظران تالار اصلی بگه که صحبت کنیم در موردش.
مرسی



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "روبیوس هاگرید"
پیام زده شده در: ۵:۳۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#69
_ زنـــــــــم بود! پاره تنـــــــــــم بود!

هرمیون کنار هاگرید نشسته بود و در حالی که دستانش فقط به مچ دستان هاگرید میرسید، مچ دستان او را نوازش میکرد و میگفت:
_ آروم باش هاگرید! من مطمئنم برمیگرده.

هاگرید یک زیرانداز از جیبش درآورد و نزدیک بینیش گرفت و بعد از آنکه فین خفنی داخل آن کرد و بینیش را بالا کشید، گفت:
_ دروغ نگو! بانو ماکسیم دیگه رفته.

از آن سو زاخاریاس که تازه وارد کلبه هاگرید شده بود، گفت:
_ الِکی میگه!

و البته روونا هم ادامه داد:
_ مگه داریم؟ مگه میشه؟

خلاصه همه یه چیزی میگفتند تا اینکه آنتونین هم وارد شد و هرمیون که سابقه درگیری قبلی با آنتونین داشت ناخوداگاه گفت:
_ قاتل!

و هاگرید هم بدون آنکه امان دهد پای چپ غول پیکرش را بر سر آنتونین کوفت و او را مانند سوکس زیر پایش پِرِس کرد!

در همین لحظه زاخاریاس به هاگرید نزدیک و گفت:
_ بزنم دهنت؟!

هاگرید رو به هرمیون کرد و گفت:
_ این چی میگه؟ من که کار بدی نکردم یه قاتلو له کردم!

هرمیون:
_ میگه که این همگروهیشه و تو اشتباه کردی! اون بدبختی که مثل تَشتَکِ نوشابه زیر پات له شده اومده بوده در ستادت که اعلام حمایت کنه و از بچگی اصلا یکی از فانتزیاش این بوده که کلبه هاگرید و خودش رو ببینه و البته برات یک امریکن پای هم آورده بود که له شد خب!

(بَبو بَبـــو بَبــــــــو
در همین لحظه ماشین پلیس جادوگران آزیر کشان وارد صحنه شد و یک موجود زشت از آن بیرون پرید و گفت:
_ کی حرفای مثبت هجده زد؟ کی از اون فیلم خاک بر سری اسم برد؟
هرمیون: کدوم فیلم؟!
_ همون امریکن پای!
هرمیون: فیلم کجا بود؟ منظورم کیک سیب آمریکایی بود!
_ آهان!!)


هاگرید ادامه داد:
_ الان این همه رو با همون "بزنم دهنت" گفت؟!

هرمیون:
_ نه خنگه! من باهوشم خودم استنباط کردم!



پاسخ به: گفتگو با ناظران تالار اصلی
پیام زده شده در: ۳:۲۱ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#70
بعد از مدت ها سلام دوباره به دوستداران بحث های هری پاتری

قبلا هم که ناظر اینجا بودم این روال بود ولی چون بعد از من تا به الان عوض شده بود لازمه دوباره بگم که از این به بعد برای زدن تاپیک در تالار اصلی نیاز به مجوز گرفتن و کاغذبازی و این موارد نیست. هر ایده ای به ذهنتون میرسه بدون اینکه از ما اجازه بگیرید یا معطل تایید کردن ما بشید روی سایت بیارید.
_اگه خوب باشه که دمتون گرم()
_اگه بد باشه که یه مدت میمونه تا ببینیم ارزش موندن داره یا نه؛
_اگه واقعا بیخود باشه که قفل میشه و ازتون توضیح میخوایم و با هم نتیجه گیری میکنیم که تاپیکو چیکار کنیم؛
_اگرم تکراری باشه که با لینک و سند بهتون نشون میدیم و خواهش میکنیم در اونجا بحثتونو ادامه بدید.

مرسی







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.