هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (آگوستوس.پای)



Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰
#61
با توجه به درخواست تعدادی از دوستان مبنی بر تشکیل و فعال سازی و انتخاب دوباره رهبر گروهک اوباش، تا اطلاع ثانوی گلرت گریندل والد بجای لودوبگمن برای این سمت انتخاب شدند.

باشد که سایه شوم این رهبریت دامن گلرت را نگیرد!


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: پروژه ی بعدی رولینگ
پیام زده شده در: ۱۲:۲۲ پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰
#62
تصویر کوچک شده

اکنون هر هری پاتریستی که به این وب سایت سر می زند، تنها و تنها با همین دوعبارت رو به رو می شود:
در مورد پاتر .... بزودی....

عباراتی پر ابهام برای طرفداران جوان و در عین حال میانسال دنیای جادویی!
در حالیکه حداقل 10 سال از شروع این مجموعه می گذرد و تا چند روز دیگر آخرین بخش از هری پاتر هم بر پرده سینما خواهد رفت، ناگهان نیمه شب موج نگاه ها متوجه تولد سایتی مرموز می شود که عنوان potter more را با خود یدک می کشد!

ایا این به این معناست که سری جدیدی از داستان های هری پاتر در راه است یا اینکه بدنبال درخواست های مکرر و جمع امضاهای فراوان مبنی بر نوشتن سرگذشت های هر کدام از شخصیت های کتاب و مشخص شدن نقاط گنگ و تاریک این مجموعه رولینگ قصد تکمیل پروژه هری پاتر را کرده است؟

در عید امسال طی گزارشی از بی بی سی، رولینگ بیان داشت که هنوز شخصیت های کتاب هری پاتر در ذهن او زنده اند و ...
ایا این سایت سندی در پذیرش گفته های اخیر رولینگ است و یا اینکه یک بازی از سوی بخش درامدزای کمپانی Warners Bros. در حال شکل گیریست؟

آیا این سایت می تواند محلی برای پیدا کردن مغز و ایده ای جدید برای ادامه داستان هری پاتر باشد؟
در مورد آخر من که شک دارم!


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۶ ۱۲:۳۴:۲۸

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۶:۲۸ چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۰
#63
درود

دروس مورد علاقه: معجون سازی و مراقبت از موجودات جادویی و دفاع دربرابر جادوی سیاه


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۹۰
#64
گلرت گریندل والد عزیز

از اینکه به فکر این گروهک یاغی هستی ممنون. اما دوست عزیز قبل از اقدام به اعمال خشونت بار(!) ، اگر مایلید سرپرستی این گروه را به دست بگیری لطفا با ناظرین هماهنگی کنید.( برنامه هاتون رو ذکر کنید)!


لطفا دوستان تا تعیین شدن رهبر جدید صبر کنید.

* همانطور که می دونید لودو بگمن - رهبر سابق دسته گروه اوباش- الان شخصیت هری پاتر رو گرفته.


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: گروه ضربت هاگزميد
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ جمعه ۲۰ خرداد ۱۳۹۰
#65
سرنیکلاس عزیز

اگه به تاپیک اعلامیه های هاگزمید توجه کنید، فعلا گروه ضربت رهبر نداره.

بنابراین از شما و همچنین سایر دوستان تقاضا دارم فعلا تا تعیین شدن رهبر جدید صبر نمایید.

در ضمن همینجا دوباره اعلام می کنم اگر کسی واقعا علاقمند به راه انداختن این تاپیکه با پیام شخصی درخواستشو بده. لطفا خودسرانه و بدون هماهنگی با ناظران در این تاپیک اقدام به سوژه زدن نکنید.


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: بند جادوگران
پیام زده شده در: ۱۶:۳۹ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
#66
- حیف که الان توی شرایط ناجوری گیر افتادم وگرنه چنان درسی بهت می دادم که بفهمی وقتی سرورت داره برات نقشه ای رو توضیح میده باید بفهمی!

این کلمات را لرد در حالی می گفت که دستانش را به هم گره کرده بود و در جلوی آگوستوس به ظاهر کشیش زانو زده بود.

- یالا چوبتو بده به من!
- اما ارباب... من چی پس؟ من خودم بدون چوب جادو می مونم که؟!!
- ابله حضور ارباب برای حفاظت تو کافیه. در ضمن مگه نه اینکه تو الان در نقش یه کشیش نیستی!
- خوب...درسته ارباب.
-بنابراین تا مادامی که نقشتو خوب بازی کنی خطری تو رو تهدید نمی کنه!

آگوستوس با ناراحتی عصایش را از درون جامه کشیشی بیرون آورد و بدست لرد سیاه داد. لرد سیاه بدون هیچ تاملی آهسته و آرام عصا را به سمت تخت چوبی شکسته کنار سلول اشاره گرفت و همزمان به آگوستوس اشاره کرد. آگوستوس که معنی اشاره را گرفته بود با صدای بلند شروع به خواندن دعا و طلب آمورزش برای مجرم کرد تا به لرد سیاه اجازه اجرای طلسم ها را دهد.

اگوستوس در حالیکه سعی می کرد از لرزش صدایش جلوگیری کند مشاهده کرد که چگونه تکه های تختخواب شکسته تغییر شکل دادند و پیکره ای درست شبیه لرد سیاه را شکل دادند. لرد سیاه در آخر چوب جادو را بالا برد و همچون چاقویی روی دست بدون عصا پایین اورد. لحظه ای بعد با ریختن خون لرد سیاه بر روی جسم مشابه، پیکر تکانی خورد و جان گرفت. لرد سیاه نیز برای پنهان ماندن از دید و حس شدن توسط دمنتورها خود را به مار کوچکی تبدیل کرد و بدور قوزک پای آگوستوس پیچید.

پنج دقیقه بعد

- برخیز پسرم. امیدوارم توبه ی تو به درگاه پروردگارت مورد پذیرش قرار گیرد.

کشیش در جالیکه دیگر رنگ به صورت نداشت به ارامی از جایش برخاست و به طرف در به راه افتاد و نگهبانان را صدا زد.

نگهبانان و دمنتور ها بلافاصله وارد شدند و لرد سیاه را به زنجیر کشیدند و با خود بردند تا حکم را اجرا کنند.

بیرون از محوطه

بلا سرانجام فریاد زد و گفت:
- یالا دیگه باید حمله رو شروع کنیم. همه با شماره سه
- یک ... دو ... سه... حملــــــــــــــــــــــه!


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۸ ۱۷:۱۶:۱۴
ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۸ ۱۷:۲۶:۵۲

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
#67
درود بر استرجس عزیز

در صورت امکان من در خواست مجدد تدریس در درس معجون سازی رو دارم. امیدوارم این ترم شلوغ تر از ترم پیش بشه.


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۴:۲۹ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
#68
و آنگاه شیطان رز را گفت:
- تو مرا کچــــــــــــــــــل کردی آخر!

خلاصه ای مختصر ازویژگی های جادویی رز از دیدگاه یک مرگخوار( منظور خودم هستما):

ظاهری مظلوم و آشفته با چشمانی ترحم برانگیز، اما اگه کمی با او رفاقت کنید متوجه می شید که باطنی کاملا خشن، پر جنب و جوش، فدایی خط ارباب دارد.
رز ویزلی بدون هر گونه ترمز جادویی(!) بی وقفه در جلوی مرگخوار و غیر مرگخوار مانور داده و بدا به حال آن کسی که بخواهد برای نزدیک شدن به لرد سیاه با رز رقابت کند!

برگرفته شده از نگاهی کوتاه به خاطرات من
بسیار خوب بعد از مختصر شرح احوال بالا() می رسم به سوالات:

1- رز ویزلی گاهی میشه که می بینم بلافاصله بعد از زدن یک پست از طرف یکی از بچه ها بلافاصله پست میزنی.آیا وقت خوندن اون پست و یا پست های مرتبط با اونو پیدا می کنی؟ تا چه اندازه با نوشته هات ارتباط برقرار می کنی؟

2- چرا شخصیت رز رو انتخاب کردی در حالیکه این همه شخصیت منفی و سیاه وجود داره؟

3- اگه یه روز بیای و ببینی شخصیت دامبلدور و پاتر احیا شدن و کلا بخش محفل و سفیدا راه افتاده آیا به سمت روشنایی می ری؟

4- احساست نسبت به جادوگران چیه و چی شد که علاقمند به این مکان شدی؟


When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: بند جادوگران
پیام زده شده در: ۱۱:۰۷ چهارشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۰
#69
در حالیکه مرگخوارن بر سروکله خودشان می زند تا راهی برای نجات لرد سیاه پیدا کنند. اجرا کننده حکم برای بیست و هفتمین بار حکم لرد سیاه را خواند ولی این دفعه برای اینکه مانع از اعتراض لرد سیاه شود دزدانه طلسم سکوت را بر لرد سیاه اجرا کرد و تند تند گفت:
- از قرار معلوم اینبار مجرم اعتراضی نداره! پس دیگه لازم نیست وقتو تلف کنیم. بسیار خوب...حالا که کسی معترض نیست جلاد میتونه حکم رو اجرا کنه!

-آه فرزندم...صبر کن!من اعتراض دارم!

- ناظر و اجرا کننده حکم هر دو به طرف منبع صدا چرخیدند و چشمشان به کشیشی خمیده و فرتوتی افتاد که آرام و آهسته به صحنه اعدام نزدیک میشد.

- فرزندان من... چطور می تونید مهمترین فرامین خدا رو نادیده بگیرید! مجرمین هم حق دارند در پیشگاه خدا توبه کنند و قبل از مرگ اعترافات خودشون رو برای کشیشی بیان کنند!

ناظر اعدام چند لحظه ای مکث کرد و در حالیکه با ناراحتی سرش را می خواراند به کشیش گفت:
- ببین پدر عزیز، مجرم داریم تا مجرم، بابا این یارو اسمشو نبره ها! بارها مرده و زنده شده...

در این فاصله اثر طلسم سکوتی که ناظر بر روی لرد سیاه اجرا کرده بود از بین رفت و لرد سیاه که اکنون روزنه ی امیدی در دل نداشته اش روشن شده بود به وسط حرف ناظر پرید و گفت:
- حق با این پیرمرده هست من باید یکمی اعتراف کنم دیگه... این حق منه!

ناظر اجرای حکم که در دلش به زمین و زمان فحش میداد، به ناچار به بقیه دستور داد تا اجرای حکم را کمی به تعویق اندازند و دوباره لرد سیاه را تحت تدابیر امنیتی شدید به سلولش باز گرداند.

دقایقی بعد

پس اینکه نگهبانان لرد سیاه را به زنجیرهای جادویی کشیدند و سپس از سلول خارج شدند و اتاق در سکوت فرو رفت، لرد سیاه به امید وقت تلف کردن رو به کشیش کرد و گفت: حال من باید چی بگم؟

اما کشیش پیر بدون هیچ حرفی در حالیکه ردای گشادش را بر زمین می کشید آهسته به لرد سیاه نزدیک می شد.

- با توم پیرمرد! حالا چی باید برایت بگم... از اول تولدم شروع کنم خوبه!

- سرورم...لرد سیاه... کاش سالازار منو آوادا می کرد تا من این روز رو نمی دیم...
-

لرد سیاه بهت زده و متعجب به شخص ناشناس که اکنون در برابر لرد سیاه زانو زده بود نگاه کرد و گفت:
- تو کی هستی؟
- سرورم، منم جان نثار شما، آگوستوس!
- هووم...

لرد سیاه بعد از شناختن صدای مرگخوارش به وجد آمده بود، با مخلوطی از حس عصبانیت، شادی، خشم و... به مرگخوارش گفت:
- تو تا حالا کدوم گوری بودی وقتی که سرورت رو داشتن... البته اگه فرض کنیم در بهترین حالت، معتاد می کردن و... و داشتن زیر تیغ میبردن!

- آگوستوس که تحت تاثیر جذبه لرد قرار گرفته بود در حالیکه بر خود می لرزید گفت:
- ارباب به دستور شما رفته بودم رفته بودم دنبال پیدا کردن رابطه هم زمانی خارش پشت گوش شما با پوست اندازی ناجینی!ارباب بخاطر این موضوع من به هند، تایوان، کره، و آخرش مجبور شدم یه دوره فشرده کشیشی بگذرونم تا بتونم وارد کلیسای جامع رم و....

- چی این همه کار برای یه خارش؟!! ام... خب... بعدا به این موضوع می رسیم... حالا بگو ببینم چطوری اومدی داخل و چطور می خوای منو نجات بدی؟


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۱۸ ۱۱:۲۶:۳۶

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power


Re: موزه جادو و تاریخ جادوگری
پیام زده شده در: ۱۷:۵۰ جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۰
#70
سوروس با احتیاط شیشه کوچکی به اندازه یک بند انگشت بود را در کف دست بلا گذاشت و گفت:
-یادت باشه فقط 1 قطره برای از پا انداختن اون یارو کافیه. یه وقت جو گیر نشی کل شیشه رو بریزی تو غذاشا گفته باشم!
- تو کاریت نباشه من خودم می دونم باید چیکار کنم. پس دیگه خیالم راحت که با این معجون نگهبانه تا صبح نمی تونه از دستشوی دل بکنه!
- خیالت راحت.
- خیله خوب بیا بریم ایوان تا حالا دیگه باید سرو کله آنتونین پیدا بشه.
.
.
.
در حالیکه بلا و ایوان راه حلی برای سر پست نیامدن نگهبان اول پیدا کرده بودند، آنتونین هم در آن موقع در حال اجرای نقشه خود بود.

آنتونین توانست بدون جلب توجه کسی دو تار مو از دو ساحره بکند و در جالیکه در گوشه تاریکی ایستاده بود تارهای مو را درون بطری های همراهش ریخت و در عین حال به دقت به اطلاعاتی که آستوریا برای او آورده بود گوش می کرد.

- نگهبان اول موزه همونطور که فکر می کردیم یه محفلیه و اسمش ددالیوسه، نگهبان جانشین هم یه پیرمرد به اسم جاکوبه! اینطور که فهمیدم اگه امشب دست به کار نشین فردا به جای یه محفلی باید با چندتا نگهبان روبه رو بشین که ظاهرا همگی عضو محفل هستن.
- خیله خوب فهمیدم... به هر حال من باید برمو یه مقدار از موهای نگهبان دومو تهیه کنم. بعد یه راهی برای پیچوندن این دوتا پیدا می کنیم.

سه ساعت بعد

سرانجام پس از آنکه آنتونین نگهبان پیر را پیدا کرد و ساعت ها سایه وار دنبالش رفت. هنگاهی که جاکوب وارد کافه سه دسته جارو شد توانست نقشه اش را پیاده کند.بنابراین آنقدر صبر کرد تا زمانی که نگهبان قصد خارج شدن از کافه را داشت به بهانه اینکه مست بود و قادر به حفظ تعادلش نبود خود را برای لحظه ای به نگهبان آویزان کرد و توانست چند تار موی او را بکند.

- اوخ! احمق جلوتو نگاه کن... تمام لباسمو کثیف کردی!
- هــان ... بــا منـــــی؟... امق خویتی داشَم... بجای داد و بیداد بیا یه چندتا بطری نوشیدنی آتشی باهم بزنیم.
- برو اونور مرتیکه عیاش!

آنتونین که توانسته بود نقش خودش را بعنوان یک مست خوب بازی کند و جاکوب را فریب دهد با حالتی خمیده، لنگ لنگان به گوشه ای رفت و هنگامی که مطمئن شد که پیرمرد نگهبان به حد کافی از او دور شد در حالیکه در دلش می خندید مشتش را باز کرد و اصلی ترین تار موی را درون سومین بطری انداخت.


ویرایش شده توسط آگوستوس پای در تاریخ ۱۳۹۰/۲/۳۰ ۱۷:۵۸:۱۸

When the egg breaks by an external power, a life ends. When an egg breaks by an internal power, a life begins. Great changes always begin with that internal power






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.