هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




Re: مغازه روغن موی سوروس اسنیپ
پیام زده شده در: ۱۷:۱۰ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
نیو سوژه ه ه ه


- بشتابید... بشتابید.... روغن جدید سوروس اسنیپ به بازار آمد.... روغنی که نظیرش را ندیده اید! روغنی که شما جوان میکند! با روغن زیبایی و جوانی اسنیپ!

همه ی مردم دور بلند گویی جمع شده بودند که وسط خیابون ولو بود حرف میزد.

-سریعا به سمت مغازه بدوید... بهتر از این نمیشه!.... باید به روغن بگید که چه میخواهید و همان شکل شوید! ای ملت غیور! بشتابید بشتابید!


مردمی که حرف ها را شنیده بودند به مغازه ی روغن مو هجوم بردند و همه ی روغن های جوانی را خریدند.

در خانه ی لرد ولدمورت

- آخ خوشگل شدم آخ جون! مودار شدم آخ جون !

با خوشحالی وارد خانه شد و به طرف آینه رفت و گفت که مو میخواد. و روغن را به سرش مالید و با اعتماد به نفس هر چه تمام تر چشمانش را باز کرد. اما چیزی دید که نفسش را بند آورد. تعداد زیادی زگیل شاخک دار روی سر زیبایش به وجود آمده بود!!!!! همان آن تصمیم به کشتن اسنیپ گرفت اما اخبار ساعت 7 شروع شد و گفت:
- بیم..بیم...بیم..... با سلام. هم اکنون یک خبر فوری به دست ما رسیده که حاکی از کلاهبرداری شخصی به نام سوروس اسنیپ است. او پس از لو رفتن مفقود شده و تحت تعقیب ماموران وزارتخانه و همچنین ماموران پلیس است. خواهشمند است در صورت مشاهده ی او با این شماره تماس حاصل.....

لرد:

او با عصبانیت آنتونین و بلا و روفوس را احضار کرد و دستور داد:

- سریع برید و اون اسنیپ خیانتکار رو بیارید برای من! از تو سوراخ بین آسفالت های خیابون هم بود بیارینش! زود!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس دفاع در برابر جادوي سياه
پیام زده شده در: ۱۴:۵۲ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
1- توضیحات بیشتر و کامل تری درباره ورد های ولدابوسو و دامب لوسو بنویسید.(15 نمره )

ورد ولدابوسو از کلمه های ولدمورت (خلاصه)و بوسو تشکیل شده است. که طبق اطلاعات دقیق من از کلمه های عبری کلمه ی بوسو معنی ضایع شدن میدهد.( مگه به خواب ببینی لرد ضایع شه!) و ورد دامبل لوسو از دو کلمه ی دامبل و لوسو تشکیل شده که دامبل خلاصه ی دامیلدور و باز هم در زبان عبری لوسو به معنای "دلخواه" است.یعنی دلخواه دامبلدور که در اینجا منظور این است که پرتاب شدن به هوا از علایق دامبلدور بوده و همان وطر که همه میدانیم کاملا اشاره شده است که دامبلدور کمی قاطی داره.

2-یک رول بنویسید که از ورد ولدابوسو و یا دامبل لوسو استفاده کرده اید.(15 نمره)

بار دیگر در هاگوارتز کلوپ دوئل تشکیل شده بود. این دفعه دامبلدور معلم بود که هر جلسه خنده را بر لب دانش آموزان می آورد. این جلسه درس ولدابوسو و دامبل لوسو (یا یه چیزی شبیه این)بود. دامبلدور پس از نیم ساعت توضیح خوب بودن عشق و جادو های سفید سراغ درس رفت. و پس از تکمیل درس خواهش کرد که داوطلبی برای اجرای دامبل لوسو روی صحنه بیاد. من با شجاعت دست گرفتم. دوئل ما شروع شد. دامبلدور گفت:
- یک... دو. ... سه! اکسپلیارموس!

این ورد نهایت عشق دامبلدور و هری پاتر به جادوگری بود و در عین حال جادوی ساده ای بود. من با نهایت اعتماد به نفس فریاد زدم:
-دامبل لوسو!
و دامبلدور با لبخند و با صدایی شبیه "یودووو"( با صدای نازک بخوانید و اووو را بکشید) به هوا پرتاب شد و بار دیگر در انتها کلاس مثل بقیه ی جلسات بچه ها از خنده منفجر شدند.

3-وضعیت کلاس :(ارزش یابی)
استاد ترسیدیم آروم باش! حالا که من فقط نوشتم یه مثبت بهم بده! این جلسه هم عالی بود.


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱۵:۰۴:۱۹


ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۴:۳۶ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
استاد پای چرا حرف در میاری؟ من که نوشتم پاتیل؟ حرف تو دهن مردم میزاری؟
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

1- مواد اولیه این معجون چه چیزهایی هستند؟ نحوه درست کردن این معجون چگونه است؟ ( 15 امتیاز)
کمی پوست کف پای غول غارنشین - بال داکسی - پوست مار درختی آفریقایی- مخلوط عصاره ی دانه ی خواب زا با یک قطره خون اژدها

از همان ابتدا پاتیل را روی شعله قرار میدهیم و درون آن را از آّ پر میکنیم. بعد بال داکسی را ریز ریز کرده و درون پاتیل میریزیم و هم میزنیم تا رنگ معجون کرمی رنگ شود. بعد پوست مار درختی آفریقایی را با پوست کف پای غول مخلوط کرده و درون معجون میریزیم. معجون را 3بار در خلاف جهت عقربه های ساعت و 2بار در جهت آن هم میزنیم تا معجون نارنجی شود.بعد هم مخلوط عصاره و خون را اضافه میکنیم و شعله را به حد اکثر میرسانیم تا محلول قرمز گداخته شود. بعد هم آنرا با افسون انجماد سرد میکنیم.


2- از اونجاییکه این پودر به شدت ناپایداره، چه نکاتی رو باید برای نگهداری معجون در نظر گرفت؟ ( 3مورد) (6 امتیاز)

1. آن را در جای خشک نگهداری کنیم.
2. از برخورد نور آفتاب به آن خوداری کنیم.
3. آن را دور از جریان هوا قرار دهیم.

3- در صورتیکه این پودر تصادفا روی پوست بدن ریخت، چه اقداماتی را باید برای درمان انجام داد؟ (2 مورد) (4 امتیاز)
1. زگیل ها را از پوس بر میداریم. ( یا با کارد و ساطور! یا با جادو!)
2. محل مورد نظر را با الکل ضدعفونی میکنیم.

4- از این پودر چه استفاده هایی میتوان کرد؟حداقل دو مورد( در اینجا اجازه دارید جواب های شرارت آمیز هم بدهید!) (5 امتیاز)

1. برای خود کشی میشود آن را خورد!
2. وقتی رفتی خواستگاری جواب نه گرفتی بپاشی تو صورت دختره (ورژن جدید اسید!)



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: کتاب سوم کو؟ زندانی آزکابان رو میگم!
پیام زده شده در: ۱۲:۰۶ جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹
آگوستوس عزیز توی این لینک یه نگاهی به منوی موضوعات بنداز( سمت چپ صفحه میبینی که!) اونجا فقط یه گزینه هست به اسم "دانلود کتاب" توش که بری دانلود کتاب های نبرد با شیاطین و سرزمین اشباح و هری پاتر برای دانلود هست.

شاد باشی!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: ضرب المثل های جادویی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
هری در خواب بیند پیروزی بر ولدمورت
گهی با آوادا گه با اکسپلیار!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۲:۵۷ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
سوژه ی جدید

آنتونین با خوشحالی وارد اتاق لرد شد و گفت:
- مای لرد! بدبخت شدن! بیچاره شدن! بالاخره اونا رو دزدیدیم!


لردولدمورت:
- عالی بود! حالا میتونیم جهان رو نابود کنیم!

فلش بک


قطار سربازان سفید در حال حرکت بود و دامبلدور در حالی که آب دهانش از یک طرف بیرون میریخت به خواب عمیقی فرو رفته بود. بقیه ی اعضای محفل هم خواب بودند. قطار حاوی 10 کلاهک هسته ای خطرناک بود. کلاهک هایی که میتوانند برای ساخت بمب اتمی استفاده شوند! ناگهان صدای تاپ و توپی بلند شد. تعدادی مرگخوار و نیمچه مرگخوار و نوچه مرگخوار و غیر مرگخوار وارد قطار شدند. ماده ای بیهوش کننده در هوا پخش کردند و به واگن کلاهک ها نزدیک شدند.دسته جمعی یا ابوالفضلی گفتند تا کلاهک ها را بلند کنند اما موفق نشدند. به همین علت آنتونین به دنبال رضازاده رفت و او را هم در ماجرا دخیل کرد.

- آخ حسین جون..دستت درست...یه کمکی بکن!

آنها دسته جمعی کلاهک ها را برداشتند و فرار کردند. همان دم برای مرگ محفلی ها یکی از کلاهک ها را منفجر کردند و با بقیه به امارت اربابی مالفوی آپارات کردند.

پایان فلش بک


-- عالی بود! حالا میتونیم جهان رو نابود کنیم! زود باشین اونا رو توی کامیون بذارین و به آذربایجان منتقل کنین! اونجا اونا رو منفجر میکنیم!

دستورات لرد سریعا انجام شد . اما در راه آذربایجان ناگهان جینی با حرکتی خفنز متوجه قضیه شد. او همراه با فرد و جرج با حالتی شبیه جیمزباند(!)به دنبال کلاهک ها راه افتادند. تا به آنها رسیدند، جرج با حرکت باحالی وارد کامیون شد و با در آوردن کلاهک ها کامیون را به درون دره انداخت! بی سیمی را برداشت و به دامبلدور خبر داد:

- جرج، مرکز... ما توانسته ایم با حرکتی گولاخ همه ی 8 کلاهک را نجات دهیم!


- اوی الاغ! آخه نه تا بوده!

- چی؟

در این زمان روفوس با پای پیاده
ان یکی کلاهک را در کیف گذاشته بود و با خود میبرد.....



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: کی, کِی, کجا؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۲:۳۷ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
[spoiler=چیکار]خودکشی میکنن[/spoiler]



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
1.نشانک به یک نام دیگر نیز معروف است آن نام چیست؟(5 نمره)

علامتک!

2.آواز نشانک نشان از چیست؟(5 نمره)
نشان از هر چیزی ممکن است باشد به جز مرگ!

3.رولی جدی بنویسید که مربوط به زمانی باشد که مردم فکر می کردند نشانک نشانه ی مرد است.این رول در مورد این باشد که کسی در یک روز زمستانی از میان لانه های نشانک ها رد می شود و با ترس خود در مقابل این آواز مقابله می کند و در نهایت متوجه می شود که این فرض اشتباه است.(20 نمره)

برف شدیدی می بارید. باد هم میوزید و کلا اوضاع آب و هوایی خراب بود. اسکورپیوس در مسابقه ی کوییدیچ بعد از گرفتن اسنیچ با باد شدید از محل مسابقه دور شده بود و اکنون به سختی در باد شدید راه میرفت. جاروی وفادار و شکسته اش را در دست گرفته بود.حتی اگر یک نشانک روی شانه اش می نشست و آواز مرگ سر میداد او به راهش ادامه میداد. باید به محل مسابقه میرسید. حتما بازی هنوز ادامه داشت و هیچکس نمیدانست که گوی زرین دیده و گرفته شده است. در همین هنگام صدایی شنید... صدایی بم و زیبا... بعد از چند لحظه پرنده ای لاغر سیاه رنگ با سایه های سبز که قیافه اش بسیار غمگین بود نمایان شد. اسکورپیوس در لحظه ی اول فهمید که یک نشانک دیده است. به یاد آورد که عمو و پدر بزرگش 2 دقیقه پس از شنیدن صدای نشانک مرده بودند. خودش را برای مرگ آماده کرد. اما در لحظه ی آخر تصمیم به مقاومت گرفت. چهره ی روفوس ، رز ،کینگزلی و تمام دوستانش جلوی چشمش ظاهر شد. با شجاعت به راه خود ادامه داد. از جنگل خارج شد. او هنوز زنده بود. فهمید که مرگ در اثر صدای نشانک فقط تلقین است. او هنوز زنده بود. اما نشانک به دنبال او می آمد.اسکورپیوس دیگر ترسی نداشت. به همین خاطر نشانک در نظرش زیبا می آمد. نشانک جلو آمد. روی شانه ی اسکورپیوس نشست. اسکورپیوس انتظار هر چیزی را داشت. اما بر خلاف انتظارش پرنده لب گشود و گفت:

- تو پسر باهوشی هستی. فهمیدم که از من نترسیدی. از تو خواهشی دارم. لطفا در یک زمان مناسب به مردم بفهمون که من خطرناک نیستم. فقط همین رو میخواستم. این پر رو یادگاری نگه دار. اگر به من نیاز داشتی تو جنگل بیا و این پر را به هوا پرتاب کن. من همان لحظه ظاهر میشوم.
نشانک پر زد و رفت.

5 سال بعد

اسکورپیوس وارد جنگل شد. پر سیاهی را از جیب درآورد و به هوا پرتاب کرد. نشانک به سمت او پرواز کرد.اسکورپیوس به او گفت:

-الان وقتش رسیده است. من یک معلمم. امروز تو را به بچه ها معرفی میکنم. موافقی؟

نشانک سکوت کرد. اسکورپیوس دوباره پرسید. نشانک جواب نداد.
روی شانه ی اسکورپیوس نشست و با او به کلاس رفت. و بالاخره نشانک از عذاب نجات یافت. حالا دیگر حتی یک ذره شک در مورد کشنده بودن صدای نشانک وجود نداشت.


ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۷ ۱۴:۲۶:۲۲


ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: یک سوال مطرح کنید و متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
ظهر دو ساعت میخوابی عصر پامیشی میبینی ولدمورت دامبلدورو کشته چیکار میکنی؟

گریفندور: طوری نیست ما با عشق و شجاعت مشکلو حل میکنیم!

اسلیترین: همه صف گرفتن برای بوسیدن پای لرد!

ریونکلا: یه کم فکر میکنن ببینن کی جای دامبلدورو بگیره!

هافلپاف: به صفا و دوستی شون به خوبی و خوشی ادامه میدن!



ارباب جان، جان جانان اند اصلا!






Re: کتاب سوم کو؟ زندانی آزکابان رو میگم!
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ پنجشنبه ۱۶ دی ۱۳۸۹
یه بار گفتم. من توی وبم گذاشتم.البته دقت نکردم که ترجمه ش چطوره چون دوستم ترجمه کرده.برین توی قسمت دانلود کتاب و بگیرین.

معرفی وبلاگ و و سایت خلاف قوانین سایته ! من ادرس رو پاک کردم خواهش میکنم رعایت کنید !


ویرایش شده توسط مینروا مک گونگال در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۸ ۱۹:۳۴:۵۳


ارباب جان، جان جانان اند اصلا!










هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.