هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۴۲ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
#71
سلام بر ارباب سیاهم!
اینو میشه نقد کنید؟
میخوام ببینم طنزش به اندازه بود یا نه؟ اصلا خنده دار بود؟ حالا شما که این پست رو می خونید یه نقد بزنید براش فقط رو طنز پست بیشتر نقد کنین.

خلاصه: مرگخوارا می خوان برای فنر زن بگیرن و یه دفترچه از همسر های مناسب هم دارن. رودولف دفترچه رو دزدیده بود و حالا ازش پس گرفتن رودولف رو با دفترچه کت بسته بردن پیش لرد تا این که فهمیدن دفترچه گم شده.

رودولف رو لازم نبود بگم ولی حس میکنم لازم بود!

ممنون.


سلام و ممنون بابت خلاصه.

نقد شما رو فرستادیم. رودولف رو چرا لازم نبود بگی؟ لازم بود!


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۲/۱۸ ۱۶:۲۳:۱۴



پاسخ به: ولدمورت چی نداره ؟
پیام زده شده در: ۱۴:۴۵ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
#72
ارباب همه چی دارن! همه چی
دیگه نبینم این تاپیک هارو بزنینا!
آقای انکرام ما اینجا پیازیم؟؟




پاسخ به: هتل ملوان زبل
پیام زده شده در: ۱۴:۳۹ چهارشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹
#73
لرد برای گزارش پیروزی ادوارد صبر کرد. بازم صبر کرد. بیشتر صبر کرد. خیلی صبر کرد. خیلی خیلی صبر کرد. میخواست اعتراض کنه و یکی دیگه رو بفرسته.ولی بی صبری کار افراد ضعیف بود! لرد صبر کرد،بازم صبر کرد. خیلی...

خیلی خیلی خیلی خیلی ... صبر کردن بعد...
مرگخوارا در حالی موهاشون سفید شده بود به لرد نگاه کردند تا بالاخره تصمیم بگیره که دیگه صبر نکنه.

_ارباب وقتمون تلف شد!شما هم خب...

بلا تریکس با موهای سفیدش پای مرگخوار مذکور رو گرفت و پرت کرد بیرون پنجره.
لرد به بقیه نگاه کرد که مشتاقانه نگاهش می کردند.
_خب ما تصمیم گرفتیم یکی دیگه رو بفرستیم برای ماموریت. کی میره؟
همه ی مرگخوارا به جز پیترشون:
پیترشون:
_خب پیتر! برو ببینم چه می کنی!

پیتر در حالی که 2 تا هندونه گذاشته بود زیر بفلش به سمت در راه افتاد. ولی وقتی فهمید چیکار کرده با شدت تعجب کرد هندونه ها افتادند.
_پیتر! پول هندونه ها بسیار بود! چرا شکستیشان!
_ارباب!من... آخه...
_برو دیگر!

پیتر چاره ای نداشت.
در اتاق را باز کرد و به سمت اتاق محفل راه افتاد و نفس عمیقی کشید.
در زد.




پاسخ به: ویلای بزرگ آباء و اجدادی بلک !
پیام زده شده در: ۱۶:۵۲ شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
#74
همون لحظه بود که همه مرگخواران دوباره به رودولف زل زدند.

_بابا به خدا دست من نیست. من که کت بسته پیش شماها بودم.

مرگخواران به هم نگاه کردند.
منطقی بود.

لرد درحالی که آرامش خود را بازیافته بود به مرگخواران گفت:
_مرگخوارانمان! بروید دنبال دفترچه بگردید. ما نیز دنبالتان می آییم.

مرگخواران در حالی که مثل ارتش جومونگ به رهبری لرد با اسلوموشن حرکت می کردند. به هم نگاه می کردند. تام معلوم نبود که از کجا عینک آفتابی آورده بود و گابریل هم با تی روی شانه اش دوست داشت که بزنه کله یکیو قطع کنه.
لرد هم چوبدستشو برداشته بود و با حالت اسلوموشن به هوا نشونه میگرفت. ادوارد با قیچی هاش اسلوموشنی هواروتیکه تیکه می کرد.

_اوووممم... تا کی باید اینجوری راه بریم؟ مگه نباید سریع دفترچه رو پیدا کنیم؟ اسلو...
حرف پیتر با چپانده شدن سیب مروپ درون دهنش قطع شد. و پس از آن دیگه چیزی نگفت .

پس از 5 دقیقه...
_یارانمان! دیگر از این حالت جومونگی در آیید و دنبال دفترچه بگردید.
مرگخوار ها که حاضر بودند برای خلاص شدن از فنریر هر کاری بکنند برای لرد هرکاری بکنند سریع دست به کار شدند.

_پیداش کردم!

همه به اگلانتاین نگاه کردند که دفترچه دستش بود. دفترچه روی زمین افتاده بود و چون گبی برای این که تی خود را بیاورد از جیبش افتاده بود.

_اگلانتاین مامان. دفترچه رو بده به مامان. تا به فنر مامان نشون بدم تا گم نشده.
مروپ به اگلانتاین نگاه کرد و دفترچه رو ازش گرفت.
_فنر مامان! کجایی؟ بیا میخوایم برات آستین بالا بزنیم.

مرگخوارا به فضای خالی که فنر قرار بود باشه نگاه کردند.
فنر فرار کرده بود...




پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۱ شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
#75
سلام ارباب.
درخواست دوئل با اما دابز رو دارم. مهلتش هم دوهفته باشه. هماهنگ شده.

نبردی سخت بین محفلی و مرگخوار...
کدام یک جان سالم به در میبرد؟
آیا فرزندان روشنایی برنده میشوند یا فرزند تاریکی؟
آیا...
چیز... هیچی نیست شما محل بهش نذارید
.

جان سالم به در ببریم!




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۹
#76
چه زمانی؟
در حال نگاه کردن به جینی ویزلی.




پاسخ به: حکومت تاریکی
پیام زده شده در: ۱۶:۰۸ جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
#77
گبی و بانز با خوشحالی از این که تونستن بلیت رو بگیرن و یه قدم به خوشحال کردن اربابشون نزدیک بشن شروع به راه افتادن به سمت سیرک کردن و انقدر خوشحال بودن که ندیدن از سیرک صدایی نمیاد.

گبی در حالی که چشماش بسته بود بلیت به سمت مرد گنده گرفت و راه افتاد تا این که به یه جسم گنده خورد.
_کوجا؟
_دوباره برای من کوجا کوجا کرد! برو اونور دیگه! اینم بلیت! نا متقارن!
گبی در حالی که عصبانی بود اینو گفت چون مرد گنده خیلی نامتقارن بود مخصوصا ریش هاش!
_ چی قارن؟... کوجا خب میخواین برین؟ نمایش تموم شد!

گبی از پشت هیکل گنده مرد توی سیرک رو نگاه کرد. سیرک خالی بود و البته نامتقارن!
گبی خیلی عصبانی بود! منظورم از خیلی... خیلیه!
گابریل در حالی که قرمز شده بود بلیت نامتقارن رو برداشت و پاره کرد و بلند گفت:
_بیا بریم بانز!

مرد گنده در حالی که تعجب کرده بود که چرا دختر به فضای خالی میگه(بانز) به گابریل گفت:
_هی دختر کوچولو! کوجا؟؟(گابریل دوباره قرمز شد.) قسمت اولش تموم شد ولی قسمت دوم 100 متر اون طرف تره! تازه تو بلیت رو پاره کردی. با همین بلیت باید میرفتین اونجا. دیگه هم بلیت نداریم!

گابریل قرمز شد. خیلی خیلی قرمز شد. خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی قرمز شد!
بانز رفت عقب.
و گابریل داد زد!
مرد گنده که در جهت جیغ گابریل بود... پرت شد اونور!
گبی همیشه که در بین نامتقارن ها بود این جوری میشد!

_بیا بریم بانز.
_کجا بریم؟؟
_معلومه دیگه! یواشکی میریم توی سیرک دوم!

بانز درمانده به گبی نگاه کرد. معلوم نبود چه فکری توی کله اش بود!




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۵:۴۶ جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
#78
چیکار؟
در حال کم کردن امتیاز از هم بودن.

اسنیپ در شب کریسمس در پناهگاه با هری پاتر در حال کم کردن امتیاز از هم بودن.




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۲۲ پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
#79
با کی؟
هری پاتر.




پاسخ به: اتوبوس شووالیه
پیام زده شده در: ۱۴:۲۱ پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
#80
_بابا جان... چرا این جوری شدی یهو؟؟

تانکس مات و مبهوت به دامبلدور نگاه می کرد. آروم گفت:
_چی شده؟
_بابا جان،یهو حواست پرت شد و رفتی تو فکر و خیال.

تانکس که فهمید این هارو توی خواب و خیال دیده بود نفس راحتی کشید.
دامبلدور بلند شد و به جماعت که همدیگه رو بغل کرده بودند گفت:
_بابا جونیا... امشب یه اتاق کامل اجاره کردیم تا مرگخوارا و محفلیا جا کم نیارن. فقط همین اتاق بود.

محفلیا و مرگخوارا به هم یه نگاه ناجور انداختن.
لرد ادامه داد:
_و یه چیز دیگه مرگخوارانمان، امشب با محفلیا کنار بیاین تا فردا بریم یه هتل خوب.

مرگخوارا و محفلیا شونه به شونه به سمت اتاق کامل رفتند. لرد و دامبلدور با هم درو باز کردن و مرگخوارا اول از همه رفتن تو و بعدش محفلیا.

_پروفسور،این مار نمیذاره بشینم. انگار همه جا ماله خودشه.
_راست میگه ارباب،نجینی حتی نمیذاره رو زمین بشینیم.

دامبلدور و لرد به مار لرد نگاه کردند که با نگاهی مغرورانه به همه نگاه می کرد.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.