هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

مسابقات لیگالیون کوییدیچ را قدم به قدم با تحلیل و گزارشگری حرفه‌ای دنبال کنید و جویای نتایج و عملکرد تیم‌ها در هر بازی شوید. فراموش نکنید که تمام اعضای جامعه جادویی می‌توانند برای هواداری و تشویق دو تیم مورد علاقه‌شان اقدام کنند. (آرشیو تحلیل کوییدیچ)

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (جرمی.استرتون)



پاسخ به: كلاس تاريخ جادوگري
پیام زده شده در: ۱۲:۳۷ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹
#81
سلام
تکالیف:

تصویر کوچک شده
-قسم به سرخی آفتاب! قسم به آبیِ آسمان! قسم به ... اه! یادم شد! گوی فراموشی هم سرخ شد! چی بود؟؟؟ آهان! بعدش باید چهار تا عنصر رو می گفتم! دوباره... قسم به سرخی آفتاب! قسم به آبی آسمان! قسم به وزش باد! قسم به قدرت خاک! قسم گرمای آتش! قسم به پاکی آب! ثورالیسوموریانوفیومُسِرا!
-چی شد؟
-اه! لع‍*‍تی! بازم که نشد!
-ا*‍له! آفتاب سرخه؟ نورانیه!
-آهان باشه! قسم به نور آفتاب! قسم به آبی آسمان! قسم به وزش باد! قسم به قدرت خاک! قسم گرمای آتش! قسم به پاکی آب! ثورالیسوموریانوفیومُسِرا!
ناگهان گوی بلوری جلویم ترکید!
-یک کار بلد نیستی درست انجام بدی! یعنی بلد نیستی حتی با استفاده از عناصر و کمک مادر طبیعت بارون رو به دهکده برگردونی! نکنه می خوای بمیریم؟! بسه خشکسالی!
-زیادی حرف نزن برو گوی خودتو بیار!
-اینم گوی من! دست به دامن ستاره ها شو! درختان خشکیده رو قربانی کن! حتی انسان های دیگرو قربانی کن* که دیگران زنده بمونن!
زانو زدم و گفتم:
-ای مادر طبیعت ما رو نجات بده! قسم به سبزی چمن! قسم به رنگ های گوناگون گل! قسم به خشکی تن درخت!
همینطور که اینا رو می گفتم رنگ ها توی گوی ظاهر می شد. ادامه دادم:
-ثورالیسوموریانوفیومُسِرا!
گوی سیاه شد...
-گاو مقدس رو بیار.
رفت و بعد مدتی برگشت.
-ای گاو مقدس! به داد ما برس! نجاتمون بده! خشکسالی روز به روز داره بیشتر میشه! امسال سیزدهمین سال خشکسالیه و این نحس ترین اتفاقه! ۱۳! از به زبون آوردنش هم میترسم!
گاو تاپاله ای انداخت و رفت...

پایان!
-------------------------------
*در زمان قدیم جزء خرافات مردم بوده است.

-------------------------------
پاسخ سوال امتیازی:
معایب:
اینه که هر وقت دلمون بخواد نمیتونیم مزه بریزیم
نمیتونیم با دوستمون وسط درس حرف بزنیم
نمیتونیم روی گل معلممون رو ببینیم
مزایا:
دیگه بچه ازمون تقلب نمیکنن
هر وقت بخوایم همراه گوشی میریم دستشوئی
اگر سر امتحان به بچه ها نرسونیم دیگه نمیریزن سرمون
هر وقت گشنمون بشه میتونیم هر چی دلمون خواست رو بخوریم
بازم بگم؟ .....
نیازی به نشستن رو صندلی های چوبی خشک نیست و رو کاناپه راحت لم میدیم
دیگه جا میز شلوار ۵۰۰ تومنیمونو پاره نمیکنه و پاهامونم زخمی نمیشه
بازم بگم یا ۳ نمره رو میدین؟
دیگه استادا نمیتونن کتکمون بزنن
زل زل هم بهمون نگاه نمیکنن
نیازی نیست دو ساعت نفسمونو حبس کنیم که یه وقت صدای نفسمون تمرکز استادو خراب نکنه
هنوزم هست ها!
از تشنگی طلف نمیشیم!
بسه دیگه!



RainbowClaw




پاسخ به: کلاس اصول تغذیه و سلامت جادویی
پیام زده شده در: ۹:۵۰ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹
#82
سلام استاد!

تکلیف:
نقل قول:
طی یک رول تلاش کنین که اگر مرگخوارین به لرد سیاه و اگر محفلی هستین به مودی یک کاسه کله پاچه بدین.

افرادی که مرگخوار یا محفلی نیستن هم میتونن به انتخاب خودشون یکی از این دو شخصیت رو انتخاب کنن و تلاش کنن محتوای این کاسه دل انگیز رو به خورد یکی از این دو شخصیت بدن.


الان من به صورت روح هستم که دارم این متن رو می نویسم.

و اما ماجرای داستان:
«-ارباب این کلپچ دبش مامان پز رو براتون آوردم.
-نمی خوام!
-بخورین گوشت بشه به تنتون!
-زهر نجینی (زهر مار)! خفه شو!
-بخورین تا بتونین در مقابل خری به نام خری شوفر (هری پاتر) مقاومت کنین.
-مقاومت؟ زبونت رو ببر! یعنی تو میگی من از اون ضعیف ترم؟
-نه قربان! کلپچ نوعی جان پیچ است مفید، که در صورت خورده شدن به جان پیچ تبدیل می شود!
-یا گورت رو گم می کنی یا...
-ولی ارباب این دستور استاد گانته که این رو به شما بخورونم!
-پریدی وسط حرف من ک‍*افت آ*‍غال عو*‍ی! هیچ کس حق نداره به من دستور بده! عههههههههههه! آوراکاداورا!»

--------------------

درسته که خدانیامرز شدم ولی ارزششو داشت...


RainbowClaw




پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۹:۰۹ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹
#83
سلام استاد.

تکالیف

نقل قول:
تکلیف جلسه ی اول:

- یکی از راه های شناخته شدن توی ایفای نقش داشتن یه ویژگی شخصیتی جالب یا خاصه! این ویژگی میتونه خیلی ساده باشه ولی شما جوری ازش استفاده کنید که به نظر جالب بیاد! مثلا هکتور یه معجون سازه ولی خب اینکه همیشه معجون هاش مزخرف از آب در میان شده ویژگی شخصیتش! حالا ازتون میخوام تلاش کنید همچین ویژگی رو برای شخصیتتون پیدا کنید و با زدن یک پست( که میتونه ادامه پست من باشه یا پست تکی) اون ویژگی رو توضیح بدید.


ادامه پست تدریس

من و پدرم جرالد استرتن هر دو جانورنمای عقابیم. همچنین در حالت انسانی بلدیم به زبان عقاب صحبت کنیم. عمه من هم بلده به زبان عقاب صحبت کنه و هم به زبان فرانسه (تخصصی).
ما در لس آنجلس ساکنیم ومادرم مشنگه.
پدرم تو کوچه دیاگون مغازه جارو فروشی داره و وقتی من ۳ ساله بود به علت تحریم هایی که از طرف ایران (!) شده بودیم و ریال رفته بود بالا، مشکلات اقتصادی مثل خانواده های دیگه برای ما هم پیش اومد.
برای همین پدرم من رو به مدت ۳ سال یعنی تا ۶ سالگیم به خونه عمم که توی کالیفرنیا بود فرستاد.
من و عمم وقتی میخواستیم با هم خصوصی حرف بزنیم و شوهر عمه مشنگم نفهمه، به زبون عقابی حرف می زدیم.
همونطور که قبلا ذکر کردم عمم متخصص زبان فرانسست به همین دلیل به لهجه عقاب های فرانسوی حرف میزد.
و چون من کوچیک بودم، روی لهجه ام تاثیر زیادی گذاشت چون اکثر اوقات من و عمم به زبون عقاب حرف میزدیم.
من وقتی به خونه برگشتم لهجه زبان عقابیم خیلی غلیظ بود (حتی غلیظ تر عقاب های فرانسوی!) و هیچ بهره ای از لهجه ی عقاب های آمریکا نبرده بودند.
من از بچگی تو همین قضیه مشکل داشتم و به سختی می شد با پدرم به زبان عقابی حرف بزنم چون به راحتی نمی تونستیم حرف های هم رو به علت لهجه های متفاوت بفهمیم.

Je parle un peu français

این بود ویژگی شخصیتی من...


ویرایش شده توسط جرمی استرتن در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۶ ۹:۱۹:۲۴
ویرایش شده توسط جرمی استرتن در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۶ ۹:۲۳:۱۴

RainbowClaw




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۸:۲۳ دوشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۹
#84
سلام

میشه یک جای خیلی خیلی ریز هم به بنده تو محفل بدین؟
ممنون میشم. باعث خوشحالیه.

قول میدم عضو خوبی باشم.

کریچر جغد وایتکس خوار سفید فرستاد که حتما چکش کرد!


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۷ ۱۳:۵۲:۴۵

RainbowClaw




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ یکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۹
#85
نام: جرمی

نام وسط: جرالد

نام خانوادگی: استرتن

نام کامل: جرمی جرالد استرتن

نام مستعار:‌ جری

جنسیت: مذکر

تاریخ تولد : ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۷

والدین: پاتریشیا و جرالد استرتن

نام کامل پدر: جرالد اسکات استرتن

گروه: ریونکلاو

چوبدستی: چوب درخت گردو با هسته پر ققنوس به طول ۱۴ اینچ و انعطاف پذیر

پاترونوس: جغد (جغد سفید یا به اصطلاح برفی)

جارو: آذرخش

نژاد: دورگه (پدر: جادوگر – مادر: ماگل یا مشنگ)

حیوان خانگی: گربه ماده سفید – شکلاتی رنگ با نژاد پرشین که اسمش ((پشمک)) هست.

قدرت های خاص: مهاجم عالی کوییدیچ، چشمان بسیار تیزبین و قدرتمند، جانور نمای عقاب (این قدرت رو از پدرم به ارث بردم)، حرف زدن به زبان عقاب

ویژگی های ظاهری: مو های صاف با رنگی بین قهوه ای تیره – روشن، قد نسبتا بلند (با توجه به سنم)، کمی لاغر، رنگ چشم میشی، پیشونی پر از جوش های ریز و مهمتر از همه دارای چال گونه

ویژگی های اخلاقی: بسیار مهربون و کتابخونم گاهی هم پرخاشگر میشم، کمی هم جاه طلب و علاقه مند به ارشد شدنم.

خلاصه زندگی نامه: پدر من یه مشنگ زاده است که در کوچه دیاگون مغازه جارو فروشی داره. پدرم هم مثل من در زمان تحصیلش در گروه ریونکلاو بوده و همچنین مثل من مهاجم تیم کوییدیچ بوده. چند سال قبل از به دنیا اومدن من، با مادرم که یه مشنگ هست ازدواج کرده. من تک فرزندم. از بچگی و قبل از ورود به هاگوارتز چیز هایی رو از پدرم آموخته بودم. از بچگی با پدرم به دیدن مسابقات کوییدیچ می رفتیم و به شدت هم به کوییدیچ علاقه مند بودم و به همین دلیل الان یه مهاجم کوییدیچم و به علت تمرینات زیاد بازی خیلی خوبی دارم. دوست دارم وقتی بزرگتر شدم هم به محفل ققنوس بپیوندم و هم استاد دفاع در برابر جادوی سیاه بشم.

تایید شد.


ویرایش شده توسط Shahryar.hajiabadi در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۵ ۱۸:۵۴:۵۹
ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۶ ۱:۰۴:۰۰

RainbowClaw




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۰:۲۸ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹
#86
سلام کلاه عزیز!
من از بچگی باهوش بودم و از پنج سالگی خوندن و نوشتن بلد بودم. جزر و توان و خیلی مباحث دیگه رو هم کلاس دوم که بودم بلد بودم. همیشه شاگرد اول بودم و در المپیاد ها رتبه برتر مدرسه بودم.
همیشه هوای همگروهی هام رو دارم و با مهربونی پیش می رم(البته نه وقتی که پای حق در میون باشه!).
کمی هم جاه طلب و علاقه مند به ریاست هستم (تاکید می کنم یک کم) و گاهی هم پرخاشگر میشم(که زود رفع میشه و بی دلیل هم نیست).
همیشه وفادارم(البته نه در مورد گروه های بد!).
شجاع و فداکار هم همینطور.
کنجکاو و به شدت کتاب خون هستم و اکثر وقتم رو صرف خوندن کتاب های مختلف از جمله رمان و کتاب های علمی می کنم.
در ضمن شخصیت شوخ و بذله گو ای هم دارم.(نمی دونم این ها چه ربطی به تعیین گروه داره ولی باز هم میگم)
به کوییدیچ هم علاقه مندم
اولویت هام:
۱-گریفیندور
۲-ریونکلاو
۳-هافلپاف
۴-اسلیترین(خاک بر سرم!)
ممنونم که همیشه انتخابای خوب می کنی😅😉

----

ریونکلاو

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط Shahryar.hajiabadi در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۴ ۲۰:۳۶:۳۹
ویرایش شده توسط Shahryar.hajiabadi در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۴ ۲۰:۳۸:۲۴
ویرایش شده توسط Shahryar.hajiabadi در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۴ ۲۰:۴۲:۰۱
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۴ ۲۲:۲۲:۴۴

RainbowClaw




پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ شنبه ۴ مرداد ۱۳۹۹
#87
تصویر شماره ۱۱
-هری! هری!
هری پشت سرش رو نگاه کرد. خدای من! اون یک جن خانگیه!
هری که از ترس همراه با تعجب زبونش بند اومده بود با صدایی نسبتا بلند بریده بریده پرسید:
-تو... تو... دیگه کی هستی؟
دابی با صدایی یواش و لرزون گفت:
-هیس! یواش تر! نکنه می خوای اون مشنگ چاق که داره میاد سمت اتاقت صدامو بشنوه؟
هری پرسید:
-کی رو میگی؟
دابی خواست حرفش رو ادامه بده که ناگهان صدای ورنون دورسلی، شوهر خاله ی بدجنس هری، در حالی که فریاد می زد موجب ترس هری و دابی شد:
-هری! باز با پسرم چیکار کردی؟ می کشمت!
هری گفت:
-وای! حالا باید چیکار کنم؟
دابی که انگار از قبل بیشتر ترسیده بود با همان صدای ترسان گفت:
-من در رو با جادو قفل می کنم.
آقای دورسلی وقتی دید در قفل شده، سعی کرد در رو بشکنه...
-دابی یک کاری کن!
-دستت رو بده به من هری.
-برای چی؟
-گفتم دستت رو بده!
هری دست های لرزونش رو گذاشت توی دست های دابی و اونها در کمتر از حتی یک ثانیه به یه جای خیلی دور منتقل شدن...

------
پاسخ:

سلام، به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.

یکم سریع پیش رفتی. کاشکی کمی اتاقی که توش قرار داشتن و ظاهر هری و دابی رو بیشتر برامون توصیف می کردی تا بتونیم بیشتر داستانت رو توی ذهنمون تجسم کنیم.

یه نکته مهمی که به نظرم اومد باید بهت بگم اینه که دابی معمولا خیلی به هری احترام می ذاره. مثلا اون دیالوگ که به هری میگه:
نقل قول:
-هیس! یواش تر! نکنه می خوای اون مشنگ چاق که داره میاد سمت اتاقت صدامو بشنوه؟

کمی با شخصیت مطیع دابی که اکثرا به هری میگه "قربان" در تضاده. یکی از علت های این تضاد میتونه امری بودن جملاتت باشه.

نه تنها دابی بلکه اکثر جن های خونگی شخصیتی مطیع دارند و عادت ندارند به جادوگر ها دستور بدن.

این اشکال با توجه بیشتر به شخصیت های مختلف و دقت روی گفتار و رفتارشون حل میشه.

ولی در کل خلاقیتت توی جا به جایی روند ماجرا خوب بود. توی ایفای نقش میتونی بیشتر تمرین کنی و نکات بیشتری هم یاد بگیری.

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۴ ۱۹:۳۷:۲۶

RainbowClaw








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.