روزی روزگاری در یک سایت ایرانی به نام جادوگران...
من اولین بار فیلم هری رو دیدم و بعد به دنبال کتاب های هری پاتر رفتم و خوندم و خوشم اومد و بعد جست و جوی اینترنتی من برای اطلاع بیشتر از هری آغاز شد.
خوب من داشتم توی گوگل گشت می زدم که سایت شما رو پیدا کردم(راستش رو بخواهید سه چهار سال پیش گالری سایت شما در بین سایت های ایرانی خیلی کامل بود)بعد که وارد سایت شدم دیدم چقدر مطلب هست که نمی دونم و یک مدت بود که هر روز دو سه ساعت فقط می خوندم.بعد تصمیم گرفتم عضو بشم ولی هرکاری می کردم نمی تونستم عضو بشم تا اینکه دو سال پیش با کلی بدبختی عضو شدم.ولی دیگه سایت جادوگران مثل فبل نبود و من هر پستی می زدم فرداش پاک می شد و با هر کی می خواستم دوست بشم با من دوست نمی شد.
جشن - خوشحالی - امید - انرژی - استراحت - دوست - چوب جادو - سر و صدا - پیروزی - هاگوارتز
در سرسرای اصلی هاگوارتز ،جشن هالوین برگزار بود و همه دانش آموزان پر انرژی و امید بودند و خوشحالی سرسرا را در بر گرفته بود و من که شب گذشته به خاطر شکسته شدن چوب جادویم به خواب نرفته بود حوصله تحمل این سروصدا ها رو نداشتم.
برای استراحت به خوابگاهم در تالار گریفندور رفتم که کادویی بر روی تختم بود.اون یک چوب جادو از طرف دوستم بود.خوشحالی من را فرا گرفت و این یک پیروزی برای من بود.
تایید شد!
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۶/۳۱ ۱۷:۳۷:۱۴