هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۹:۱۶ دوشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۷
#1
سلام
من یه شخصیت را ایفای نقش کردم شما گفتید باید در کارگاه نمایشنلمه نویسی هم تایید بشوی واین هم لینک تایید در کارگاه نمایشنامه نویسی
لینک تایید در کارگاه نمایشنامه نویسی

با تشکر naznazy

بهتر بود مجدداً توي يه پست ديگه معرفي شخصيتت رو مي زدي.
تأييد شد


ویرایش شده توسط لیلی اوانز در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۳ ۱۱:۴۸:۵۸

من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ یکشنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
#2
هری رون وهرمیون در حال رفتن به خانه ی هاگرید بودن که هرمیون یک دفعه ایستاد هری گفت چی شده
هرمیون یه نگاهی به پشت سرش کرد و گفت هیچی احساس کردم یه چیزی به سرم خورد و به راهشان ادامه ادامه دادند که یکدفعه یک جغد سیاه بد ترکیب با سرعت امد و نامه را به طرف صورت هری پرت کردهری نامه را
برداشت که ببیند درونش چی نوشته شده فقط یک کلمه با خون نوشته بودند (جنگ) هرمیون یه نگاهی به
هری کردوگفت حالا باید چی کارکنیم؟.. رون گفت بچه ها نگاه کنید اون دیگه چیه؟ .. هرمیون سرش را برگرداند وگفت این نور راهنماست هری گفت یعنی باید دنبالش بریم ! و به دنبال نور به
راه افتادندتا جایی که به یک قسمت از جنگل ممنوعه رسیدند که درختان در هم گره خورده بودندهوا همین طور تاریک و تاریک تر می شد و مه جلوی دید را می گرفت هری جلو
تر رفت ببیند چه خبر است که هرمیون گفت نه وایسا!!! هری سرش را برگردان و گفت چیه؟.. هرمیون گفت
جلوی پاهات روی زمین رو نگاه کن این تله است رون گفت نه بابا این فقط یه سنگ است نگاه کن پاهاش راگذاشت
روش و یکدفعه از زیرزمین راه پله ای طولانی و یک امارت زیبا پدیدار شد و رون با یک پا از سقف اویزان
بود هرمیون رفت که رون را نجات بده که صدای فریاد اژده ها به گوش رسید هرمیون که نمی دانست باید چی
کار کند خشکش زده بود که مشعل های امارت روشن شدند و روی دیوار با خون پدیدار شد (جنگ) هری چوب
جادویش را در اورد و اماده ی نبرد شد رون هم هی داد می زد یکی من را بیاره پایین !!... هرمیون رفت
رون اورد پایین وسه نفره اماده ی نبرد شدند رون که از ترس صورتش خیس شده بود هیچی نمی گفت که
اژده ها جلو امد و هرمیون چوبش را اماده کرد اژده ها دهانش را باز کرد و اتش بود که از دهانش خارج می
شد و هرمیون , هری و رون وردی را به زبان اورد و سعی کردن با اب جلوی اورا بگیرند و بالاخره توانستند اتش اژده ها را خاموش کنند ولی هنوز اژده ها زنده بود هرمیون گفت بیان بریم دیگه کارش تموم هوا تاریک شده اگه الان نریم دیگه نمی تونیم به هاگوارتز برگردیم که اژده ها دوباره جون گرفت و بلند شد ودوباره دهان شعله ورش باز کرد واین دفعه باعث شد دست رون بسوزد رون که داشت از درد دادو فریاد می کرد یک دفعه یک سنگ خورد تو سرش و بیهوش شد. زمین دور تا دور هری و هرمیون پراز اتش بود وهرمیون که دیگر طاقت نداشت روی زمین افتاد و هری تک و تنها با اژده ها می جنگید تا اینکه در اسمان جرقه ای پدیدار شد واژده ها پرواز کرد ورفت هری که نمی توانست دیگر جلویش را ببیند هما جا روی زمین بیهوش شد وهر سه در جنگل ممنوعه ماندند تا صدای هاگرید امد که می گفت هری کجایی؟؟؟...هری چشمانش را تکان داد ودنبال عینکش گشت تا بتواند ببیند وبعد که عینکش را پیدا کرد هاگری را دید از خوشحالی بغلش کرد وهمه با هم به هاگوارتز رفتند.



قابل قبول است اما هیجان توضیحاتت خیلی هری پاتری نیست. در ضمن عکس طوری بود که به نوعی میشه دیالوگ های میان کاراکترها برقرار کرد. سعی کن روی هیجان نوشته هم کار کنی. قابل قبول!

تایید شد!


ویرایش شده توسط NAZNAZY در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۲ ۱۶:۴۱:۰۴
ویرایش شده توسط NAZNAZY در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۲ ۱۶:۴۲:۱۶
ویرایش شده توسط [fa]اینیگو ایماگو[/fa][en]ΙΜДĠΘ[/en] در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۲ ۲۰:۰۳:۰۱

من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۳:۱۵ شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۷
#3
"من تازگي ها مي خوام فعاليتم رو شروع كنم.پيتر كمك هاي موثري كرده واسه عضويت تو ايفاي نقش.همچنين رول چند تا نويسنده بهم داده تا يه آشنايي داشته باشم با اونا.من زياد با اعضاي تازه وارد آشنا نيستم.پيتر چند تا رول خودشو هم داد و من از اونا خوشم اومد.


پس رای من پیتر پتی گرو


ویرایش شده توسط NAZNAZY در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۱ ۱۳:۱۹:۰۳

من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۴۷ پنجشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۷
#4
شناسه در خواستی : مادام ماکسیم

نام : آلیمپ

نا خانوادگی: ماکسیم

جنسیت : مو نث

سن: 45 سال

قد : 245

گروه : گریفیندور

درجه ی اصالت: اصیل

شغل: مدیرمدرسه ی دخترانه ی بوباتون

وضعیت ظاهری: خانمی با چشمان قهوه ای روشن موهای کوتاه قهوه ای قد بلند مهربان زودرنج صورتی کشیده

خصوصیات اخلاقی: خانمی با شخصیت و مهربان و دارای روحیه ای لطیف او از هاگرید خوشش می اید توی جشن یول بال با او رقصید او به خاطر مادرش نتونست با هاگرید زیاد رابطه داشته باشد

چوب جادو: 37 اینچ از چوب صنوبر و پر ققنوس ساخته شده


لینک تایید در بازی با کلمات

شما باید در کارگاه نمایشنامه نویسی هم تایید بشید تا بتونید خودتون رو معرفی کنید. موفق باشی


ویرایش شده توسط NAZNAZY در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۹ ۱۴:۵۰:۲۷
ویرایش شده توسط NAZNAZY در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۱۹ ۱۴:۵۷:۲۵
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۷/۲/۲۰ ۱۱:۵۱:۴۱

من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۹:۳۸ پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
#5
سلام من نازنین هستم
15 سالمه
عاشق روبات و ازمایش کردن هستم
من خیلی اما واتسون را دوست دارم
قدم 175
من با مزه هستم هیچ وقت ناراحت نیستم
من هری پاتر را به خاطر این دوست دارم که تخیلی و کامل هست و جذاب نمی شه ولش کرد


من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۳۹ پنجشنبه ۱ فروردین ۱۳۸۷
#6
پیر مرد در اشپز خانه بود که صدایی از طبقه بالا شنید اول فکر کرد که گربه است ولی باز صدا امد پس به طبقه بالا رفت ودید در اتاق خواب نیمه باز است ویک ادم با ردای مشکی وصورتی بسیار زشت انگشتری درخشان را دارد به نوه اش می دهد پیر مرد جلو تر رفت که بهتر ببیند که پایش روی همون چوب پله که خراب است رفت وتا امد سرش بالا بیاوردکه ببیند چه اتفاقی افتاده ان مرد جلو امد وبا برق چشمانش پیر مرد را خشک کرد وبعد پسرک با انگشتری که داشت هر ثانیه سنش بالاتر می رفت تا بهپیر مرد 50 سالگی پدیدار شد و جرقه ای در ذهنش باعث شد به کشتن هری پاتر فکر کنداو برای این کار در وزارتخانه مشغول به کار شد ورابطه ای دوستانه با هری پاتر برقرار کرد یک روز او از هری پاتر خواست که بعد از ناهار به جنگل ممنوعه تنها بیاید وهری پاتر به سر قرار رفت وهرمیون که فهمیده بود این پیر مرد با انگشتری که دارد یکی از افراد ولدمورت است به مقامات بالا خبر داد وبه کمک هری پاتر رفتندوپیرمرد را دستگیر کردند وبه زندان ازکابان بردند . پایان


تاييد شد.


ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۴ ۱۵:۳۶:۰۳
ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۴ ۱۵:۴۸:۰۹

من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: بهترین نویسنده سال در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۱۹:۵۸ جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۸۶
#7
سلام شاید شاید شما اصلا تا حالا اسم من را نشنیده باشید ولی خوب حالا اشنا بشوید من نازنازی هستم عضو تازه وارد سابت ولی به نظرم از یک عضو تازه وارد بیشتر باشم شاید زیادنه ولی یکم بودم من ازبچگی عاشق هری پاتر بودم واز اینکه می بینم چه قدرطرفدار دارد خوشحال میشوم برای همین وبلاگی مخصوص طرفداران هر پاتر درست کرده ام وامید وارم خوشتان بیاید
در اخر من به خودم رای می دهم ..


من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: بهترین نویسنده سال در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶
#8
سلام من به naznazy رای می دهم یعنی خودم اخه من فعالیت در زمینه ی عکس داشتم در زمینه وبلاگ برای هری پاتر وخلاصه تازه من امسال عضو شده ام پس اولویت با من است به وبلاگ هری پاتر من هم بروید
لینک پاک شد ! برای تبلیغ میتوانید از قسمت تبلیغ در سایت جادوگران استفاده فرمایید !


ویرایش شده توسط استرجس پادمور در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۶ ۱۶:۲۷:۲۳

من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده


Re: بهترین عضو تازه وارد در یک سال گذشته
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۸۶
#9
سلام منnaznazy هستم وبه نظر من بهتر به خودم و رابین هود رای بدهم زیرا تا حالا این همه عکس فرستادم یه وبلاگ درست کردم نظر دادم خودتان قضاوت کنید یه سر به ادرس زیر بزنید


ویرایش کوییرل:آدرس وبلاگ برداشته شد.


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۱۶ ۱۲:۲۶:۳۱

من یک بچه ی شیطونم
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.