هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: آیا میشه با زمان برگردون مرده ها رو زنده کرد؟
پیام زده شده در: ۱۴:۴۱ پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۷
#1
به نظرم میشه زنده کرد ولی فکر کنم یه محدودیتی داشته باشه.البته اگه کسی نفهمه زمان داره تغییر میکنه.


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: دوست داري جاي كدوم يكي از شخصيت هاي هري پاتر باشي؟
پیام زده شده در: ۱۴:۲۵ پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۷
#2
دوست دارم جای هرمیون گرنجر یا همین نارسیسا مالفوی یا بلاتریکس لسترنج باشم.
توی پسرا هم دوست دارم به جای هری یا دامبلدور باشم.


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: عکاسی کریوی
پیام زده شده در: ۱۴:۰۰ پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۷
#3
لوپین:تانکس پس بقیه کجان؟
تانکس:دارن میان.
در این هنگام دامبلدور فریاد میکشد:لصفا سریع تر.
ملت محفلی:
دامبلدور:باید سریع تر بریم کالین بیکار نیست که به خاطر ما سه ساعت منتظر بمونه.
------------------------------------------------
در عکاسی کالین
ولدمورت:پس چی شد سریع تر اتاق عکاسی مرتب کن بیایم عکس بندازیم...
در این هنگام.
ملت مرگخوار:
ولدمورت: اینا این جا چی کار میکنن.آماده ی جنگ
دامبلدور:آماده ی دفاع
کالین در این هنگام از اتاق خارج شد تا به مرگخواران بگوید که آماده است که ناگهان.
کالین: ببخشید مرگخوارا محفل...
ولدمورت: چوبدستی خود را از ردا بیرون کشید که ناگهان.
بلاتریکس:چه غلطی میکنی؟
ولدمورت: بله؟؟؟؟؟؟؟
بلاتریکس:مثل اینکه خواهر منم جزوه اوناست.
ولدمورت:به درک میگی چی کار کنم؟
بلاتریکس:ما نمیتونیم با اونا بجنگیم دوتا خواهرای من جزوه اونان...
ولدمورت:
کالین:من یه پیشنهاد دارم.
ادامه بدید.


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: بهترین های فیلم هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ چهارشنبه ۲۱ فروردین ۱۳۸۷
#4
بهترین فیلم:4
بهترین کتاب:2و4و7
بهترین موسیقی:1
بهترین کارگردان:4و5
بهترین بازیگر:اما واتسون و دنیل رادکلیف و هلنا بونهم کارتر و رالف فینس


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: بدترین کابوس های هرمیون چیان؟
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ سه شنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۷
#5
1-توی امتحانات نمره ی کم بیاره.
2-رون یا هری یا بچه هاش رو مرگخوار ببینه .
3-هری بمیره.
4-رون بمیره.
5-بچه هاش توی امتحاناتشون نمره ی قبولی رو نیارن.


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: اگر جادوگر بودی چه قدر تغییر می کردی؟
پیام زده شده در: ۲۱:۳۵ چهارشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۶
#6
اگه جادوگر بودم شخصیت اصلیم تغییر نمیکرد ولی حال چند نفرو میگرفتم و سعی میکردم این حرفه رو به دیگران یاد برم.


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: آیا نارسیسا از ماموریت دراکو کاملا خبر داشت؟
پیام زده شده در: ۹:۱۳ دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۶
#7
به نظر من نمیدونست ولی از طریق لوسیوس و بلاتریکس میفهمه و از اسنیپ میخواد کمکش کنه چون اسنیپ رئیس گروهش بود و خیلی بهش نزدیک بود و این ماموریت خیلی نارسیسا رو نگران میکرد.


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: گفتگو با ناظرين انجمن
پیام زده شده در: ۸:۵۵ یکشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۸۶
#8
با سلام به ناظر عزیز انجمن
شناسه ی حقیقی من(همونی که باهاش عضو شدم)نارسیسا مالفوی بود اما حالا شده نارسیسا بلک من نمیتونم اینو تحمل کنم جان من همون مالفویش کنید اگه این کارو بکنید یه دنیا ازتون ممنون میشم.
باتشکر نارسیسا


شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶
#9
سیریوس با عجله وارد اتاق میشود.در اتاق نارسیسا و دراکو که پیش هم بودند از تعجب جا میخورند.
نارسیسا:چ...چطور م...ممکنه؟
هری:من به وسیله ی اون سنگ سیریوسو برای چند دقیقه آوردم اون میخواد تا بهش ثابت بشه که تو منو نجات دادی که البته قانع شده ولی میخواد بدونه چرا؟
نارسیسا:چی چرا؟
سیریوس:که هری رو نجات دادی؟
نارسیسا:راستش خودمم درست نمیدونم ولی اون لحظه...میدونی با اینکه تمام خانواده و نهایتا یکی از نزدیکانم یعنی لوسیوس مرگخوار بودن ولی باور کن خودمم نبودم من تقریبا یه جورایی انتقام خانواده م یعنی تو رو گرفته تو اون لحظه به خودم گفتم که مگه ولدمورت چی کار کرده که باید در خدمتش باشم تازه نزدیک بود دراکو رو بکشه...
نارسیسا دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و زد زیر گریه.
نارسیسا:باور کن سیریوس من تحمل ندارم ببینم خانواده م اینجوری گرفتار بشه حتی تو من نمیدونم چرا بلاتریکس تو رو کشت؟
سیریوس:باشه پس اگه اینجوریه منم بهت اعتماد میکنم ازت ممنونم همیشه ازت متنفر بودم ولی حالا دیگه نه.
نارسیسا:چه عالی اینجوری بهتره ممنونم سیریوس.
دراکو:با اینکه از پاتر خوشم نمیاد مجبورم تحملش کنم.
هری:منم همینطور فکر میکنم منم نمیتونم تو رو تحمل کنم.
نارسیسا و سیریوس با هم گفتند:بس کنید.
سیریوس:هری خواهش میکنم دشمن جدید واسه خودتت درست نکن حالا که دارم میرم(دیگه حتی روحمم نمیبینی)لطفا نذار غمگین باشم که دشمن جدید داری.
هری:باشه متاسفم سیریوس.
سیریوس:پس من دیگه باید برم.
هری دوست داشت سیریوسو در آغوش بگیره ولی اون جسمی نداشت. به همین دلیل گفت:خدافظ سیریوس
سیریوس:خدافظ دوستت دارم.
نارسیسا:هیچوقت فراموشت نمیکنم سیریوس دوستت دارم خدافظ.
سیریوس:خدافظ


تأييد شده در ايفاي نقش با شركت در بازي با كلمات!


ویرایش شده توسط سارا اوانز در تاریخ ۱۳۸۷/۱/۳ ۹:۰۱:۲۵

شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۰:۵۶ شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۶
#10
نوری درخشان از تاریکی دیده میشود.ورد ها از چوبدستی ها جرقه میزند.پیرمردی از تاریکی پدیدار میشود.صورت او زشت و کثیف بود .مقامات وزارتخانه منتظرش بودند تا انگشتر باارزش را از او بگیرند.

خوب بود.تاييد شد.


ویرایش شده توسط نارسیسا مالفوی در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۱۰:۵۸:۳۳
ویرایش شده توسط [fa]ايگور کارکاروف[/fa][en]IGΘЯ[/en] در تاریخ ۱۳۸۶/۱۲/۲۵ ۱۱:۰۶:۳۱

شاید زندگی اون جشنی نباشه که آرزویش را داشتی اما حالا که به آن دعوت شدی تا میتونی زیبا برقص.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.