هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۹:۴۲ سه شنبه ۱۷ دی ۱۳۸۷
#1
دوست - مدرسه - شمشیر - سرخ - متانت - لبخند - خاطره - انبوه - آبی – روز
هر وقت نویل به یاد ان خاطره می افتاد می خندید.
روزی که ولدمورت کشته شده بود.
او با متانت در میان انبوه گلهای ابی نشسته بود تا برای افراد مشتاقی که دورش را گرفته بودند ان روز را تعریف کند:
دوست من هری پاتر به من گفت که اگر جایی مار ولدمورت را دیدم دردم او را بکشم.
من نیز بعد از کشته شدن ظاهری او به دست ولدمورت خلع سلاح شدم و او کلاه انتخابگر مدرسه را روی سرم قرار داد و به اتش کشید.
زمانی که جنگ دوباره اغاز شد طلسم بستن بدن ولدمورت از بین رفت و من شمشیر گریفیندور را دراوردم وبرسر مار فرود اوردم.
شمشیر از ان ضربت سرخ شد و من با به دست اوردن چوب جادویم جنگیدم تا زمانی که هری پاتر ولدمورت را کشت.
پس از داستان حاضران به او نگاه کردندو دیدند که هنوز همان متانت و لبخند شروع کار را به خود دارد.

اي بابا! بايد با اين كلمات بنويسي كه: گل - وحشت زده - غمگین - سبز - عروسک - هرمیون - بو - چوب - فردا – کوچک... تاييد نشد!


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۱۷ ۱۱:۰۵:۲۹


Re: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷
#2
هری و رون و هرمیون داشتند در کوچه ای خلوت وتاریک و سرد قدم می زدند که ناگهان نور سبز رنگی از کنار گوش هرمیون رد شد.
رون گفت:چه بود؟
هری جواب داد :سریع پناه بگیرید .
هنگامی که رویشان را برگرداندند کراب را دیدند که ایستاده بود.
رون با تعجب گفت:مگر تو نمرده بودی؟
-من هنوز برعکس اربابم هورکراکسی سالم دارم.
جنگ شروع شد و از هر طرف طلسم فرستاده می شد.
پاسخ هر طلسم قرمزی سبز بود ولی در ظرف یک دقیقه صدای ناله ای شنیده شد و دیدیدند که کراب با طلسم اتش شیطان خود مرده است.
صدای دیگری نیز از جیبش می امد که پس از گشتن فهمیدند که هورکراکس کراب است که از بین رفته.



وقتي كه توي بازي با كلمات تاييد شديد، اينجا پست بزنيد. تاييد نشد. در ضمن، يه نگاهي به داستانك هاي قبلي بندازيد تا نوشتن دستتون بياد. موفق باشيد.


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۱۵ ۱۹:۴۴:۴۲


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۳:۳۶ شنبه ۱۴ دی ۱۳۸۷
#3
گل - وحشت زده - غمگین - سبز - عروسک - هرمیون - بو - چوب - فردا – کوچک
فردای ان روزی که رون با هرمیون قهر کرده بود هرمیون غمگین و عروسک به دست در جنگل قدم میزد که گلی را دید.
به سویش رفت وآن را کند وبعد از آن ناگهان مرد شنل پوشی را دید ناگهان نور سبزی از چوب دستی شنل پوش برخاست وکمی بعد هرمیون تاق باز بر روی زمین افتاده و مرده بود.


دوست من، سعي كن يه سوژه قشنگ برداري و اونو كامل پرورش بدي. تاييد نشد.


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۱۵ ۱۹:۴۰:۱۶


Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۰:۱۰ سه شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷
#4
نام:ابرکسس مالفوی
گروه:اسلیترین
سن:حدودا70
رنگ چشم:قهوه ای
توانایی:طلسم ها
ابرکسس مالفوی پدر بزرگ دراکو مالفوی بوده که با هوراس اسلاگهورن نیز اشنایی داشته.


اول در بازي با كلمات، بعد در كارگاه نمايشنامه نويسي! تاييد نشد.


ویرایش شده توسط آنیتا دامبلدور در تاریخ ۱۳۸۷/۱۰/۱۰ ۱۴:۴۰:۵۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.