هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




Re: بهترین نویسنده سال در ایفای نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۳۶ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
#1
بارتی کراوج


ویرایش شده توسط هوریس اسلاگهورن در تاریخ ۱۳۸۸/۱۲/۱۶ ۲۱:۳۹:۳۲

من بدون امضاء هم معتبرم .


Re: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۱۸:۵۴ یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۸
#2
خب چون رون خیلی وقته عضو اینجاست و دابی تازه عضو شده به نظر من با این که جفتشون خیلی خوب عمل کردن اگر به دابی رای بدم کار عاقلانه تری کردم.

رای من،دابی.


من بدون امضاء هم معتبرم .


Re: بعد از تمام شدن سری کتابهای هری پاتر چه قدر به اونها سر میزنید؟
پیام زده شده در: ۲۳:۲۶ دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۸
#3
خیلی کم.چون به نظر من (دقت کنید این نظر منه) هری پاتر مرده.
مثلا وقتی فیلم 6 اومد (با این که به نظر من مزخرف بود) دوباره رفتم سراغ هری پاتر.همه فیلم ها رو دوباره دیدم.بعضی از قسمت های کتاب رو که خیلی به نظرم جالب بود (مثل نبرد هاگوارتز که خیلی الکی بود اما جالب بود ) دوباره خوندم.بعضی از بازی ها رو هم دوباره تموم کردم.


من بدون امضاء هم معتبرم .


Re: هدف دراکو چه بود ؟ کشتن دامبلدور يا ورود مرگخواران ؟
پیام زده شده در: ۲۳:۱۴ دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۸
#4
به نظر من هم کشتن دامبل هم ورود مرگخوار ها.
ولدمورت می دونست که دراکو از پس کشتن دامبلدور بر نمیاد.دراکو بدون کمک مرگخوار ها نمی تونست دامبلدور رو بکشه چون همونطور که می دونید تعداد زیادی از اعضای الف.دال و محفل ققنوس در همون شب در هاگوارتز حضور داشتن.حتی اگر دراکو می تونست از دست اونا در بره و خودش رو به دامبلدور برسونه از پس دوئل با دامبل بر نمیومد.دامبلدور با این که در اون موقع به شدت ضعیف بود می تونست دراکو رو داغون کنه.
دراکو مرگخوار ها رو وارد اونجا کرد.مرگخوار ها با اعضای الف.دال و محفل مبارزه کردن و دراکو از این فرصت اسفاده کرد و خودش رو به دامبل رسوند.اما نمی تونست اونو بکشه.جرئتش رو نداشت.بعد بقیه مرگخوار ها اومدن و بعد اسنیپ اومد و کار دامبل رو تموم کرد.
میشه گفت هدفش بیشتر ورود مرگخوار ها بوده اما هدفش در اصل کشتن دامبلدور بود و این کار به اون سپرده شده بود نه کس دیگه ای.


من بدون امضاء هم معتبرم .


Re: اگه کلاه گروه بندی رو سرتون بگذارن تو کدوم گروه می افتید؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ دوشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۸
#5
سوال سختیه.من هم مثل لودو جواب میدم.
اگر منظور شما هوریس اسلاگهورنه باید بگم هوریس هم سفید بود هم اسلیترینی.توی کتاب تعداد اسلیترینی های سفید کمه.بعضی ها هم آخر سر سفید شدن.مثل دراکو (ارشاد شدن ).
اگر منظور شما خود منه باید بگم که یا به گریفیندور میرفتم یا ریونکلاو.
به هافلپاف نمی رفتم چون سختکوش نیستم و به اسلیترین هم نمی رفتم چون جاه طالب نیستم.
نمی خوام از خودم تعریف کنم اما امکان رفتنم به ریونکلاو زیاده چون از لحاظ هوشی وضعیت نسبتاً خوبی دارم.
احتمال رفتنم به گریفیندور هم زیاده چون خصوصیاتی که یک گریفیندوری باید داشته باشه رو دارم.
اگر قرار باشه بین گریف و راون یکی رو انتخاب کنم گریف رو انتخاب می کنم.



Re: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ یکشنبه ۲ اسفند ۱۳۸۸
#6
نام: هوریس اسلاگهورن

سن: 76

گروه: اسلیترین

چوب جادو: از چوب درخت بید،پر ققنوس،30 اینچ،انعطاف پذیر

خصوصیات: چاق.به طوری که وقتی می خواد وارد کلاس بشه اول شکمش وارد میشه بعد خودش،نسبتاً قدش کوتاهه.طاسه.قبل از بازنشته شدندش مدیر گروه اسلیترین بوده و معلم در درس معحون سازی.در سال ششمی که هری در هاگوارتز درس میخوند برگشت و دوباره شروع به تدریس درس معحون سازی کرد.یکی از اسلیترینی های سفیده.کسیه که معنی جان پیچ رو به ولدمورت گفت.از دوستان صمیمی آلبوس دامبلدوره.

تایید شد!


ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۱۲/۳ ۱۶:۵۸:۰۱

من بدون امضاء هم معتبرم .


Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۲۶ شنبه ۱ اسفند ۱۳۸۸
#7
خاموش - عجيب - وفادار - اسرار آميز - درياچه - سوار - شباهت - زمزمه - ظاهر - گروه

پادشاه پس از به خاک خون کشیدن و قتل عام مردم آن شهر به همراه محافظین خود به سوی قصر باز می گشت.در راه به دریاچه ای رسیدند.دریاچه ای اسرار آمیز که گفته شده بود باطن انسان را به او نشان میدهد نه ظاهرش را.شاه به سواران خود دستور توقف داد تا در دریاچه به صورت خود بنگرد و از درونش آگاه شود.
صورتش هیچ شباهتی به انسان ها نداشت.سواران وفاداراش را فرا خواند.سواران نیز بجای آن که صورت خود را ببینند،صورت یک اهریمن را دیدند.دریاچه اکنون صورت گروهی عظیم از اهریمنان را به آن ها نشان می داد.
شاه با دقت بیشتری نگریست.باطن هر کدام از آن ها جملاتی را زمزمه می کرد.شاه نمی توانست بیشتر تحمل کند.به سواران خود دستور بازگشت به شهر را داد.

تایید شد!


ویرایش شده توسط APWBD در تاریخ ۱۳۸۸/۱۲/۱ ۱۹:۲۸:۱۶
ویرایش شده توسط پرفسور کويیرل در تاریخ ۱۳۸۸/۱۲/۲ ۱۸:۳۹:۵۱






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.