محفلی ها برای باز کردن کافه بعد از مدت ها تصمیم به تمیز کردن کافه گرفتند و با کمک هم این کار را انجام دادند. در زمانی که اکثر محفلی ها از شدت خستگی جایی پهن شده بودند و خواب شکست دادن لرد سیاه را میدیدند استرجس به زیر زمین رفته و صندوق مهمی را پیدا کرد . اما درست لحظه ای که میخواست از ماهیت داخل صندوق پرده بردارد سروکله ی آلبوس پیدا میشود.
آلبوس بعد از دعوای ما بین استرجس و سورس اسنیپ در کافه، با کمک آینه ی نفاق انگیز صندوق را مخفی می کند و برای بدست آوردن آن شروطی را می گذارد:
نقل قول:
شرط اول:"شخص باید مقدار ریشش از مقدار مویش بلندتر باشد"
شرط دوم:"شخص باید حتما" از اعماق قلبش قصد استفاده از صندوقچه را داشته باشد."
مرگخواران به طور عجیبی وارد کافه میشوند و سفارش غذا می دهند؛ مورفین و ایوان و سالازار اسلیتیرین! محفلیان که به تازه وارد ها شک کرده بودند، در نوشیدنی های آنان معجون راست گویی می ریزند. با سوزش زخم مرگخواران، شک محفلی ها به یقین تبدیل میشود و آنها را دوره میکنند و در حال دستگیر کردن آنها هستند که پرسی ویزلی سر میرسد...
========================================================
- ممنون جیمز! حالا شما ها، میگین واسه چی اومدین یا خودم باید روش اعتراف کردن رو واستون توجیه کنم؟
پرسی از صندلی خودش بلند میشه و رو به روی مرگخوار های بی دفاع قرار میگیره و درحالی که با چوبدستی خودش بازی میکرد، پرسید:
- خب خب خب! سالازار اسلیتیرین کبیر، ایوان روزیه مدیر و مورفین گانت عملی! تام چرا باید این ترکیب رو برای ورود به محفل انتخاب کنه؟ کسی ایده ای داره؟
محفلی ها در حالیکه به یکدیگر نگاه میکردند، به فکر فرو رفتند. ایوان روزیه از این حواس پرتی محفل ها استفاده کرد و به سمت پرسی ویزلی حمله برد:
- یا سالازار کبیــــــــــــــــر! بمیر ای خائنِ...
ولی حمله ی ایوان با جای خالی پرسی و برخورد ایوان به دیوار کافه و از هم گستتن مفاصل وی نا کام ماند.
پرسی در حالیکه با چوبدستی به دو مرگخوار باقیمانده اشاره می کرد، با صدای ترسناکی گفت:
- شما دو نفر، بیایین این استخون رو درستش کنین، فکر کنم بلد باشین چطوری سرهمش کنین!
- بیشین بینیم باو پرشی! من اژه حال داشتم اینو درشت کنم؛ خودمو میشاختم. اینو باش.
- مطمئنا درستش میکنین! بیل، تو معجون های راستی رو بیار و پروتی و سورس، شما هم مواظب اینا باشین. باید بفهمیم تام چه نقشه ای داره.