عیبی یوخدی بابا
یا اصطلاح بیگانه و نا مانوسِ
هاکونا ماتاتا
میلیون ها میلیون تعبیر مختلف درباره عبارت هاکونا ماتاتا وجود داره. مِن جمله همین انشاهای قبلی. منتهای مراتب بقیه چی میگن؟ و چه کسانی پیرو این جمله منحصر به فرد هستن؟
یک:
کریستوفر نولانِ مشنگ! اگه نمیشناسیدش زیاد مهم نیست چون حتی بین ماگل های حرفه ای هم داداشش به مراتب از مقام و منصب بالاتری برخورداره. این آقا یه فیلم داره که اسمش رو از روی دارک لرد اسکی رفته و گذاشته دارک نایت. توی این فیلم یه یاروی روانی و سادیسمی وجود داره که توی یکی از سکانس های معروف فیلم میاد و لو میده که کارگردان پیرو هاکونا ماتاتا هست. به چه صورت؟
دوست سادیسمی ما از بچگی با کمبود هایی در زمینه تربیت رو به رو بوده. تصور کنید توی خونه نشستید و دارید تلویزیون میبینید. یهو یه نفر نعره زنان میاد توی خونه و مستقیم به شما نگاه میکنه و بعد یه بطری نوشیدنی کره ای رو به سمت شما پرتاب میکنه و شما به کمک جاخالی خودتون رو از گزند بریده شدن توسط شیشه های شکسته بطری نجات میدید. و بعد فرد مذکور داد میزنه" بخور بچه! بخور تا بزرگ شی!" و دوباره نعره زنان از خونه میره بیرون.
شما همینطور پوکر فیس به نوشیدنی ریخته شده بر کف خونه نگاه میکنید که یعنی چجوری اینو بخورم؟ باید لیس بزنم؟ نی بیارم از کف زمین هورررت بکشم؟ با دستمال جاذب آب کف زمین رو طی بکشم بعد دستمال رو توی دهنم بچلونم؟
خب این سادیسمی عزیز ما از بچگی با سوالاتی از این دست رو به رو شده و هیچوقت جوابی براش پیدا نکرده.
در نتیجه میخواد سوالاتش رو از یه فرد بزرگتر و عاقل تر که همون دارک نایت باشه بپرسه.( علاوه بر تشابه اسمی، دارک نایت و دارک لرد در بزرگی و عاقل بودن هم شباهت دارن!)
پس به هرکی میرسه چاقو میذاره لب دهنش و میپرسه" وای سو سیریس؟" که ترجمه تحت الفظی اش میشه همون هاکونا ماتاتا! یعنی چرا بیخیال نیستی؟
و برای اینکه نشون بده آدم واقعا باید هاکونا ماتاتایی باشه میزنه لب و دهن ملت رو جر میده!
و یه جای دیگه هم میاد و میگه" من شبیه کسایی هستم که نقشه دارم؟"
مشخصاً هاکونا ماتاتا در تار و پود زندگی این کارگردان ماگل رخنه کرده که میاد و فیلمی میسازه که حول و حوش این اصطلاح ارزشمند میچرخه!
دو:
از قضا نمونه و مثال دوم هم از دنیای ماگلی و سینما انتخاب شده!
داستان از این قراره که یه دختر بچه وقتی به دنیا میاد سردش میشه و چون کمبود پتو داشتن یهو این دختر قدرت فرابشری پیدا میکنه و میزنه همه چیز رو منجمد میکنه از جمله خواهر خودش.
به واسطه این اتفاق عذاب وجدان میگیره و سالیان سال خودشو توی اتاق حبس میکنه تا اینکه ننه باباش میمیرن و مجبور میشه بیاد بیرون. رهایی از حبس خانگی همانا و منجمد کردن ملت همانا!
این بار دختر داستان ما به اتاقش رضایت نمیده و کلاً میره توی کوهستان و اونجا داد میزنه" لت ایت گو!" اگه از خودتون میپرسید که یعنی چی؟ بهتره به موضوع انشا نگاه کنید!
از وقتی که این دختر هاکونا ماتاتا رو سرلوحه زندگیش قرار میده به رستگاری میرسه، البته نه از نوع سیزارویی!
یه قصر بزرگ از یخ میسازه و یه پرچم میذاره
بدین صورت! بعد هم موفق میشه قدرتشو کنترل کنه و یه سری اتفاقات جزئی دیگه که خیلی مهم نیستن!
پس مشاهده کردید که هاکونا ماتاتا چه تغییرات شگرفی رو میتونه توی زندگیتون ایجاد کنه!
پایان!