-آره دیگه الان میخوام برم سراغ اون اژدها!
الستور مودی نگاهی عجیب و غریب به هری پاتر انداخت و گفت:
-من مطمعنم که میتونی شکستش بدی هری!
-آره بابا...!اون که واسه من یه تربچه هم حساب نمیشه.
ناگهان صدایی در تمام فضا طنین انداخت:
-و حالا نوبت شرکت کننده آخر،هری پاتره!
هری نفسی عمیق کشید و به مودی گفت:
-خوب نگاه کن که الان میرم و چیکار میکنم.
-خوبه هری...!برات آرزوی مفقیت دارم!
هری دوان دوان وارد میدان بزرگ و وسیع مبارزه با اژدها شد؛شور و هیجان تماشاگران به اندازه وسعت میدان زیاد بود و هرکس فریاد شادی و فرح بخشی اش را جوری میزد.
هری نفس نفس میزد و در انتظار اژدها بود.ناگهان اژدهای لجنی بال های پهنش را به آسمان سپرد و با فریاد های بلندش به سمت هری حمله کرد.
هری با دیدن اژدها شدیدا متعجب شد و گفت:
-چی؟!اژدهااااا ای...اینه؟من که فکر میکردم اندازه اونیه که از تو پلاستیک در اوردم.
اژدها کم کم داشت نزدیک و نزدیک تر میشد که هری به سرعت سوار چوب جارویش شد.
اژدهای بزرگ و دندان تیز،به دنبال هری بال زد.هری با دسته جارویش پیچ میخورد و اژدها به دنبالش.تماشاگران فریاد میزدند و مبارزه را تماشا میکردند.
هری در حالی که سوار بر چوب جارویش دور میخورد،از فرصت استفاده میکرد و زمانی که اژدها از او دور بود برایش زبانک در می آورد.
اژدها کماکان به دنبال هری بود ولی ایندفعه هری فرار نکرد و با چوب جارویش به رو به روی صورت اژدها حرکت کرد که متاسفانه ایندفعه اژدها جاخالی داد و هری به روی زمین افتاد.
هری تا خواست چوبش را بلند کند و دوباره پرواز کند،دید که اژدها به سرعت به طرف او می آید.هری چوبش را رها کرد و ملق زنان به کمی آنطرف تر رفت و سپس درحالی که اژدها را گیچ کرده بود،چوب جارویش را برداشت و دوباره به هوا برخاست.
تماشاگرانِ پر شوق،تشویق میکردند.هری که دیگر از این وضع خسته شده بود با چوب جارویش به طرف گردن اژدها رفت و روی گردنش نشست.اژها که هری را حس کرده بود دمش را به پشتش میکوبید.
هری که حسابی زخم و زیلی شده بود و بر روی کمر اژدها نشسته بود و نفس نفس میزد.به سختی به بالاتر رفت و چوب جارویش را در چشم اژدها فرو برد و درآورد اما اژدها چشمانش کور نشد و برای چند لحظه ای جایی را ندید و هری از موقعیت استفاده کرد.
هنوزم یه سری طنز بی مورد داشت. نباید خیلی دور از واقعیت شد، این میزان ریلکس بودن و به شوخی گرفتن همه چیز یکم عجیبه.
ولی نسبت به نمایشنامه قبلی بهتر بود و فکر نمیکنم با اینجا موندن کمک بیشتری بهت بشه. ایفاینقش منتظرته!
تایید شد.
گروهبندی و معرفی شخصیت.