هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۷ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵
#1
سلامی مجدد کلاه جون!
هرچی باشه خوبه دیگه...هافلپافی ریونکلاوی چیزی!
هر گروه خوبی که بشه داخلش پیشرفت کرد...
با تشکر کلاه جان!




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۲۴ پنجشنبه ۳ تیر ۱۳۹۵
#2
سلام سلام کلاهم!
مرا بینتخابم!



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۱۸ یکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵
#3
-آره دیگه الان میخوام برم سراغ اون اژدها!

الستور مودی نگاهی عجیب و غریب به هری پاتر انداخت و گفت:
-من مطمعنم که میتونی شکستش بدی هری!
-آره بابا...!اون که واسه من یه تربچه هم حساب نمیشه.

ناگهان صدایی در تمام فضا طنین انداخت:
-و حالا نوبت شرکت کننده آخر،هری پاتره!

هری نفسی عمیق کشید و به مودی گفت:
-خوب نگاه کن که الان میرم و چیکار میکنم.
-خوبه هری...!برات آرزوی مفقیت دارم!

هری دوان دوان وارد میدان بزرگ و وسیع مبارزه با اژدها شد؛شور و هیجان تماشاگران به اندازه وسعت میدان زیاد بود و هرکس فریاد شادی و فرح بخشی اش را جوری میزد.

هری نفس نفس میزد و در انتظار اژدها بود.ناگهان اژدهای لجنی بال های پهنش را به آسمان سپرد و با فریاد های بلندش به سمت هری حمله کرد.
هری با دیدن اژدها شدیدا متعجب شد و گفت:
-چی؟!اژدهااااا ای...اینه؟من که فکر میکردم اندازه اونیه که از تو پلاستیک در اوردم.

اژدها کم کم داشت نزدیک و نزدیک تر میشد که هری به سرعت سوار چوب جارویش شد.
اژدهای بزرگ و دندان تیز،به دنبال هری بال زد.هری با دسته جارویش پیچ میخورد و اژدها به دنبالش.تماشاگران فریاد میزدند و مبارزه را تماشا میکردند.

هری در حالی که سوار بر چوب جارویش دور میخورد،از فرصت استفاده میکرد و زمانی که اژدها از او دور بود برایش زبانک در می آورد.

اژدها کماکان به دنبال هری بود ولی ایندفعه هری فرار نکرد و با چوب جارویش به رو به روی صورت اژدها حرکت کرد که متاسفانه ایندفعه اژدها جاخالی داد و هری به روی زمین افتاد.

هری تا خواست چوبش را بلند کند و دوباره پرواز کند،دید که اژدها به سرعت به طرف او می آید.هری چوبش را رها کرد و ملق زنان به کمی آنطرف تر رفت و سپس درحالی که اژدها را گیچ کرده بود،چوب جارویش را برداشت و دوباره به هوا برخاست.

تماشاگرانِ پر شوق،تشویق میکردند.هری که دیگر از این وضع خسته شده بود با چوب جارویش به طرف گردن اژدها رفت و روی گردنش نشست.اژها که هری را حس کرده بود دمش را به پشتش میکوبید.

هری که حسابی زخم و زیلی شده بود و بر روی کمر اژدها نشسته بود و نفس نفس میزد.به سختی به بالاتر رفت و چوب جارویش را در چشم اژدها فرو برد و درآورد اما اژدها چشمانش کور نشد و برای چند لحظه ای جایی را ندید و هری از موقعیت استفاده کرد.


هنوزم یه سری طنز بی مورد داشت. نباید خیلی دور از واقعیت شد، این میزان ریلکس بودن و به شوخی گرفتن همه چیز یکم عجیبه.
ولی نسبت به نمایشنامه قبلی بهتر بود و فکر نمی‌کنم با اینجا موندن کمک بیشتری بهت بشه. ایفای‌نقش منتظرته!

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۳۰ ۲۲:۵۸:۴۹


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۱۱ جمعه ۲۸ خرداد ۱۳۹۵
#4
((هری پاتر و اژدهای ناز و خوشگل))

با اقدامی ترسان و لرزان وارد میدانی بسی بسی بزرگ شد.صدای جیغ و فریاد های تماشاگران مشتاق به دیدن مبارزه به گوش می رسید.

هری پاتر کوچک اینطرف و آنطرفش را نگاه کرد و سپس پرسید:
-اژ...اژدها کجاس؟

صدای فریاد تماشاگران به گوش میرسید که اسم کوچک هری پاتر را،بلند بلند صدا میکردند:((هَررری،هَررری،هَررری))
که البته کمی بعد مشخص شد تماشاگران خطاب به هری پاتر میگویند:((هِرّرریی،برو بیرون حوصلمون رو سر سر بردی)

هری پاتر باز هم به اطرافش نگاهی انداخت اما اژدهایی در کار نبود؛گفت:
-اژدهااااا!کجا قایم شدی؟بیا بیرون کاریت ندارم!

هری که دیگر حوصله اش سر رفته بود،سر جایش نشست و خمیازه ای کشید.

ذرت بوداده و بقیه خوراکی های تماشاگران به پایان رسیده بود و بعضی از آنها به خواب رفته بودند.هری پاتر هم کماکان به اطرافش نگاه میکرد که ناگهان سر و کله اژدها پدیدار شد.بال های پهنش را بلند کرد و سپس به روی زمین مبارزه فرود آمد.

هیکلی بسیار بزرگ و دندان هایی تیز داشت و بی توجه به هری پاتر در آن اطراف برای خودش تکان میخورد.

هری پاتر که دهانش باز مانده بود و سر جایش هنگ کرده بود با برخورد یک جعبه ذرت بوداده به سرش،به خودش آمد و در حالی که آب دهانش را قورت میداد و به اژدها نگاه میکرد،چند قدمی عقب تر رفت.

هری که خوب به اژدها نگاه کرد،متوجه شد که چیز سفید در گوش اژدها نهفته است.

هری نفس عمیقی کشید و با اقتدار از اژدها پرسید:
-او...اون...چی...چیه...توی...گو...گوشت؟

اژدها متوجه هری نشد و به تکان خوردن خودش ادامه داد.ایندفعه هری با صدایی بلند تر سوال کرد:
-گفففتم اووون چیه تو گوشت؟!

اژدها زیر لب غر غر کرد و سپس آن چیز سفید را از توی گوشش در آورد و گفت:
-ها چته هی وِر وِر میکنی بچه کوچولو؟
-س...سلام.شرمنده من فقط پرسیدم اون چیه تو گوشتون ای اژدها جون؟
-آها با اینی؟هیچی...هندزفریه دیگه.
-هنذفریه؟!
-آره.
-چه آهنگی گوش میدادی؟
-موزیک بی کلام گوش میدادم...موزیک متن فیلم سینمایی هری پاتر.

تماشاگران یکی یکی سالن را ترک میکردند و زیر لب کلماتی چون(جمعش کنین بابا)-(مسخره کردین مارو؟) را تکرار میکردند.


ساختار پستت تقریبا مناسب بود ولی سوژه ای که انتخاب کردی، مناسب نبود. طنز نویسی خیلی خوبه ولی حتی در طنز نویسی هم لازمه حد و مرز طنز رو رعایت کنیم، وگرنه نتیجه چیز جالبی در نمیاد. ضمن اینکه تو دنیای هری پاتر هم محدودیت هایی هست، مثل اینکه اژدها حرف نمیزنه یا هندزفری نمیذاره. با رعایت نکاتی که گفتم یه نمایشنامه جدید بنویس.

فعلا تایید نشد!



ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۵/۳/۲۸ ۱۹:۰۲:۳۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.