هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: جادو رو به خاطر خودش مي خواي يا به خاطر هري ؟
پیام زده شده در: ۱۸:۵۸ چهارشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۵
#1
فقط به خاطر خودش..
کلا از بچگی جادوگری و این جور چیزا رو دوست داشتم:)


Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۸:۳۲ جمعه ۸ بهمن ۱۳۹۵
#2
فرد و جرج
هرماینی
اسنیپ
سدریک
سیریوس بلک
نیمفادورا


Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: به نظرتون بهترین فیلم هری پاتر کدام شمارش بود؟
پیام زده شده در: ۱۳:۰۳ جمعه ۸ بهمن ۱۳۹۵
#3
همشون قشنگ بودن.
مخصوصا جام آتش، شاهزاده ی دورگه و یادگاران مرگ


Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۶:۴۲ یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵
#4
اوه آره..
خواب دیدم دراکو افتاده دنبال هری..
با چوب دستش میزنه تو سر هری و جیغ میکشه :|


Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: درمورد دنیای جادویی
پیام زده شده در: ۱۴:۲۷ یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵
#5
من مگه گفتم انسان نیستن؟؟
میگم ازشون میترسم 😁
در ضمن کاری به اینکه شما خون آشام هستی هم ندارم :)


Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۲۳ یکشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۵
#6
نمیدونم برداشته شده یا نه..
توی لیست قرمزش نکرده بودن.


نام: فرد ویزلی
پدر: آرتور ویزلی
مادر: مالی ویزلی
گروه : گریفیندور
ویژگی های ظاهری: موهای کوتاه قرمز. قد بلند. برای اطلاعات بیشتر میتونید برادرم جرج رو ببینید :) البته من دوتا گوش دارم
اخلاقی: شوخ طبع و خوش خنده.. علاقه ی زیادی به وسایل شوخی دارم و از درس خوندن بدم میاد
نژاد: اصیل زاده
معرفی:
من در ۱ آوریل همراه با برادر دو قلوی خودم به دنیا اومدم سه برادر بزرگ تر از خودم دارم. به نامهای: پرسی،بیل و چارلی.(از پرسی بدم میاد و از دیدنش خوش حال نمیشم.) یک برادر و یک خواهر کوچک تر هم به نام های: جینی و رونالد دارم.
در یازده سالگی همرا با برادرم جرج به هاگوارتز رفتیم و در گروه گریفیندور به تحصیل پرداختیم
من و جرج مدافع تیم کوییدیچ گریفیندور شدیم. در هاگوارتز با فروش یواشکی وسایلی که اختراع میکردیم پول کمی رو پس انداز میکردیم.( برای هدف بزرگ آینده مون).در سال ششم از مدرسه فرار کردیم و با پولی که هری پاتر بهمون داد، مغازه ی وسایل شوخی رو ساختیم.چون هم این کار رو دوست داشتیم و هم در اون شرایط چیزی که آدم ها رو خوشحال کنه ضروری بود.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۳ ۱۵:۰۴:۳۸

Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: درمورد دنیای جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۴ شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵
#7
من جادوگر ها رو در رتبه ی اول قرار میدم.هر چی باشه انسان هستند و عقلشون از بقیه ی قشرها بیشتره..
بعد از اون سانتور ها و گرگینه ها رو در رتبه ی دوم میذارم.
بعد از اون جن ها(چه خاکی چه خونگی و چه جن)
خون آشام ها رو اصلا دوست ندارم و ازشون میترسم.
دمیگادها رو هم قبول ندارم و دوستشون ندارم


Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۱:۳۲ شنبه ۲ بهمن ۱۳۹۵
#8
من فکر میکنم که شجاعت در اصل، نترسیدن از یک حادثه نیست و به جرئت میگم که هیچ وقت نشده این ترس من رو رها کنه. اما در نظر خودم نسبتا آدم شجاعی هستم و همیشه سعی میکنم خودم در مقابل مشکلاتم بایستم و باعث به دردسر افتادن دیگران نشم. اما با کمال میل کمک دیگران رو قبول میکنم و همیشه از اونها نهایت قدردانی رو میکنم. اصولا پشتکار ندارم و تنبلی خاصی در من وجود داره. تا حدودی باهوشم. از قدرت خوشم میاد ولی قدرت طلب نیستم. یعنی برای رسیدن به قدرت اگر دست یافتنی بود تلاش میکنم، اما اگر رسیدن به اون باعث ایجاد مشکل برای خودم یا دیگران بشه صرف نظر از اون برام کار مشکلی نیست.
در مورد گروه هم باید بگم ترجیح میدم برم گریفیندور :)


ویرایش شده توسط Lily_Luna_potter در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۲ ۲۱:۳۷:۳۶

Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۷ جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵
#9
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=312368

تازه از قایق ها پیاده شده بودیم و در حال حرکت به سمت در ورودی بودیم که صدای آخ کوتاهی شنیدم. سرم را برگرداندم و به پشت سرم نگاه کردم. دختری با موهای قهوه ای و چشمان درشت سبز بر روی زمین افتاده بود. برگشتم به طرف او و دستم را جلو بردم. دستم را گرفت و آهسته بلند شد. خم شد و مچ پایش را گرفت. آهسته گفتم: میتونی راه بری؟
سرش را بالا برد و به من نگاه کرد. قدمی برداشت و پس از آن سرش را به نشانه ی مثبت تکان داد. باهم به راه افتادیم و تقریبا در آخر جمعیت بودیم. دختر کوچک با کمی تعلل گفت: اممم.. تو.. اسمت چیه؟؟
برگشتم و به او نگاه کردم.لبخندی زدم و گفتم: لیلی لونا پاتر:)
دخترک آهسته گفت: اوه.. پس تو.. یه پاتری؟
با کمی دلخوری گفتم: من مثل تو یه دخترم.. پاتر و غیر پاتر نداره.. خوب.. تو اسمت چیه؟
دخترک گفت: اپولین اسمیت.
به در سرسرا رسیدم.. مدت زیادی طول کشید تا وارد سالن بزرگ شدیم. از میان جمعیت رد شدیم و جلوی میز اساتید ایستادیم.
کلاه گروهبندی!
همان کلاهی که یکی از برادرانم را به اسلیترین انداخت و دیگری را به گریفیندور. من چه؟ من را در کدام گروه می گذاشت؟
افکارم با صدای زن سالخورده ای در هم ریخت: اپولین اسمیت.
اپولین به سمت کلاه رفت. کلاه را روی سرش گذاشت و چشمانش را با وحشت بست. پس از مدت کوتاهی صدای کلاه در سالن طنین انداخت: هافلپاف
اپولین کلاه را از روی سرش برداشت و آهسته به سمت میز هافلپاف رفت. سرم را برگرداندم و به میز گریفیندور نگاه کردم. برادرم جیمز را دیدم. او هم مرا دید و برایم دست تکان داد. به میز اسلیترین نگاه کردم و این بار آلبوس و اسکورپیوس را دیدم که کنار هم نشسته بودند. آلبوس لبخند زد. هنوز به آلبوس نگاه می کردم که اسم خودم را شنیدم: لیلی لونا پاتر
همهمه ای در تمام سالن به وجود آمد. قلبم با سرعتی هزار برابر سرعت عادی اش می تپید. جلو رفتم و بر روی صندلی نشستم. کلاه را بر روی سرم گذاشتم و نفس عمیقی کشیدم و چشمانم را بستم.
_ اوووه.. یه پاتر دیگه.. برادرات و پدر و مادرت رو درست یادمه.. مخصوصا برادر کوچیکه و پدرت... پدرت موفق شد نظرم رو تغییر بده و زیفته توی گریفیندور... اما برادرت نتونست.چون من مصمم بودم اون رو بندازم توی اسلیترین.. فقط برای خودش...
اما تو!! خوب... کار سختیه... شجاعت فوق العاده ای داری.. هوش بسیار بالایی داری.. اووه! میتونم بگم جزو مهربون ترین دخترایی هستی که دیدم و... کمی هم قدرت طلب هستی!
آرزوی قلبیت اینه که بری پیش برادرت آلبوس.. نه؟؟!!
اما نمیتونم این کارو بکنم. صبر کن ببینم.. مطمئنم دوست نداری تنها باشی.. درسته؟؟
خوب..خوب..خوب.. هافلپاف چطوره؟؟
ناخواسته فریاد زدم: نه!!!
_خوب..خوب..خوب.. اگه آروم میگفتی هم می فهمیدم.. خوب!! ریونکلاو یا گریفیندور؟؟ اممم..
چشمانم را محکم تر فشار دادم و صدای بلند کلاه را شنیدم:
_گریفیندور
کلاه را برداشتم و با نگرانی به آلبوس نگاه کردم. لبخندی بر لب داشت و با شور و هیجان برایم دست می زد...







مطمئنا از این بهتر هم میتونی بنویسی!
تایید شد.

مرحله بعد: کلاه گروهبندی.



ویرایش شده توسط Lily_Luna_potter در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱ ۲۱:۳۰:۴۶
دلیل ویرایش: غلط املایی :D
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۵/۱۱/۱ ۲۲:۰۰:۰۷

Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم


پاسخ به: چرا ولدمورت جادوگر سیاه شد با اینکه می تونست یک جادوگر سفید خوب باشد
پیام زده شده در: ۲۰:۴۱ جمعه ۱ بهمن ۱۳۹۵
#10
قدرت و جاودانگی رو دوست داشت...
شایدم به خاطر این که از عشق چیزی نمی فهمید


Depends on the purity of the window through which we  look  

.

.

.

.

چیزی که ما از دیگران می بینیم به شفافیت شیشه ای بستگی داره که از پشت اون نگاه می کنیم






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.