تصویر شماره 10
فشششششششش
شترق!
گرد و غبار و نور سرخرنگ خیره کننده ای راهروی اصلی وزارت سحر وجادو را فرا گرفته بود.
صدایی بم و گرفته ک متعلق ب پیرمردی کهنسال بود وردی را فریاد زد:
اگنی سابن سوزویا 1 مار سرخرنگی گرد و غبار را شکافت و ب سمت پیکری تازه نمایان شده رفت!
هیبت سیاهرنگ از گرد و غبار ب کناری خزید و با حرکات تند دستش سپری ظاهر کرده و جلوی طلسم را گرفت!
ردای سیاهرنگی ب تن داشت و باشلق انرا نیز بر سر کشیده بود، لب های خشک و چین دارش ب حرکت در امد با دو سوراخی ک ب جای بینی داشت نفس عمیقی کشید و کلمات هیس هیس مانندی زیر لب ب زبان اورد ک ادمی عاجز از فهم ان بود.
مار ب رنگ سبز درامده و مطیع وی گشت.
دامبلدور با چشمان نافذ ابی رنگش ب لرد سیاه خیره شد و گفت : از اخرین باری ک دیدمت خیلی تغییر کردی تام!
لب هایش ب سختی از پشت ریش و سبیل نقره فامش ک روی ردای ابی رنگش سرازیر شده بود دیده میشد.
لبخندی محو بر چهره لرد سیاه نشست و با حالتی تمسخر امیز گفت : ولی تو هیچ تغییری نکردی البوس!
اجاق پشت دامبلدور با اتش سبزرنگی درخشید و وقفه ای در دوئل ان دو جادوگر افسانه ای ب وجود اورد.
پس از فروکش کردن اتش هری در اجاق ظاهر شد.
نگاه لرد سیاه و هری لحظه ای با هم تلقی کرد و هری ک انتظار دیدن لرد سیاه در ان مکان و زمان را نداشت از درد فریادی کشید و ب زمین افتاد، با دستانش زخم پیشانیش را گرفت و تلو تلو خوران پشت مجسمه ای پناه گرفت.
دامبلدور از فرصت استفاده کرده و زیر لب گفت:
اکسپلیارموس جرقه ای از نوک چوبدستی ساحر پیر ب سمت لرد سیاه روانه شد
لرد سیاه طلسم را برگرداند، طلسم سفیر کشان ب سمت مجسمه سنتور
2 طلایی کنار مجسمه انها برخورد کرد
مجسمه با صدای مهیبی از سکوی خود سقوط کرده و ب ذرات ریز و درشت تبدیل شد.
دیگر اجاق های وزارت خانه با رنگ سبز راهرو را مزین کرده و افراد بیشتر و بیشتری در انجا ظاهر شدند.
همه با تعجب و ترس ب لرد سیاه خیره شده بودند.
لرد ولدمورت قدمی ب عقب برداشت و گفت: باز هم همدیگه رو میبینیم هری جوان!
هاله ای سیاهرنگ او را فراگرفت و از نظر محو شد...
لرد سیاه بازگشته بود...__________________________________________
1_ سابن سوزویا وردی ک با استفاده از ان ماری ب سمت دشمن میرود ولی در اینجا نویسنده از کلمه اگنی هم استفاده کرده ک نام کهن اتش است در نتیجه ورد ب مار اتشین تغییر ماهیت میدهد.
2_ سنتور موجودی نیم اسب و نیم انسان ک یکی از صور فلکی و جزو موجودات جادویی ب حساب می اید رجوع شود ب کتاب جانوارن شگفت انگیز و زیستگاه انها
درود بر تو.
جالب بود. اصول اولیه نوشتن رو بلدی که در زمان ورودت به ایفای نقش خیلی میتونه کمکت کنه. مطمئنم که وقتی وارد ایفای نقش بشی و بازهم بنویسی، خیلی هم بهتر میشی.
تایید شد!
مرحله بعد: کلاه گروهبندی