هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۱۸ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶
#1
نام : پادما پاتيل
خون: دورگه
گروه: ريونكلاو
چوب دستى: ريسه ى قلب اژدها و چوب درخت كاج.
طول:۳۶
مهارت: جادوى سياه و تغيير شكل
سپر مدافع :عقاب
ويژگى هاى ظاهرى: موى بلند سياهى دارد. چشم هايش هم مشكى است. لاغر و بلند قامت است.
ويژگى هاى اخلاقى: بسيار مهربون است و همين طور باهوش.
معرفى كوتاه: پادما خواهرى دوقولو در گريفندور دارد. او در سال چهارم با رون ويزلى رقصيد.وی عضو ارتش دامبلدور بود و در جنگ های مختلف به همراه ارتش جنگیده است .اصلیت وی و خواهرش هندی است.

 تایید شد.


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۴ ۲۰:۳۷:۱۲


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۷:۰۶ دوشنبه ۴ دی ۱۳۹۶
#2
کلاه عزیز هم دوس دارم از هوشم استفاده کنم و به چالش کشیدن خودمو دوس دارم هم محیط گرم و صمیمی و طنزگونه رو دوس دارم نمیدونم دقیقا کدوم ریونکلاو یا هافلپاف تو کمک کن



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۳:۰۲ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶
#3
سلام به محبوب ترین و خاص ترین کلاه دنیا
گریفندور لدفن وگرنه میرم به بقیه سال اولیا میگم کلاه دیکتاتوره علایق دانش اموزا رو در نظر نمیگیره



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶
#4
تصویر شماره ده
سال تحصیلی دیگری در هاگوارتز در حال اغاز شدن است و هاگوارتز بی صبرانه منتظر ورود جادوگران جوان.در ان سوی هاگوارتز و دنیای جادوگری هری تمام طول تعطیلات را به کشمکشی دائمی با عمو ورنون پرداخته بود و این برای جادوگر جوان بسیار ناامید کننده بود که تنها ارتباط او با دنیایی که به ان تعلق داشت نامه های گاه و بی گاه او با رون و هرمیون بود بنابر این شروع سال تحصیلی برای هری خوشحالی مضاعفی به همراه داشت طی اخرین نامه ای که از هگرید دریافت کرده بود امروز باید به کوچه دیاگون میرفت و وسایل مورد نیاز خود را خریداری میکرد و پس از ان نیازی به برگشت به خانه ی دورسلی ها نبود به سرعت شروع به جمع اوری وسایلش و ریختن انها در چمدانش کرد تا پس از رفتن او به خانه ی ویزلی ها برده شود و سپس به همراه هدویگ از خانه خارج شد پیش از بسته شدن در چهره ی درهم رفته و عصبی عمو ورنون اخرین چیزی بود که قابل توجه بود.هاگرید در کوچه دیاگون چشم انتظار هری بود تا در خرید وسایل او را یاری کند دیدن هاگرید که در پالتوی بزرگ خود پنهان شده بود به اندازه کافی برای هری خوشایند بود که در درون خود احساس شعف میکرد
-سلام بر هاگرید دوست قدیمی خودم
-هاگرید:سلام بر پسر برگزیده این خیلی خوبه که هنوز فراموشم نکردی هری
-اگه بخوام صادق باشم از همتون دلگیر بودم که یادی از من نمیکردین ولی تنها چیزی که منو به طرز شگفت انگیزی در برابر غرغرای دورسلی ها سرپا نگه داشته بود همین یاد شماها بود
-هاگرید:خیلی خوب ممنون احتمالا الان مالی داره پر پر میزنه واسه اینکه ببینتت پس زودتر راه بیا تا بقیه رو بیچاره نکرده
***
در کل شب خوبی بود هری بعد از مدت ها دوستاشو ملاقات کرده بود و رون مجبورش کرده بود براش یه ردای نو بخره و بهتر میشد اگه اونا حین خریدشون با مالفوی ها چشم تو چشم نمیشدن قرار بود همه باهم به خونه ویزلی ها برن و این چند روز اخر تعطیلات رو باهم باشن اخرین مغازه ای که باید بهش سر میزدن مغازه پاتیل فروشی بود دراکو مالفوی با پدر و مادرش مشغول خرید بودند که زنگ در به صدا در امد و ویزلی ها به همراه هری و هرمیون وارد مغازه شدند
لوسیوس مالفوی:اوه ببین کی اینجاست پسر برگزیده حتم دارم از اینکه دوباره داری برمیگردی به هاگوارتز خوشحالی چند وقتیه که روزنامه ها چیزی در مورد این پسر برگزیده چاپ نکردن میتونه موقعیت جدیدی باشه واسه معروفیت
از حالت چهره ی هر دو خانواده معلوم بود که احساس خصومت شدیدی نسبت به هم دارن دراکو نیشخند زنان کناری ایستاده بود و رون به شدت عصبی شده بود
رون:چطور جرات میکنی در مورد هری همچین قضاوتی بکنی اون هیچوقت تلاشی برای معروفیت نکرد
لوسیوس مالفوی:اوه پس این شایعات در مورد پسر برگزیده و لرد سیاه رو کی به سر زبون ها انداخت
هری:همه اینو خوب میدونن که معروفیت ارزش به خطر انداختن جون خودمو نداره اما بهتره اینو بدونی این شایعات هرچی که هست تنها چیزی که برام مهمه نابود شدن ولدمورت و نوچه هایی مثل تو و پسرته
دراکو به شدت براشفته شد و قصد حمله به هری رو کرد اما قبل از اینکه بتونه کاری بکنه پدرش با گذاشتن دستش روی شونه هاش سعی کرد متوقفش کنه
لوسیوس مالفوی:اروم باش پسرم وقتی لرد سیاه دوباره برگرده معلوم میشه کی باید نابود شه عجله نکن
سپس با سر انگشتش جای زخم صاعقه شکل هری رو لمس کرد و با یه لبخند کج گوشه ی لبش در حالی که به اقای ویزلی تنه میزد از مغازه خارج شد اما زخم هری شروع به سوزش کرده بود و صدای ناله او و قیافه ی مچاله شده اش باعث شد اقای ویزلی و همراهان انتقام گرفتن از لوسیوس مالفوی را به فرصت دیگری واگذار کنند در حال حاضر سوزش زخم هری مهمترین مساله ای بود که نیاز به توجه داشت زخم هری دوباره شروع به سوزش کرده بود و این تنها یک معنی داشت...بازگشت لرد ولدمورت

درود فرزندم.

خوب بود، توصیفات خوبی داشتی که سوژه تو به خوبی پردازش کرده بودن. اگرچه نبود علامت های نگارشی باعث میشد که لذت خوندن توصیفاتت کم بشه. علامت های نگارشی مثل سرعت گیر می‌مونن، به خواننده میگن کی توقف کنه و کی به خوندن ادامه بده؛ به خاطر همینه که توی رول نقش خیلی مهمی رو ایفا میکنن.

دیالوگ هاتم به این شکل بنویس و با دوتا اینتر از توصیفاتت جدا کن.

نقل قول:
دراکو به شدت براشفته شد و قصد حمله به هری رو کرد اما قبل از اینکه بتونه کاری بکنه پدرش با گذاشتن دستش روی شونه هاش سعی کرد متوقفش کنه
لوسیوس مالفوی:اروم باش پسرم وقتی لرد سیاه دوباره برگرده معلوم میشه کی باید نابود شه عجله نکن
سپس با سر انگشتش جای زخم صاعقه شکل هری رو لمس کرد و با یه لبخند کج گوشه ی لبش در حالی که به اقای ویزلی تنه میزد از مغازه خارج شد


دراکو به شدت براشفته شد و قصد حمله به هری رو کرد، اما قبل از اینکه بتونه کاری بکنه پدرش با گذاشتن دستش روی شونه هاش، سعی کرد متوقفش کنه.
لوسیوس مالفوی گفت:
- اروم باش پسرم. وقتی لرد سیاه دوباره برگرده، معلوم میشه کی باید نابود شه. عجله نکن.

سپس با سر انگشتش، جای زخم صاعقه شکل هری رو لمس کرد و با یه لبخند کج گوشه ی لبش، در حالی که به اقای ویزلی تنه میزد از مغازه خارج شد.


لحن رولت دچار دوگانگی بود، بعضی جاها محاوره‌ای نوشته بودی و بعضی جاها کتابی، حواست باشه که یکی از اینا رو انتخاب کنی.

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی



ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۳ ۲۲:۲۳:۴۹


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۳۳ یکشنبه ۳ دی ۱۳۹۶
#5
مینروا مگ گونگال
جنسیت :زن
مو: سیاه، به صورت گل پشت سرش جمع شده
چشم: چشمانی ریز و گرد، عینک با قاب مستطیل شکل
ویژگی خاص: انیمایگس یا همان جانور نما،به اراده خود می تواند به شکل یک گربه در بیاید. به ندرت لبخند می زند.
تاریخ تولد: 4 اکتبر (جی کی)
سن: متولد حدودا سال 1925
گروه: گریفندور
تخصص: تغییر شکل
دفتر: طبقه اول، بالای راه پله، انتهای راهرو
علاقمندی ها: وی به کوییدیچ علاقه شدیدی دارد. او لباس هایی با طرح پیچازی(شطرنجی) می پوشد. حتی لباس های خواب و شنلش هم پیچازی است.
مک گونگال معاون اول مدرسه علوم و فنون جادویی هاگوارتز است. وی یکی از طرفداران پر و پا قرص دامبلدور می باشد. پروفسور مک گونگال یک ساحره عبوس و سخت گیر است که اصلا تحمل افراد بی نظم را ندارد. بعد از اینکه مسئولین مدرسه، به خاطر حملات متعدد یک هیولای ناشناخته به دانش آموزان ، دامبلدور را به طور موقت از سمت خود کنار زدند وی برای مدتی مدیر هاگوارتز شد. (ت.ا.14)پروفسور مک گونگال از امتیاز کم کردن از گروه خودش گریفندور هراسی ندارد حتی اگر این کار باعث از دست دادن جام گروه های مدرسه شود. در حقیقت به خاطر تعصبش وی امتیاز های بیش از اندازه ای از گریفندور کم کرده است (مثال: وقتی گریفندوری ها شب هنگام در مدرسه می چرخیدند او 50 امتیاز از گریفندور کم کرد در حالی که از یک اسلیترینی فقط 20 امتیاز کسر کرد. دانش آموزی که همان تخلف را کرده بود.) گریفندوری ها آرزو دارند که مک گونگال به همان اندازه که اسنیپ طرفدار اسلیترین است، به گریفندوری ها توجه و مرحمت کند. (س.ج.8)مک گونگال یک انیمایگس یا جانور نماست. او می تواند هر وقت که بخواد خودش را به یک گربه راه راه تغییر شکل دهد. وقتی به شکل گربه است، اطراف چشمانش خطوطی مثل زمانی که عینک می زند، وجود دارد. (س.ج.1) پروفسور مک گونگال استاد کلاس های تغییر شکل در هاگوارتز است. به عقیده ی وی، فرم های دیگر جادو از زیبایی و پیچیدگی کمتری برخوردار هستند. پروفسور مک گونگال به دادن تکالیف زیاد مشهور است. (س.ج.8)شباهت های زیادی بین مک گونگال و هرماینی وجود دارد، به طور مثال تعصب داشتن در پیروی از قوانین. هر دوی آن ها به عنوان با هوش ترین ساحره ها توصیف شده اند. پروفسور مک گونگال تدارکات لازم را دید تا هرماینی برای گرفتن کلاس های اضافی در سال سوم، بتواند از زمان برگردان استفاده کند. (ز.آ.5)برخی اوقات مک گونگال چهره مهربانش را نشان می دهد. وقتی هری و رون به او گفتند که برای ملاقات هرماینی، که در آن زمان به سنگ تبدیل شده بود، راهی درمانگاه هستند، در حالی که اشک در چشمانش جمع شده بود به ایشان اجازه داد. (ت.ا.16) همچین زمانی که شنید جیمز و لیلی کشته شدند گریه کرد. (س.ج.1) وقتی خیال می کرد که پیتر پتی گرو برای گرفتن سیریوس بلک کشته شده است، از اینکه به او سختگیری می کرد احساس گناه کرد. (ز.آ.10)مینروا مک گونگال شنل سبز زمردی رنگ می پوشد. (س.ج.7) لباس شبانه اش طرح پیچازی است و از تور سر استفاده می کند. وی با «خاکی»(خودمانی) شدن اصلا موافق نیست، با اینکه در جشن کریسمس 1991 یک کلاه گل دار به سر گذاشته بود و هنگامی که هاگرید گونه هایش بوسید خندید و صورتش از خجالت سرخ شد. (س.ج.12) همچنین در جشن یول بال، او یک ردای قرمزی با طرح پیچازی به تن داشت و با گل های خشک زشتی لبه کلاهش را تزئین کرده بود. او با لودو بگمن رقصید. (ج.آ.23)مک گونگال یک طرفدار واقعی کوییدیچ است. او مشوق پر انرژی تیم کوییدیچ گریفندور می باشد. زمانی که هری یاد آورنده ی نویل را در هوا گرفت، او بلافاصله هری را جستجوگر تیم کوییدیچ گریفندور کرد و با اینکه این بر خلاف قوانین مدرسه است، برایش یک دسته جارو فراهم کرد. (س.ج)

لطفا مراحل ورود به ایفای نقش رو مطابق پیام شخصی ای که براتون ارسال شده انجام بدید.
فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۳ ۱۴:۴۸:۵۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.