هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۸:۵۹ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷
#1
1-هرگونه سابقه عضويت قبلي در هر يک از گروه هاي مرگخواران / محفل را با زبان خوش شرح دهيد!
قبلا محفلی بودم و برای ارباب جاسوسی می کردم

2- به نظر شما مهم ترين تفاوت ميان دو شخصيت لرد ولدمورت و دامبلدور در کتاب ها چیست؟
ارباب همیشه در سکوی بالاتری ایستاده بوده و توانسته خواننده ی کتاب رو در نبرد ها به وجد بیاره

3-مهم ترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در گروه مرگخواران چیست؟
خدمت به ارباب
4-به دلخواه خود یکی از محفلی ها(یا شخصیتی غیر از لرد سیاه و مرگخواران) را انتخاب کرده و لقبی مناسب برایش انتخاب کنید.
هری پاتر : نوکر دامبلدور

5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به سیر کردن شکم ویزلی هاست؟
اینکه از مرگخوار ها بدزدن و به ویزلی ها بدن که غیر ممکن است

٦-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
آواداکداورا

7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
من عاشق مارام مخصوصن مار محبوب ارباب ولی اگر شامش نشم

8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟
موهای ارباب ناپدید شدن تا کسی نتواند با استفاده از معجون مرکب ب شکل ارباب در بیاد
بینی ارباب هم فکر نکنم کسی دلیل اصیش رو بدونه

9-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.
ریش دابلدور وصیله ی بازی برای نجینی


هوم... جاسوس...هوم...
اینجا مهمترین هدف هممون خدمت به اربابه.
نجینی روزی چندین وعده شام میخوره... تضمینی وجود نداره که شما رو برای یکی از شام هاش انتخاب نکنه... همین چند روز پیش لینی رو خورد و خب به سختی تونستیم سالم پسش بگیریم.
وصیله؟... ... وسیله!

مرلین عزیز معیار سنجش ما، پست های ایفای نقشه. ما با خوندن اونا تصمیم میگیریم که شما به میزان لازم سیاه هستین که عضو جبهه سیاهی بشین و یا خیر.
و خب شما هیچ پست ایفای نقشی ندارین.
جدا از این، ما باید به یه سطح قابل قبولی در رول نویسی برسیم تا بتونیم کنار بقیه اعضای جبهه، ماموریت هارو بریم و بتونیم پا به پای بقیه پیش بریم. بتونیم تصمیم درست برای سوژه بگیریم و بدونیم الان ازمون چه انتظاری میره. اینا کارای سختی نیست اصلا. فقط کافیه کمی فعالیت کنین و با سوژه ها آشنا بشین.
پس عجله نکنین و پست های سایرین رو بخونین و خودتون هم بنویسین و درخواست نقد بدین... نقد ها رو با دقت بخونین و با توجه به نکاتی که گفته میشه بیشتر بنویسین.
اگه هر مشکلی وجود داشت میتونین از من یا هکتور(به عنوان ناظر تالار خصوصیتون) و یا جادوکارای ویزنگاموت کمک بگیرین.

فعلا تایید نشد.




ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۲ ۱۳:۳۸:۲۷
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۲ ۱۳:۳۹:۴۸


پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۱۵:۳۰ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷
#2
سلام استاد من تازه واردم چگونه برای گروهم می توانم امتیاز جمع آوری کنم ودر کلاس باید چه کار هایی انجام بدم



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۴۴ پنجشنبه ۱۸ مرداد ۱۳۹۷
#3
نام:مرلین
گروه:اسلایترین
ویژگی های ظاهری: موهای سیاه، چشم های آبی ، لاغر (البته نه خیلی)
ویژگی های اخلاقی: آدم تو ریزی و خیلی با کسی حرف نمی زنه از افراد ماگل خوشش نمی آید و از آنها دوری می کنه
چوبدستی:چوب فندق ، مغز موی تکشاخ و طول 30 سانتی متر
جارو:آذرخش
اون معجون ساز فوق الاده ای بوده و توانسته معجون جاودانگی را اختراع کنه وخودش هم آنرا خورده .
جادوگر در بار شاه آرتور بوده و اورا در بیشتر جنگ ها همراهی کرده در کودکی در هاگوارتز تحصیل کرده و از استادش سالازار اسلایترین بسیار یاد کرده و توانسته بسیار امتیاز برای این گروه به دست آورد.
او در حال حاضر در خیابان پریت درایو زندگی می کند ولی شما به این آدرس مراجعه نکنید وگرنه جانتان پای خودتان است چوبدستی قبلی او که بسیار قوی بوده در غاری مخفی شده تا به دست افراد بد نیفته
و به چوبدستی دیگری اکتفا کرده با اینکه او اصیل نیست ولی در اسلایترین افتاد. او در امتحانات سمج در همه ی درس ها نمره ی O را گرفت و در همه سال ها شاگرد ممتاز شد وی بیشتر وقت ها خودش را در خانه حبس می کنه و به دنبال ساخت معجون ها و ورد های جدید بوده
او در قرون وستا لقب بزرگ ترین جادوگر تاریخ را گرفت و از او درخواست کردند تا ریاست مدرسه هاگوارتز را بر عهده بگیره ولی او قبول نکرد و اینکه بیشتر جادوگران به ریش او قسم می خورند



این اطلاعات را فاش نکنید



تاييد شد.


ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۲۱ ۱۴:۳۷:۲۰


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۲:۱۴ چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷
#4
نام:مرلین
گروه:اسلایترین
ویژگی های ظاهری: موهای سیاه، چشم های آبی ، لاغر (البته نه خیلی)
ویژگی های اخلاقی:کسی تا به حال باهاش حرف نزده (چون به طرز عجیبی بعد از صحبت با مرلین مردن)
چوبدستی:چوب فندق ، مغز موی تکشاخ و طول 30 سانتی متر
جارو:آذرخش
اون معجون ساز فوق الاده ای بوده و توانسته معجون جاودانگی را اختراع کنه وخودش هم آنرا خورده پس عمر جاویدان داره
جادوگر در بار شاه آرتور بوده و اورا در بیشتر جنگ ها همراهی کرده در کودکی در هاگوارتز تحصیل کرده و از استادش سالازار اسلایترین بسیار یاد کرده و توانسته بسیار امتیاز برای این گروه به دست آورد

سلام، خوش اومدین.

معرفى شخصيتتون خيلى كوتاهه. لطفا كاملش كنين و مجددا بفرستيد.

فعلا تاييد نشد.


ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۷ ۲۲:۱۸:۴۵
ویرایش شده توسط لایتینا فاست در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۷ ۲۲:۱۹:۲۲


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ سه شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۷
#5
درود بر تو ای کلاه گروهبندی من دوتا اولویت دارم یک بلند پروازی و دومی شجاعت



پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۸ دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۷
#6
در سرسرا هاگوارتز، که مکانی بزرگ و شلوغ ، با سقفی جادویی که محیط بیرون را نشان میدهد، عده ای از دانش آموزان مدرسه منتظر گروهبندی شدن می باشند. سیریوس بلک در کنار لوسیوس مالفوی منتظرند تا گروهبندی شوند.
لوسیوس مالفوی گفت : چرا مارا گروهبندی میکنند؟ مشخص است که ما در اسلایترین می افتیم چون که کاملا اصیل هستیم
سیریوس بلک گفت: گفت شاید یکی سخت کوشتر ویا شجاع تر ویا باهوش تر باشه تا اصیل.
مالفوی در جواب او خرخری می کند و از بلک فاصله می گیرد. سیریوس بلک، با خود فکر می کند که شاید یکی از آنها باشد که به یک گروه دیگر میرود.
درحالی که سیریوس در حال فکر کردن به اینکه در چه گروهی قرار می گیرد،معاون مدرسه نام سیوروس اسنیپ را میخواند و اسنیپ به سمت صندلی مخصوص می رود تا کلاه گروهبندی روی سراو قرار بگیرد تا مشخص شود که او به چه گروهی میرود. کلاه تا بروی سر اسنیپ قرار گرفت به سرعت فریاد می کشد اسلایترین و صدای تشویق اسلایترینی ها شروع می شود، واسنیپ به سمت میز اسلایترین،به راه می افتد. معاون مدرسه،نام نفر بعدی را می خواند: سیریوس بلک.
سیریوس به سمت صندلی مخصوص به راه می افتد، ضربان قلبش به تندی می زند، بر روی صندلی می نشیند.معاون مدرسه کلاه را بروی سر او می گذارد کلاه، بعد از چند لحضه به او می گوید: اوه،انتخاب خیلی سخت است، خود تو دوست داری درچه گروهی باشی؟
سیریوس فکر می کند که شاید پاسخی که می دهد به ضررش، تمام شود،اما با این حال عزمش،را جزم میکند ومیگوید:
_ گریفیندور
کلاه بدون هیچ معطلی ای فریاد میکشد:سیریوس بلک به گریفیندور می روید.
اتفاق بسیار عجیبی رخداد. بعضی از اسلایترینی ها از تعجب دهانشان بازبود و بعضی ها کنار دستی های خود را نگاه می کردند. ولی در عوض گرفیندوری ها در حال تشویق سیریوس بلک، هستند. سیریوس که نمی داند که ناراحت باشد یا خوشحال، به سمت میز گریفیندور راه می افتد و پشت صندلی ای می نشیند بغل دستی او با او دست می دهد و چند نفر دیگر هم به سمت او می آیند و با او دست می دهند و او به این فکر می افتد که این همان گروه است که باید درش باشد.


جمله ی آخر: یادتان باشد که هیچوقت نباید یک اژدهای خفته را قلقلک داد.



تصویر شماره پنج: http://www.jadoogaran.org/uploads/newbb/32692_5200f8553adcf.jpg


درود بر تو فرزندم.

سوژه رو خوب پیش بردی، خوب نوشتی، اما در مورد اشکالات ظاهریت باید بهت بگم.
نقل قول:
کلاه، بعد از چند لحضه به او می گوید: اوه،انتخاب خیلی سخت است، خود تو دوست داری درچه گروهی باشی؟
سیریوس فکر می کند که شاید پاسخی که می دهد به ضررش، تمام شود،اما با این حال عزمش،را جزم میکند ومیگوید:
_ گریفیندور
کلاه بدون هیچ معطلی ای فریاد میکشد:سیریوس بلک به گریفیندور می روید.

این قسمت باید به این شکل نوشته بشه:
کلاه، بعد از چند لحضه به او می گوید:
- اوه،انتخاب خیلی سخت است، خود تو دوست داری درچه گروهی باشی؟

سیریوس فکر می کند که شاید پاسخی که می دهد به ضررش، تمام شود،اما با این حال عزمش،را جزم میکند ومیگوید:
_ گریفیندور

کلاه بدون هیچ معطلی ای فریاد میکشد:سیریوس بلک به گریفیندور می روید.

حله؟

تایید شد!

مرحله بعدی: کلاه گروهبندی


ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۵ ۱۴:۱۹:۵۲
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۵ ۲۳:۱۶:۳۰


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۱:۲۱ یکشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۷
#7
آرتمیس فاول (که هم اسم دختر است و هم پسر) در سرسرای هاگوارتز ایستاده منتظر است که کلاه گروهبندی را معاون مدرسه بروی سرش بگذارد و او هم داد بزند ریونکلا،ولی او نمیداند که همه چیز دست خودش نیست و کلاه گروهبندی تصمیم می گیرد که او به کدام گروه برود. آرتمیس فاول قبل از اینکه بفهمد جادوگر است پسری باهوش مغرور و پولدار است. وقتی نامه بدست او رسید و فهمید که جادوگر است تحقیق کرد و فهمید که هر سال تعدادی از دانش آموزان به این مدرسه می آیند تا از استعداد خود به خوبی استفاده کنند فرد برزگی شوند و فهمید که دانش آموزان این مدرسه در چهار گروه به نام های گریفندور،اسلایترین،ریونکلا و هافلپاف قرار می گیرند حتما می پرسید که او این همه اطلاعات را از کجا آورده است و من به شما میگم که در این مورد کنجکاو نشوید چون بی فایده است.
برگردیم به موضوع اصلی بالاخره نوبت این پسر شد. او با خونسردی بروی صندلی نشست و معاون مدرسه کلاه را بروی سر او گذاشت کلاه با تاخیر زیادی جواب داد آرتمیس فاول فکر کرد چون او هم باهوش،سختکوش و شجاع است انتخاب سخت است او از افراد مغرور و اصیل که پشت میز اسلاترین نشسته خوشش نمی آید. او مار و رنگ سبز اسلایترین را هم دوست ندارد ولی از افراد باهوش که به هوش خود غبطه می خورند را دوست دارد.او فکر میکند که شاید یک سمبل برای گروه خودش شود در همین حال که کلاه گروهبندی به حرف های او گوش میدهد پی می برد که این جوان برای این گروه واقعا مناسب است پس فریاد می زند ریونکلا، آرتمیس که فقط لبخند کوچکی به لب دارد (چونکه او خیلی مغرور است) به سمت میز گروه ریونکلا میرود پشت صندلی ای می نشیند فردی که کنار او نشسته با او دست می دهد و خود را به او معرفی میکند
-سلام من امیر هستم ودو سال در اینجا تحصیل می خوانم
آرتمیس از صحبت کردن با اولذت می برد صحبت کردنش خوشش می آید و کم کم با او دوست می شود و همیشه درکنار هم اوقات خوبی را در هاگوارتز پشت سر می گذارند

و اما یادتان نرود که هرگز نباید یک اژدهای خفته را قلقلک داد

http://www.jadoogaran.org/uploads/newbb/32692_5200f8553adcf.jpg

درود فرزندم.

داستانت یه جورایی خیلی شبیه گزارش شده بود. با این که دیالوگی نوشته نشده اما بیشتر هم درمورد آرتمیس توصیف شده که باعث شده خواننده هیچ ایده ای درمورد خود فضا و اطراف نداشته باشه.
همین طور که درمورد شخصیت اول داستانت مینویسی فضاسازی هم بکن. بگو که هاگوارتز چجوریه و کاری کن که خواننده بتونه تصور کنه فضای داستانتو.

اینجا نیازی به دیالوگ نبود حتی به نظرم، ولی برای سرگرم کننده شدن داستانت میتونی حتی حرف های کلاه رو به آرتمیس رو بنویسی.

علامت های نگارشی کجان پس؟ اونا رو فراموش نکن که نقش مهمی رو توی رولت دارن. باعث میشن که خواننده بدونه کجا توقف کنه و کجا به خوندن ادامه بده.
دیالوگ رو هم ما با دوتا اینتر از توصیفاتمون جدا میکنیم. اینطوری:
نقل قول:
-سلام من امیر هستم ودو سال در اینجا تحصیل می خوانم
آرتمیس از صحبت کردن با اولذت می برد صحبت کردنش خوشش می آید و کم کم با او دوست می شود و همیشه درکنار هم اوقات خوبی را در هاگوارتز پشت سر می گذارند


-سلام من امیر هستم ودو سال در اینجا تحصیل می خوانم.

آرتمیس از صحبت کردن با اولذت می برد، صحبت کردنش خوشش می آید و کم کم با او دوست می شود و همیشه درکنار هم اوقات خوبی را در هاگوارتز پشت سر می گذارند.


یه دور از روی رولت بخون، مثلا تحصیل میکنم، از صحبت کردن خوشش می آید و از این قبیل اشکالاتی که موقع خوندن متوجه شون میشی.

به نظرم میتونی وقت بیشتری بذاری و دقت بیشتری کنی تا داستانت خیلی بهتر شه. به نکاتی که گفتم دقت کن و میتونی به داستان هایی که تایید کردم هم یه نگاهی بیندازی.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۱:۳۴:۵۹
ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۱:۴۱:۴۷
ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۱:۴۶:۱۱
ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۱:۵۴:۱۵
ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۲:۰۰:۲۵
ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۲:۳۷:۲۰
ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۲:۳۷:۵۱
ویرایش شده توسط amir555 در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۱۳:۴۳:۲۴
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۷/۵/۱۴ ۲۲:۱۷:۴۰






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.