سلام
من اسکورپیوس مالفوی هستم و مدتی هست که در سایت نبودم
الآن برگشتم
سلام
متاسفانه تو این مدتی که نبودید شخصیت اسکورپیوس مالفوی توسط شخص دیگری گرفته شده.
لطفا شخصیت دیگری رو از لیست شخصیت ها انتخاب کنید و معرفی شخصیت رو اینجا بفرستید تا دسترسی تون به ایفای نقش دوباره داده بشه.
ویرایش شده توسط ملانی استانفورد در تاریخ ۱۴۰۱/۳/۱۹ ۱۱:۴۲:۴۱
هری پاتر
سلام برای کوییدیچ توی اسلیترین پستی هست؟
منم میخوام بیام
هری پاتر
نام:اسکورپیوس مالفوی
گروه:اسلیترین
نژاد:اصیل زاده
مدرسه:هاگوارتز
ویژگی های ظاهری شخصیت:موی بلوند,چشمان سیاه,قد نسبتا بلندودارای تمام خصوصیات ظاهری پدرم
چوبدستی:درخت کوئیچ و موی تکشاخ,دقیقا ده اینچ و قابل ارتجاع
چوب جارو:نیمبوس 2012
علاقه مندی ها:طعنه زدن به رز ویزلی ,یادگیری طلسم های ممنوعه
معرفی کوتاه:چند سال پس از نبرد هاگوارتز پدرم با یکی از دختران اسلایترین به نام آستریا گرین گرس ازدواج کرد ومن نوه ی خانواده مالفوی هستم,به عنوان یک اصیل زاده سعی میکنم قوانین خاندان مالفوی,بلک وگرین گرس را رعایت کنم.بسیار آرام مثل مادرم بسیار جدی مثل پدر بزرگم وبسیار مغرور مثل پدرم هستم
-----
تایید شد!
ویرایش شده توسط حسن مصطفی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۲ ۲۱:۱۵:۵۸
هری پاتر
سلام به کلاه گروه بندی
من خیلی باهوش و مغرور هستم و شجاعت زیادی هم دارم
من دوست دارم همه آزاد باشند کاری میکنم تمام دور و بری هام راحت باشن
کلاه گروه بندی لطفا هرگروهی رو که خودت فکر میکنی مناسبمه بگو ------
اسلیترینمرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از
لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در
تاپیک معرفی شخصیت.
ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۲ ۱۰:۳۱:۳۰
هری پاتر
هری و رون با سرعت به سمت سکوی نه و سه چهارم میدویدند که....
نه! خیلی دور شده بود! ساعت 11 و 5 دقیقه بود! انها برای خریدن ادامس کشی 5 دقیقه دور کرده بودند! هری که هنوز بعد از برخوردن خودش با دیوار روی زمین بود گفت : شاید بهتر باشه به دامبلدور نامه بزنیم چون....
_ نه هری! مگه دیوونه شدی! ما ماشین پرنده رو داریم!
_ اما ماشین پرنده...
رون از جا پرید و دست هری را کشید .انها همان طور که وسالیشان را همراه خودشان میکشیدند بیرون از ایستگاه قطار رفتد. کمی دویدند تا به ماشین پدر رون رسیدند رون با استفاده از وردی که از هرمیون یاد گرفته بود( یعنی : زودی بکش کنار ) در ماشین را باز کرد و داخل آن نشست .
هری داخل نیامد دست به سینه گفت : تو که بلد نیستی!
_ خیلی حرف میزنی ! بیا بالا.
هری داخل نشت و وسایلش را همانند رون در صندلی عقب قرار داد. رون سوییچ ماشین را چرخاند و استارت زد. ماشین روشن شد و رون گاز داد. بعد از ده متر رانندگی روی زمین رون دکمه ی (پرواز ) را زد و ماشین به سوی آسمان اوج گرفت!
_ رون! بیشتر مردم اون پایین عادت ندارن یه ماشین پرنده ببینن!
_ اوه اره!
رون دکمه را فشار داد و انها نامرئی به سوی هاگوارتز پرواز کردند . تو راه مسیر قطار هاگوارتز رو دیدند و بالای سر قطار پرواز کردند....
بعد از یک ساعت رانندگی به هاگوارتز رسیدند.هوا تاریک شده بود. اما....
چگونه باید فرود میامدند؟!
رون پایش را روی دکمه ی فرود زد. انها از فاصله ای عمیق از زمین ناشیانه به سمتن زمین حرکت میکردند ! هری و رون جیغ میزندند در اخر بر روی سقف گلخانه ی مدرسه فرود امدند . سقف پاره شده و آنها با ماشین روی یک عالمه گلدان گیاهان جیغ جیغو فرود امدند ! جیغ هایشان کر کننده بود و تعداد زیادی از انها وجود داشت!
هری و رون که داخل ماشین بودند بی هوش شده ند....
بعد از یک هفته بی هوشی هری و رون در بیمارستان بیدار شدند . آنها فوری به اتاق دامبلدور احضار شدند. هری و رون ماجرا را برای دامبلدور توضیح دادند.
بعد از توضیح دامبلدور گفت : چرا برایم نامه نفرستادید؟!
هری به رون نگاه خشم امیزی کرد و رون هم کمی لبخند زد!
پاسخ:
سلام و خیلی خوش اومدی به کارگاه داستان نویسی. داستان قشنگی بود، یه سری جاها داشت میرفت که شبیه روند اصلی بشه اما جلوشو گرفتی. تنها ایرادی که میتونم بگیرم، مربوط میشه به عجله توی توصیف... که حل میشه. یه نکته ی دیگه هم اینکه بعد از دیالوگ دوتا اینتر میزنیم تا ظاهر تمیز تر شه. مثلا:
هری و رون ماجرا را برای دامبلدور توضیح دادند؛ بعد از توضیح دامبلدور گفت:
- چرا برایم نامه نفرستادید؟!
هری به رون نگاه خشم امیزی کرد و رون هم کمی لبخند زد!
در آخر یسری جاها ایرادات کوچیکی داشت که با ورودت به ایفای نقش حل میشه. پس بیشتر منتظرت نمیذارم...
تائید شد!
مرحله بعدی:
گروهبندی!
ویرایش شده توسط تام جاگسن در تاریخ ۱۳۹۹/۳/۲۱ ۲۱:۱۴:۰۴
هری پاتر