هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹
#1
خیلی خب من با این شروع میکنم:
برای من کتاب خوندن چیزیه که باهاش به دنیا اومدم و این درست نیست که بگی عاشقشم؛من باهاش زندگی میکنم.

انواع کتاب هارو تا الان امتحان کردم و فقط به یه ژانر اکتفا نکردم .
کتابام برام نقش خیلی مهمی رو ایفا میکنن جوری که باید جای مناسبی داشته باشن .
نوشتنو از پیش دبستانی-زمانی که خیلی از هم سن هام قادر بهش نبودن-شروع کردم و همچنان ادامش میدم.
زیاد اهل فعالیت های ورزشی یا مسابقات نیستم.روحیه ی رقابتی دارم اما نه چندان دربرابر بقیه و بیشتر خودمو با خودم میسنجم.

من نظرات و عقاید خودمو دارم.خودم رو در اولویت قرار میدم و بعد خانوادم و این در بعضی مواقع میتونه برعکس باشه .
من برای همه احترام قائلم اما تا نخوام یه کاری رو انجام بدم هم ، انجامش نمیدم.بیشتر باید جذب بشم تا کاری یا تحقیقی رو انجام بدم و به هیچ وجه از زور خوشم نمیاد.

معمولا بر اساس منطق تصمیم میگیرم و در تصمیم گیری ها،اولویت قرارش میدم .بعد از اون احساساتم درصد کمتری رو به خودشون اختصاص میدن.

به نظم اهمیت میدم ولی این قرار نیست فقط در مورد نظم ظاهری اتاقم صدق کنه و باید حوصله و اشتیاقشو داشته باشم که در اینصورت به بهترین نحو اتاقو تمیز و مرتب نگه میدارم.

درصد درونگراییم بیشتر از برونگراییمه اما میتونم کنترلش کنم . توی انتخاب افراد برای معاشرت و دوستی هم خیلی دقیق عمل میکنم و فکر میکنم برای همین باشه که افراد زیادی رو برای دوستی دور خودم جمع نمیکنم؛البته همیشه در مورد مسائل سطحی یا چنین چیزهایی با اونا حرف میزنم.

روحیه ی شوخ طبعی دارم اما "برای همه یا همه جا" فعال نیست.

غیر از اینا،من با موسیقی زندگی میکنم و بدون اون احساس میکنم یه چیزی کمه.

من فکر میکنم گروه اسلیترین برام بهترین انتخاب باشه.
البته میتونم توی گروه ریونکلاو هم جا بگیرم.



----

اسلیترین

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۱۱ ۲۰:۲۱:۰۱


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۶:۲۱ دوشنبه ۹ تیر ۱۳۹۹
#2
تصویر شماره 12 از تصاویر کارگاه داستان نویسی
-خیلی خب رون اگه مسخره بازیو تموم نکنی ، یه جورایی نه تنها نمیرسیم به اون هاگوارتز لعنت شده ، بلکه باید با زندگی کوتاهمون هم خداحافظی کنیم .

رون وحشت زده گفت :

-اما من هنوز به هرمیون اعتراف نکردم !

هری ، چشم غره ای نثارش کرد و گفت :

-دقیقا ! پس لطف کن و روی رانندگی تمرکز کن .

-خیلی خب . بزار ببینم این چجوری کار میکنه .

رون با کنجکاوی ، کمی پایش را روی گاز فشار داد ؛ با خوشحالی لبخندی زد و گفت :

-فکر کنم این خوبه .

هری با دیدن تایر های عقب ماشین در آینه بغل ، که به پشت حرکت میکردند گفت :

-اوه نه .

رون گردن کشید و پرسید :

-چی نه ؟

-نه ، داریم میریم عقب .

و در همان لحظه ، ماشین ، با شتاب به عقب حرکت کرد .

هری در حالی که داد میکشید گفت :

-متوقفش کن!

رون که به سختی ، با وجود فشار هوا ، میتوانست حرف بزند گفت :

-نمیتونم !

هری ، شیشه های ماشین را بالا کشید و گفت :

-یعنی چی نمیتونی ؟! مگه این ماشین بابات نیست ؟!

رون در جوابش داد زد :

-اگه ماشین بابامه چرا من باید بلد باشم باش کار کنم؟!

هری در حالی که سعی میکرد چمدانش را از روی صندلی عقب پیدا کند گفت :

-یه فکری بکن !

رون ، با ترس به فرمان ماشین چنگ زد و نگاهش را به آینه ی عقب داد .

-اگه یکم دیگه بریم عقب ، میخوریم به بانک مرکزی !

هری با کلافگی چوبدستی اش را از درون کیف بیرون آورد و به جلو برگشت .

-خیلی ممنون بابت اطلاع دادن !

و ادامه داد :

-اون وردی که برای وایسوندن چیزا بود چی بود ؟!

-نمیدونم !

رون ، با دلهره به عقب نگاه کرد و گفت :

-چند متر دیگه مونده تا بخوریم بهش !

-یعنی بلد نیستی گاز بدی ؟!

-نمیدونم چجوری کار میکنه ! روی گاز فشار دادم و رفت عقب !

-ترمز چی ؟! اونو امتحان کن !

رون ، با ترس پایش را روی ترمز گذاشت و ماشین با سرعت کمتری به عقب حرکت کرد .

هری نفسش را بیرون داد و گفت :

-بهتر شد .

-هری...

-چیه ؟!

-داریم به بانک نزدیک تر میشیم .

هری چشمانش را ریز کرد و گفت :

-قسم میخورم اگه یه بار دیگه به من بگی چه اتفاقی داره میوفته از پنجره پرتت میکنم پایین .

رون لبش را گاز گرفت و گفت :

-پس نمیگم که اگه دومتر دیگه پیش بریم تو ساختمونیم .

-چی ؟!

هری برگشت و به ساختمان بلند که چندان فاصله ای با آن نداشتند نگاه کرد .

-فکر کن رون ! اون ورده چی بود ؟!

رون در حالی که ناخن هایش را میجوید گفت :

-نمیدونم .. ایم ..ایمو..ایموبالانس ؟

-ایموبیولوس !

-آها ! آره همون بود !

هری نفس عمیقی کشید و مطمئن شد چوبدستی را درست ، در دست گرفته .

-خیلی خب ...ایموبیولوس !

ماشین نفتی رنگ ، نیم متری ساختمان مرکزی، در هوا متوقف شد .

هری و رون ، هردو نفسی راحت کشیدند و به صندلی هایشان تکیه دادند .

رون با بی حالی زمزمه کرد :

-مرسی .

-قابلی نداشت .

-خب ..حالا چجوری ببریمش جلو ؟

------
پاسخ:

سلام، به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.

خیلی خوب یه موقعیت خلاقانه رو تصور کردی و به خوبی برامون توصیفش کردی. از طرف دیگه، طنزی هم بین صحبت های رون و هری دیده می شد که بامزه بود.

فقط دو تا نکته در مورد ظاهر پستت:

نقل قول:
رون وحشت زده گفت :

-اما من هنوز به هرمیون اعتراف نکردم !

هری ، چشم غره ای نثارش کرد و گفت :

-دقیقا ! پس لطف کن و روی رانندگی تمرکز کن .

نیازی نیست بین توصیف یک فرد و دیالوگی که متعلق به همون فرد هست فاصله بذاریم. مثلا اینجا شما توصیفی در مورد رون نوشتی که با وحشت شروع به سخن گفتن کرده، پس نیازی نیست بین سخن رون و توصیفش فاصله ای قرار بدی.

اما بین توصیف هری و دیالوگ رون باید فاصله گذاشته می شده و به خوبی اینکارو انجام دادی.

"رون وحشت زده بود.
-اما من هنوز به هرمیون اعتراف نکردم!

هری، چشم غره ای نثارش کرد.
-دقیقا! پس لطف کن و روی رانندگی تمرکز کن."


به غیر از نکته ای که گفتم، همونطور که در بالا مشاهده می کنی شیوه صحیح قرار دادن علائم نگارشی به این شکل هست که نیازی نیست بین کلمه قبلیمون و علائم نگارشی فاصله ای بذاریم.

مثلا بین دقیقا و علامت تعجب، نقطه ها و پایان جملاتت و همینطور ویرگول و کلمه هری نیازی به فاصله گذاشتن نیست.

این نکات جزئی با تکرار و تمرین حل میشن. توی بخش ایفای نقش میتونی این تکرار و تمرین نوشتن رو انجام بدی و نکات بیشتری هم یاد بگیری. پس...

تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۹ ۲۰:۱۲:۴۶
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۴/۹ ۲۰:۱۶:۰۴






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.