عصر بوده و هری از تمرینات بسیار سختی که برای شرکت در لیگ وُک
(بازی کوئیدیچ)انجام داده بود با حالتی آشفته و خسته به مدرسه اومد هری بعد از برنداز کردن خودش به فکر دوش گرفتن افتاد.
هری با یه حمام درست حسابی
کمی از خستگی خود را بیرون کرد ولی هنوز خسته بود و از رفتن به سالن غذاخوری پرهیز کرد وبه کمی غذا که اتاق داشت بسنده کرد.
هری به طرف محفل گریفیندور روانه شد و همانطور که قدم هایش را به سوی محفل برمی داشت برنامه تمرینی برای صبح و عصر طراحی میکرد که به دم محفل رسید.
زن فربه را دید و به آن سلامی کرد و با گفتن رمز وارد محفل شد وقتی وارد شد به سمت غذاهایی را که از ظهر باقی مانده بود رفت و آنهارا برداشت و کمی از آن را میل کرد به طوری که سیر شد
هری خودش را بر روی تخت پرت کرد و به این مسئله که شاهزاده دورگه کیه فکر می کرد هنوز که کاملاً خوابش نبرده بود صدایی به گوشش رسیده کنجکاو شد و بلند شد که منبع را بیابد به هال محفل آمد و همه جا را زیر رو کرد وچیزی یافت نکرد.
هری با خاطر آسوده به تخت خود برگشت. هری که قصد داشت که خود را بر روی تخت پرت کند حین دویدن طرف تخت دابی خودش را جلوی هری پرت نمود و پخ کرد و هری صدای بلند از خود سر داد بدون آنکه تأملی کند با حالت غیر ارادی
زیر گوش دابی زد.
نکته [هری نمیدانست که اگر جن آزادی را مورد آزار و اذیت قرار بدهد جن حالت مهربانی خود را از دست میدهد هر آنچه رفیقش باشد]
دابی به صورت وحشتناکی
به اندازه برادر ناتنی هاگرید تبدیل شد
هری:چی شده چرا این شکلی شدی دابی
چشمانش قرمز شده بود و میگفت: هری ارباب بد است
هری: دابی تو که اینجوری نبودی حتما افسون شدی
دابی: هری ارباب بد دابی هری را خواهد
کشت. بهتر است هری فرار کرد
هری دنبال چوبدستی اش گشت و یادش آمد که در حمام جا گذاشته خودش را به آن طرف و اون طرف می کشاند و دابی هم وسایلی را که به دستش می رسید به طرف هری پرت می کرد.
هری به این فکر افتاد اگر زیر تخت برود و دابی آن را نم تواند پیدا کند.
هری زیر تخت رفت به آن هوا که او را نمی بیند اما غافل از آنکه پاهایش از تخت بیرون زده بود و دابی با دو انگشت هری را برداشت و به هال پرتاب کرد طوری که هری گفت؛ آه دردم گرفت و زیر لب گفت: ای جن عوضی و دابی با شنیدن توهین های هری خشمگین شد و با حالت خشمگین سریعاً به هال حرکت کرد.
به هال رسید و دور ورش را نگاهی انداخت و از هری خبری نبود در حال گشت و گذار بود که صدایی به گوشش رسید دستش را به آن طرف چرخاند که ناگهان صدای برخورد با چیزی به دیوار را شنید و بعد هری را دید فهمید هری شنل نامرئی کننده را برای فریب آن تن کرده دابی هری را گرفت و با تمام قدرت به طرف اجاق پرت کردهری بعد از برخورد به اجاق و درد کشید و فریاد زد و از فشار زیاد درد بیهوش شد.دابی بالای سر هری آمد و قصد داشت با پایش سر هری را مانند هندوانه له کند .
ناگهان رون و هرمیون با چهرهای خندان وارد اتاق شدند
رون که با این صحنه مواجه شد
رون:هری بیچاره باید خیلی چیزها را میدونست و هر چه بلایی سرش آمد به خاطر ندانستن هایش است
هرمیون:با حالتی عصبانی گفت به جای صحبت کردن کاری کن وگرنه الان هری میمیره.
هر میون در حال فکر کردن بود که یادش آمد در کتاب چگونه جن خود را ادب کنیم یادش آمد که اگر جن آزاد دیدیم و به آن توهین کردیم برای بازگشت به حالت قبل فقط یک خاطره شیرین را به یادش بیآورید و آن را به حالت قبلی اش برمیگرده
هرمیون: دابی یادت میاد که روزی رو که آزاد شدی
دابی: یادمه میشه یادم بره
هرمیون:یادت میاد که هری با چه حرکتی زیر کانه و باحال تو را آزاد کرد
دابی:یادمه مگه میشه یادم بره بهترین خاطره من در دنیای جادوه
ناگهان دابی به صورت جنی کوچک درآمد و بعد از دیدن این صحنه که هری جلوی اجاق با چهره کبود افتاده خود را غیب کرد رون و هرماینی سریع هری را بلند کردند و به درمانگاه جای خانم پامفری بردن و بعد از کمی معاینه
پامفری: مرلین را شکر چیزی نشده فقط مچ دستش و ساق پایش شکسته دو هفته دیگه مثل روز اولش میشه
رون: بیچاره هری هفته دیگه لیگ وک بود و این کاپیتان تیمش هست دیگه نمیتونه شرکت کنه تیمشون به قهقرا میره
هرمیون: کاش سریع خوب بشه
ساعت ۱۲ بود که هری به هوش آمد و به دور خود نگاه کرد خانم پامفری را دیدو از آن از بلایی که سرش آمده سوال کرد خانم پامفری چه اتفاقی برای من افتاده
پامفری: شکستگی در مچ دست و ساق پا رویت شده و تا دو هفته دیگر خوب می شوی
هری ضربه ای به پیشانی اش زد وگفت لیگ را از دست دادم
پامفری: متاسفم نمیتوانید در لیگ شرکت کنی سلامتیت مهمتر از یک جامه
خانم پامفری رفت وکمی بعد دابی جلوی هری ظاهر شد دابی: متاسفم ولی نمیخواستم اینجوری شه
هری: اشکال نداره ولی نمیتونی مثل آدم جلوی من در بیای حالا باید اینجوری من را سورپرایز کنی
دابی: فکر میکردم ارباب هری خوشحال شه
هری: مهم نیست مشکل از منه من باید زیاد کتاب بخونم اگر این اتفاقات عادیه الان هر بلایی سرم اومده بخاطر ندونستنه
بعد از آنکه دابی باهری صحبت کرد و رضایت هری را جلب کرد خودش را غیب کرد تا هری استراحت کند پایان
----
پاسخ:علیرغم اینکه ویرایش قبلی رو با دقت نخوندی و هنوز کاستی هایی وجود دارند (مثلاً جا گذاشتن علائم نگارشی، فقدان خلاقیت کافی و منطق حداقلی در سوژه، ظاهر کلی و فواصل کلمات، استفاده نامناسب از شکلک ها در توصیف ها به جای دیالوگ ها، و ..)، بابت تلاشت برای بهتر نوشتن تحسینت میکنم و با ارفاق بهتون اجازه میدم به مرحله بعدی برین. امیدوارم تدریجاً در ایفای نقش و با راهنمایی ها شاهد پیشرفت شما در رول نویسی باشیم. مرحله بعد:
کلاه گروهبندیتایید شد!نکته مهم: شما هر بار که پست میزنی به جای اینکه به عنوان پاسخ بدی، میری یه عنوان جدید میزنی و من میام دستی اون رو ادغام میکنم و داخل این عنوان ثبت میشه پستتون. لطفا به جای کلیک کردن رو دکمه ایجاد عنوان جدید، روی دکمه "پاسخ" که دورش خط قرمز کشیده شده (واقع شده در بالا یا پایین هر عنوان) کلیک کنید. ممنون.